شهرستان ادب: پیش از این گزارش خانم بهار ایمانی راد (شاعر جوان و از اعضای دوره) درباره
روز نخست را منتشر کردیم، اکنون گزارش ایشان را از اتفاقات روز دوم و سوم نخستین اردوی شعر جوان انقلاب اسلامی برای بانوان بخوانید.
دومین روز اردو و روز جدیدی است. همیشه آفتابگردانها به درخشش و روشنی واکنش نشان میدهند .آن روز هم بیدار شدیم دنبال درخشش، روشنی ،یک روز پربار و شاعرانه .صبحانه را به قول معروف، مفصل خوردیم و رفتیم برای کلاس استاد وحید جلیلی با عنوان تجدید مطلع شعر .
من شخصا نام این استاد را کمتر شنیده بودم و مشتاق بودم برای مباحثی که قرار است از زبان ایشان بیان شود.
وحید جلیلی روزنامهنگار و فعال فرهنگی است.آن چنان که خودشان میگویند هم اکنون مسئول دفتر مطالعات جبههی فرهنگی انقلاب است و نیز سردبیری روزنامهی سوره و ابرار را در کارنامهی خویش دارد.
وحید جلیلی (تجدید مطلع شعر)
آقای جلیلی تجدید مطلع در قصیده را آوردن یک مصراع در ابتدای بیت خواند و برای آن دو قابلیت نام برد یکی آنکه با آن میشود قوا فی مطلع را تکرار کرد و دیگر آنکه از موضوعی به موضوع دیگر منتقل شد.
از چیستی شعر انقلاب گفت و خاطرنشان کرد شعر انقلاب ترکیب حشوی است زیرا شعر اساسا دچار انقلاب و دگرگونی است. شعر انقلاب شعر حالی به حالی شدن و منقلب شدن به سمت بهترین حال است. ایشان از ولایت گفت و نقش آن در زندگی هنرمند . کسانی از ظلمت به سوی نور میروند که تحت ولایت و سرپرستی باشند (و البته زمان این موضوع را هم ثابت کرد ،مراجعه شود به زندگی شاعران پیش از انقلاب و پس از انقلاب)
مرتضی امیری اسفندقه (جان شعر/جان شاعر)
مرتضی امیری اسفندقه از آن دسته آدمها است که نام شاعر برازندهی ایشان است و در نگاه اول متوجه میشوی با یک شاعر روبه رو هستی که حتی در سکوت هم برایت شعر میخواند. به قول خودش که میگوید شاعر اگر شعر هم نسراید شاعر است و به حق نیز همین طور است.
شعر یک هدیهی الهی است که گاهی از سرایندهی خود رویگردان میشود. چقدر جمله جملهی سخنان این عزیز من و دوستان شاعرم را به فکر فروبرد . بدون آنکه بخواهد اغلب جملاتش شعر بود و به عقیدهی من این تشخص شاعراست.
انگار موضوع این کلاس که جان شعر و شاعر بود را تنها برای اسفندقه ساختهاند . شاید هرکس دیگر بود این اندازه از پس این کلاس روحانی برنمیآمد.
یک معلم مهربان وم تواضع که با تختهسیاه کلاس هم مأنوس بود چه رسد به شاگردان که همه سراسر احساس و روح و عاطفهاند.
شعر را لوس و اصطلاحا قهرقهرو خواند. زیرا شاعر دروغ میگوید . ادبیات سالم ندارد و انسانیت را زیر پا میگذارد.
برایمان از شاعر واقعی گفت که جلوهای ندارد و خود را شاعر نمیداند. علاقهای به مشهور بودن و در معرض توجه بودن ندارد. دفتر شعر فلانی صحیح نیست زیرا شاعر دفتر ندارد و شعر را وسیلهی پرداخت قسط ماهیانه نمیکند.
در حوزهی ادبیات نمیشود استاد شد حتی نمیشود شاگرد شد از بس این واژه وسعت دارد همچنان که خودش از این القاب بیزار بود و تشویق مخاطبان همچون نواختن سیلی به چهرهاش آزاردهنده.
نمیشود در جامعه شاعر را از بنیاد تربیت کرد اما میشود برای شاعر تربیت قائل شد.
از جان شعر گفت و اینکه این واژهی سحرانگیز شاعر را از منجلاب بیرون میکشد و کبوتری است بلندپرواز که هر جا نشیند اما بسیار بلندنظر و فاضل است.
شاعر برای آنکه بتواند شعر بگوید باید نگاهش به همه چیز پاک و صادق باشد.
قسمت سوم صحبتهای آقای اسفندقه در بارهی نیما بود .ایشان از نیما و سابقهاش در سرایش غزل و قصیده و رباعی گفتند و هدف ایشان از آفرینش نیمایی را نجات تسلط کلام از وزن و موسیقی دانست. نیما با آوردن نیمایی میخواهد بگوید: شعر پارسی شعر فکر و اندیشه است و بسیاری از غزلهای حافظ و مولوی بی آنکه خود بخواهند نیمایی است. شعر فقط قالب نیست قلب است.
این انتهای کلاس نبود، حرفهای ارزشمند استاد تا مدتها یا شاید سالها در خاطر من و آفتابگردانها باقی خواهد ماند.
سعید حدادیان (شعر وزندگی)
پیش از برگزاری کلاسها موضوعاتی که در برنامهی کاری اردو درج شده بود و اینکه در این کلاسها چه قرار است گفته شود که مرتبط با موضوعات باشد تازه و جالب بود. باید کلاس حاج سعید حاضر باشی تا متوجه شوی شعر وزندگی چگونه باهم مرتبط میشوند. کلاس حاج سعید زندگی داشت . نو شدن و طراوت داشت . و به حق که حاج سعید سخنران خوبی است که توانست رضایت را در چهرهی آفتابگردانها بنشاند.
آیا میخواهیم شعر ما بعد از مرگ دست ما را بگیرد یا باعث شرم ما باشد؟
با همان ادبیات صمیمانهی خود توصیه کردند هرگز به شعر به عنوان ابزاری برای جوانی کردن خود نگاه نکنیم
از سخنان مقام معظم رهبری گفتند و دیدگاه ایشان در رابطه با عاقبت به خیری فروغ فرخزاد وبر ما نهیب زدند که با کدام تضمین آخر ماجرای ما هم عاقبت به خیری باشد.
شعر ذات زندگی است یا در حاشیه؟
باید مشخص شود شاعر چقدر به هنرش وفادار است...
کارگاه شعر و نقد ۲
کارشناسان این برنامه آقایان جواد محقق، علی داوودی،مصطفی محدثی خراسانی ، محمدمهدی سیار و خانم عالیه مهرابی بودند که البته آقای محقق ایشان با کمی تا خیر به ما پیوست.
قبل از شروع برنامه کارشناسان خود را معرفی کردند .آقای سیار که پیش از این به شاعر اهل بیت معروف بود به قول خودش از زمانی که ترانه گزینههای روی میز اجرا شد به شاعر گزینهها معروف است. و آقای محقق هم که کمتر کسی در بین آفتابگردانها بود که با ایشان آشنا نباشد.
خانم عالیه مهرابی اجرای برنامه را بر عهده داشت و اولین شاعر که غزلی زیبا برای اعضا خواند خانم الهام عظیمی از استان مرکزی شهر اراک بود.
من خودم فهمیدهام باید فراموشت کنم
شعرهایم را مخوان شاید فراموشت کنم
ردپایی نرم بودی در دل سیمانیام
احتمالش صفر بود از صد فراموشت کنم....
شاعر بعد خانم الهام فرجی از شازند اعلام شد.
قدری به چشم من امشب امان بده
کمتر دل شکستهی من را تکان بده
این اضطراب کوچهی تردید را بگیر
راهی به سمت روشنی آسمان بده.....
آقای مصطفی محدثی خراسانی مردم گرایی در زبان (به قول محمد کاظم کاظمی ) و زبان روان این شعر را تحسین کرد و همچنین اصطلاحات و ترکیباتی که هرکس جسارت استفاده از آن را ندارد اما شاعر خوب توانسته از آن کلمات کارکرد بگیرد.
شاعر بعد خانم فریماه کاظمی از یزد اعلام شد و یک شعر سپید برایمان خواند با این مطلع:
انتهای مسیر جاماندهام
وسط حس آشنایی که
بوی باران گرفته...
نفر بعد خانم معصومه فراهانی از قم هستند با غزلی زیبا برای علیرضا احمدی روشن که به تناسب سن کم ایشان بسیار زیبا بود وت حسین برانگیز.
تو رفته ای و منم غرق آه بابایی
بیا که خسته شدم از نگاه بابایی
نگاه کن چه غریب ست یوسفت امشب
علی کوچک و تنها و چاه ،بابایی
شاعر بعد خانم رحیمه مهربان اق کاریز از مشهد اعلام شد و غزلی زیبا با این مطلع که:
هر چند ندارد ز تو یعقوب نشانه
آورده نسیم ،عطر تو را باز به خانه
سی سال سیاه است که چشمان سپیدم
مانده است به در گاهی این غمکده خانه
تهران گردی
رسیدیم به بخش جالب و ماجرای شیرین بازدید و گردش از شهرمی زبان ،تهران بزرگ.
بنا شد برنامهی تهران گردی در محل برج میلاد باشد .انتخاب خوبی بود و همه از این انتخاب راضی بودیم. خصوصا آنکه بازدید از برج و دیدن پایتخت از بلندای این برج حس شاعرانه و لطیفی داشت که حتی بسیاری از اعضا را به سرودن شعر واداشته بود.
رفتیم صنایع دستی داغ داغ برج را دیدیم و نیز موزه مشاهیر وم ردم شناسی . این هم از برکات مسئولین اردوست که با یک تیر چند نشان زدند و الحمدالله لحظات خوشی برای همه رقم خورد.
تقریبا حوالی غروب بود که در بالاترین نقطهی برج بودیم و شاهد چراغهای شهر که یکی یکی روشن میشد. باید کم کم به اردوگاه بر میگشتیم. تهران گردی نزدیک به پنج ساعت طول کشید.
کارگاه شعر و نقد ۳
آخرین کارگاه نقد شعر اعضای شعر جوان انقلاب( آفتابگردانها) صمیمی تر و گرم تر از کارگاههای پیش برگزار شد. کارشناسان این کارگاه آقایان سعید بیابانکی، محمد حسین نعمتی و علیرضا قزوه و خانمها کبری موسوی قهفرخی و حس نا محمد زاده بودند. خانم موسوی قهفرخی اجرا و دبیری جلسه را بر عهده داشت.
استاد بیابانکی با همان لهجهی شیرین اصفهانی از انتشار کتاب جدید خود با نام "سکتهی ملیح"خبر داد و حضور این اثر در نمایشگاه کتاب امسال.
ایشان از قول نیما گفتند "کسی که شعر میگوید به واژهها خدمت میکند" و این نقل قول سر آغازی شد برای آنکه از آفتابگردانها بخواهد قدر و قیمت خود را بدانند و هنر خدادادی خویش را پاس بدارند.
استاد قزوه را کمتر کسی است که حد اقل یک بار اسمش را نشنیده باشد و بی شک حضورش در محافل ادبی حتی اگر سخنی نگوید باعث دلگرمی و افتخار است .به تازگی از سفر سوریه بازگشته و همچون ناصر فیض با تاسف خود ما را متاسف کرد.
آخرین کارگاه نقد شعر بود و سعر بر آن شد جلسه پربارتر و زمانمند تر از جلسات پیشین برگزار شود.
اولین شاعر خانم فائزه محمودی از میبد اعلام شد که به عقیدهی استاد بیابانکی ارتباط عمودی و زنجیرهی مفهومی اثر ایشان باید مثل دیگر بخشهای شعر قوی میبود . ایشان تاکید کردند بهتر است شعر به گونه ای باشد که تمام ابیات مصداق پازل همدیگر را بپوشاند.
قصهی شهادتت آن روز کربلا را به گریه میانداخت
قصه ای که آخرش غم بود ،ابتدا را به گریه میانداخت...
شاعر بعد خانم "سپیده کریمی" از قزوین بود با یک شعر سپید:
شعله کشید
التهاب درد
در اتفاقی بزرگ...
تصورش سخت است
گریههایی که پایان نداشت
...
مجری برنامه خانم "فاطمه سادات مظلومی " از قم را شاعر بعدی اعلام کرد.
مینشینم میان تنهایی
یاد تو بسته دست شعرم را
قافیه ، امتحان ، غزل ، گریه
به کجا میبری تو فکرم را؟!
شاعر سوم خانