موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از مرتضی کاردر

در حاشیه جدال «علیرضا قزوه» و «خانه شاعران ایران»

19 دی 1392 18:17 | 1 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.08 با 12 رای
در حاشیه جدال «علیرضا قزوه» و «خانه شاعران ایران»

«رسانه همان پیام است.»انتشار این مطلب در پنجره شاید سبب شود که بسیاری آن را نخوانند و از پیش درباره آن داوری کنند و مظلوم‌نمایانه، آن را نیز بخشی از پروژه پرونده‌سازی علیه خود بدانند، اما قرن‌ها پیش از آنکه مارشال مک‌لوهان جمله طلایی خود را صادر کند، پیشوای ما فرمود: انظر الی ما قال و لاتنظر الی من قال. 



ده سال پیش، شاید هم پیش‌تر. نمایشگاه کتاب است و یکی دو سالی است که انتشارات خانه شاعران (دفتر شعر جوان) کار خود را آغاز و به گمانم اولین سالی است که در نمایشگاه غرفه برپا کرده است. کتاب‌های منتشر شده عبارت‌اند از: «پرنده پنهان» از «گروس عبدالملکیان»، «عشق علیه‌السلام» از «علیرضا قزوه»، «عاشقانه‌های پسر نوح» از «علی محمد مودب»، مجموعه شعرهای «سلمان هراتی»، «گریه‌های امپراتور»از «ابوالفضل نظری». 

گردانندگان غرفه چه کتابی را پیشنهاد می‌کنند؟ اول پرنده پنهان از گروس عبدالملکیان،‌دوم پرنده پنهان از گروس عبدالملکیان، سوم پرنده پنهان از گروس عبدالملکیان. چه کسی کتاب را پیشنهاد می‌دهد؟... 

دو سه سالی می‌گذرد. و نشر آهنگ دیگر کتاب دوم گروس عبدالملکیان، «رنگ‌های رفته دنیا»، را منتشر می‌کند. این کتاب علاوه بر غرفه نشر آهنگ دیگر در غرفه دفتر شعر جوان هم موجود است. و غرفه‌داران همچنان گروس عبدالملکیان را پیشنهاد می‌دهند. سال‌هایی که ارشاد کمی سخت می‌گیرد کتاب از پیشخوان به پایین می‌رود و غرفه‌داران پرنده پنهان را پیشنهاد می‌کنند برای جذب مخاطبان و اگر مخاطبی از بد حادثه کتاب را داشته باشد یا در پی کتاب تازه گروس بگردد، فی‌الفور آن را گوشه و کنار غرفه برایش می‌آورند. و این‌گونه است که گروس عبدالملکیان تبدیل می‌شود به پرفروش‌ترین شاعران ایران. 



تحریر محل نزاع

ماجرای اعتراض علیرضا قزوه به انحصارگرایی خانه شاعران و تبدیل شدن آن از یک تشکل صنفی عمومی به یک تشکل محدود و دوستانه و خانوادگی و سیاسی حکایت دیروز و امروز نیست. یک زخم قدیمی است که حالا دوباره سر باز کرده است. یک بار دیگر هم این ماجرا (نزدیک به ده سال پیش) به مطبوعات کشیده شد.آن زمان هم شماری از شاعران در مقابل این انحصارگرایی موضع گرفتند.و حتی کار تا تغییر مدیرعامل خانه شاعران نیز پیش رفت. اما این بار ماجرا بسیار عمیق‌تر است و اختلاف خیلی جدی تر.

ماجرا از صحبت‌های علیرضا قزوه در مراسم بزرگداشت زنده‌یاد خلیل عمرانی آغاز شد. نه، بهتر است بگویم ماجرا با حرف‌های علیرضا قزوه در این مراسم اوج گرفت. چندی پیش قزوه در بزرگداشت سلمان هراتی حرف‌هایی بر زبان آورد که جرقه‌های اولیه این اختلاف بود. و این نشان می‌داد که قزوه پس از بازگشت از هندوستان مدتی است که به دلایلی قرار است حساب‌هایی را با خانه شاعرن تسویه کند. 

اصل نزاع بر سر این است که «خانه شاعران ایران» که داعیه یک تشکل صنفی فراگیر در حوزه شعر را دارد و از بودجه‌های دولتی بهره می‌برد، آن‌قدرها هم فراگیر نیست و مدیریت آن در طول این سال‌ها در اختیار جمع محدودی بوده و بر اساس علایق و سلایق این جمع پیش رفته است. 

از طرف دیگر این شاعران گاه ادعای نمایندگی شعر و ادبیات انقلاب اسلامی را نیز داشته‌اند و به هر حال به عنوان شاعران انقلاب شناخته می‌شوند، اما حرف برخی از شاعران انقلاب این است که این جماعت از مواضع خود فاصله گرفته‌اند و دیگر چندان انقلابی محسوب نمی‌شوند، برای همین نباید به نام ادبیات انقلاب اسلامی از مواهب دولتی نظیر بودجه و ساختمان و... بهره‌مند شوند. 

شکاف میان شاعران انقلاب از گذشته‌های دور وجود داشت،‌اما در خلال این سال‌ها عمیق‌تر شد، و پس از ماجراهای سال 88 به اوج رسید. حالا ماجرا آن‌قدر سیاسی شده است که نتوان صرفاً‌ از منظر ادبی و صنفی درباره آن داوری کرد. اما این ماجرا عقبه‌ای داشته است و صرفاً به یک اتفاق محدود نمی‌شود. 



شمار قابل توجهی از اهالی فرهنگ و ادبیات و هنر در ماجراهای سال 88 موضعی معترض داشتند و این چیزی نیست که بتوان آن را انکار کرد. در این میان بودند معدود کسانی مثل قزوه که چون همیشه خلاف جریان شنا کردند و موضعشان با موضع قاطبه اهالی فرهنگ و ادبیات فرق داشت، اما این نباید سبب شود که او ناجوانمردانه مورد حمله قرار بگیرد و حیثتش خدشه‌دار شود و همه سابقه و خدماتش نادیده گرفته شود.

نمی‌توان منکر این واقعیت شد که علیرضا قزوه از برجسته‌ترین شاعران نسل انقلاب است. غزلسرای درخشانی است، به باور بسیاری از بهترین غزلسرایان معاصر است. فارغ از این‌ها در حوزه‌های مدیریتی نیز سال‌ها مسئولیت داشته و کارهایی که کرده است، با همه قوت و ضعف‌هایش، در ادبیات معاصر ماندگارند. هرجا بوده، سعی کرده منشأ اثر باشد و اتفاقات خوب. از جشنواره شعر فجر تا کتاب‌های تکا. او سال‌ها سفیر فرهنگی ایران در تاجیکستان و هندوستان بوده و آنجا نیز منشأ اتفاقاتی مثبتی بوده است. فارغ از حب و بغض‌ها، دست بسیاری از شاعران پیر و جوان را در روزهای عسرت گرفته است. این‌ها کم کارهایی نیست و از هر کسی برنمی‌آید. 

آن طرف ماجرا نیز حکایت ساعد باقری با سهیل محمودی و با فاطمه راکعی فرق می‌کند. دانش ادبی ساعد از این سهیل و راکعی بیشتر است. ساعد مانند قیصر امین‌پور انسان معتدلی است و روحیه مسالمت‌آمیزی دارد‌ و ستیزه‌جو نیست. او نیز بارها دست شاعران را در روزگار عسرت گرفته است. حالا هم که از کارها کناره گرفته اغلب اظهار نظری نمی‌کند. اما سهیل محمودی و فاطمه راکعی اغلب مواضع سیاسی تندتری و آشکارتری دارند و بر ابراز آن نیز تاکید می‌کنند. سیاست برایشان اولویت دارد و شعر در مرتبه‌های بعدی قرار دارد و معیار و مبنایشان اغلب مناسبات سیاسی است تا شعر و ادبیات. صفحه‌ فیس‌بوکش سهیل آکنده است از ادعای میان‌داری در عرصه فرهنگ و ادبیات و طعنه و توهین به مخالفان. فاطمه راکعی هم چند سال قبل هم در مصاحبه‌ای علیه قزوه صحبت کرد و گفت که جنس ما با شاعری مثل قزوه فرق دارد.

در عین حال نمی‌توان منکر شد که عمده شهرت شاعرانی مثل ساعد باقری و سهیل محمودی و دیگرانی مثل عبدالجبار کاکایی، نه فقط از طریق شعر، بلکه از طریق حضور در رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی حاصل شده است. علاوه بر این، اگر این جماعت شاعران انقلاب نبودند و سال‌ها رسانه‌های رسمی و غیررسمی از صدا و سیما و مرکز موسیقی و جشنواره‌ها و کنگره‌ها را در اختیار نداشتند می‌توانستند این‌قدر تاثیرگذار باشند و به چنین جایگاهی دست پیدا کنند؟

قزوه البته مثل هر کسی ایرادهایی دارد. اظهار نظرهایش خیلی وقت‌ها شتابزده است و دقت و عمق لازم را ندارد. بعضی وقت‌ها بیش از اندازه به ستایش کسانی می‌پردازد که نه به لحاظ شعری و نه به لحاظ شخصیتی چنین جایگاهی ندارند. حرف‌هایش درباره شعر معاصر دقیق نیست. اما هیچ‌کدام این‌ها نمی‌تواند سبب شود که او را این‌گونه او را آماج حمله قرار داد. 

قزوه گفته است که شعر خلیل عمرانی باید در کتاب‌های درسی بیاید. خوب، به شورای نویسندگان کتاب‌های درسی بگویید که بیاید، ‌اما مگر کتاب‌های درسی ما فقط باید مختص شاعران انقلاب باشد؟ کتاب درسی چه در دبیرستان و چه در دانشگاه باید تصویری از ادبیات معاصر را به خوانندگانش ارائه دهد که ادبیات انقلاب هم بخشی از این تصویر و بخشی از ادبیات معاصر است، اما یقیناً همه ادبیات معاصر نیست. به نظرم شعر شاعران نسل انقلاب به اندازه کافی در کتاب‌های درسی آمده است. با حذف بزرگان شعر فارسی از کتاب‌های درسی نمی‌توان آنها را تاریخ ادبیات حذف کرد. حضور شاعران در کتاب‌های درسی باید بر اساس کیفیت شعرها و نقش و تاثیر و جایگاه این شعرها در ادبیات معاصر باشد. نمی‌شود که درباره شعر سپید بحث کرد و به جای احمد شاملو از علی موسوی گرمارودی مثال آورد. 

اصرار او بر اینکه صفارزاده حتماً‌ از فروغ برتر است و تلاش او برای تخطئه فروغ هم از آن کوشش‌های بی‌فایده است. فروغ اگر نگوییم مهم‌ترین شاعر مدرن فارسی، دست کم یکی از پنج قله شعر مدرن ماست. و حذف ناپذیر است . و مهم‌ترین شاعر زن معاصر است که شهرت و آوازه شعرهایش سال‌هاست از مرزهای ایران فراتر رفته. جایگاه بانوی شاعری مثل صفارزاده هم البته به عنوان چهره‌ای پیشرو یقیناً محفوظ است، اما تلاش‌هایی از این دست راه به جایی نمی‌برد. به نظرم او درباره فروغباید به میرشکاک و سلمان هراتی تأسی کند.

شعرهایی که پس از ماجراهای 88 گفته است، نه تنها در شمار بهترین کارهایش نیست، بلکه از ضعیف‌ترین کارهایش به شمار می‌رود، چون او در حوزه شعر آزاد اغلب شتابزده سروده است از نخلستان تا خیابان گرفته تا امروز. اما این‌ها سبب می‌شود که قزوه این‌گونه آماج حمله قرار بگیرد؟ این روزها صفحه سهیل محمودی و دوستان و ارادتمندانش آکنده از فحاشی و هتاکی به قزوه است.اینکه سهیل بگوید قزوه دوست دارد خودش را مطرح کند و سر زبان‌ها بیندازد چه معنی دارد؟ خودش را برای چه کسانی مطرح کند؟ سر چه زبان‌هایی بیندازد؟ قزوه قطعاً پیش از ورود به این ماجرا می‌دانست که بیشتر شاعران با او هم‌نظر نیستند. می‌دانست که در این ماجر تنهاست. می‌دانست که بسیاری از شاعران به خاطر موضع‌گیری‌هایش در ماجرای 88 به کمک او نخواهند آمد، اما وارد این ماجرا شد. 

به هر حال دعوا هم آدابی دارد و اصولی باید در آن رعایت شود. این که سهیل محمودی گفته که از این پس به خاطر تهدیدهای قزوه باید نگران فرزندان خود باشیم یعنی چه؟ مگر او قاتل است؟ یا تهدید کرده است که فرزندان‌شان را خواهد کشت؟! آدم‌فروش خواندن قزوه چه معنایی دارد؟ آیا قزوه رفته کسی را لو داده و به زندان افکنده است؟! قزوه از کی آدم فروش شده است؟ از وقتی که علیه جنبش سبز شعر گفت؟ از زمانی که ساعد باقری دیگر مدیر جلسات شعرخوانی بیت رهبری نبود؟ از زمانی که دیگر دوستان گذشته‌اش را به هند دعوت نکرد یا به قونیه نبرد؟ می‌توان قزوه را و شعرها و حرف‌هایش را قبول نداشت، چنان‌که من نیز بسیاری از حرف‌هایش را قبول ندارم، اما آیا باید او را آدم‌فروش و پرونده‌ساز بخوانم و بگویم کارهای او اوج دنائت است و قزوه سلمان را برای امیال دنیوی مصادره کرده است؟ این حرف‌ها از سهیل محمودی که یک عمر در رادیو شعار لوطی گری و جوانمردی می‌داد و خودش را شاگرد حاج اسماعیل دولابی و علی صفایی حائری می‌داند، صحیح نیست. این را پیش‌تر هم به شکلی دیگر خدمت ایشان عرض کرده بودم. 



بله، خانه شاعران و دفتر شعر جوان گاه و بیگاه از شاعرانی که لزوماً موضعی مثل آنها ندارند هم کتاب منتشر می‌کند. مثلا کتاب اول علی محمد مودب و فاضل نظری،شاعر مورد علاقه آقای باقری، را نیز خانه شاعران منتشر کرده است. اما کتاب مودب در همان چاپ نخست ماند و چاپ بعدی کتاب‌ نظری را نیز ناشران دیگری منتشر کردند. 

رسانه‌های عمومی نباید انحصاری باشند. مثلا همین آقای باقری زمانی که در رادیو پیام برنامه ثابت هفتگی داشت نبود هفته‌ای که به بهانه‌ای از فاضل نظری شعری نخواند. خوب، این یعنی استفاده انحصاری از رسانه های عمومی. 

البته آقای باقری بعضی شب‌ها سروده‌های تازه سعید حدادیان را نیز می‌خواند. سعید حدادیان هم پس از این ماجراها گفت که برای رفع کدورت‌ها حاضر است کارهایی انجام دهد،‌اما ساعد باقری نپذیرفت. 

در ماجراهای 88 شاعران دیگری هم بودند که مواضع اعتراضی تندی داشتند و از قضا به زندان افتادند و از کار بیکار شدند. از قضا شاعران خوبی هم بودند. مثل آن غزلسرای خراسانی (ع.س.ل) یا آن شاعر اهل خمین (ا.ص)، اما دریغ از یک بیانیه یا تلاش برای رفع مشکل این شاعران. 
چرا کسی برای این شاعران کاری نکرد؟ چون کارکرد رسانه‌ای نداشتند و نمی‌توانستند نقش قهرمانان اپوزیسیون را در بی بی سی بازی کنند؟ دوستان خانه شاعران آن زمان چه می‌کردند؟



مسئله مصادره

خانم زیبا اشراقی،‌همسر زنده‌یاد قیصر امین‌پور، به کمک یکی دو نفر دیگر کتابی فراهم آورده است از نوشته‌های روزنامه‌ها و مطبوعات در سوگ قیصر امین‌پور ولی در آن هیچ نامی از شاعران انقلاب دیده نمی‌شود و هیچ یک از دوستان قدیمی قیصر امین‌پور به آن راه نیافته‌اند. اما در عوض تمام یادداشت‌های کوتاه و بلند نویسندگان و نانویسندگان گمنام و آشنای رسانه‌های اصلاح طلب یا به زعم آنها جبهه روشنفکری درباره قیصر امین‌پور آمده است، حالا چه کسی دارد قیصر را مصادره می‌کند؟آیا می‌توان از قیصر امین‌پور حرف زد و شعرهایش برای انقلاب و جنگ را نادیده گرفت؟ 

سید حسن حسینی هم ارتباط وثیقی با خانه شاعران نداشت و به رغم اینکه به همراه محسن مخملباف پیش‌قراول جدایی شاعران و هنرمندان انقلاب از حوزه هنری بود، در سال‌های آخر حیاتش به حوزه هنری بازگشت و کلاس‌ها و برنامه‌هایش را آنجا برگزار می‌کرد، نه در خانه شاعران. حالا چه کسی دارد سیدحسن را مصادره می‌کند؟

درباره سلمان هراتی هم همین حرف‌ها صادق است. جوهره شعری سلمان هم از سید حسن حسینی و هم از قیصر امین‌پور بیشتر بود و درک و دریافتی که او از شعر مدرن داشت از آن دو نفر عمیق‌تر. شعرهای باقیمانده از سلمان نیز همین را نشان می‌دهد، اما برای داوری درباره سلمان نیز باید همه شعرهای او را دید. نه فقط بعضی شعرها را که قزوه می‌بیند و نه فقط شعرهایی را که دوستان خانه شاعران می‌بینند. 



شاعر نباید دروغ بگوید. نباید رفتار دوگانه از خود نشان دهد. نبلید از یک طرف شعار خروج از نظام بدهد و از طرف دیگر برود با انتشارات امیرکبیر که زیر نظر سازمان تبلیغات اسلامی است، قرارداد صد جلدی کتاب ببندد.انتشارات امیرکبیر چه فرقی با حوزه هنری دارد؟

رهبر معظم انقلاب در سخنرانی خود روزقبل از انتخابات گفتند که ممکن است بسیاری انقلاب و نظام را قبول نداشته باشند، اما به خاطر ایران در انتخابات شرکت کنند. شاعران بسیاری ممکن است جمهوری اسلامی را قبول نداشته باشند، اما نمی‌شود شاعری نظام و تلویزیون جمهوری اسلامی را قبول نداشته باشد، ولی ترانه تیتراژ بسیاری از سریال‌های تلویزیونی از آن او باشد. شاعر باید با خودش صادق باشد. 

خانه شاعران می‌تواند در اختیار چند نفر باشد، که هست، می‌تواند خانوادگی باشد، که بود، می‌تواند رفاقتی باشد، که هست، مرید و مرادبازی می‌تواند مبنای چاپ کتاب در آنجا باشد و عضو حلقه بودن و سر ارادت سپردن به بزرگان خانه، که بود و هست و خواهد بود، اما این خانه نمی‌تواند داعیه یک تشکل صنفی فراگیر را داشته باشد. اعضای خانه شاعران ایران حتی می‌توانند شعار خروج از نظام بدهند،‌اما علی‌القاعده نمی‌توانند با بودجه دولت جمهوری اسلامی این کار را بکنند و در ساختمان اهدایی شهرداری مستقر باشند. 


بعدالتحریر:

1ـ در این میان البته بودند مسائلی که نباید نادیده گرفته شوند. از جمله نامه فرزند سلمان هراتی به قزوه که به نظرم مجموعاً نامه‌ای معتدل و معقولانه بود و شاید اگر شتابزدگی قزوه در بعضی اظهارنظرها نبود می‌شد درست‌تر درباره آن داوری کرد. 
2ـ چنان‌که گفتم چند سال قبل هم این جدال در ابعاد کوچک‌تری پیش آمد. نقل است که آن زمان یکی از چهره‌های نام‌آشنای شعر معاصر که هم خانه شاعران و هم قزوه قبل و بعد از آن حمایت‌ها بسیاری از او کردند گفت که: «گرگ‌ها به جان هم افتاده‌اند.». فتأمل.



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • در حاشیه جدال «علیرضا قزوه» و «خانه شاعران ایران»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: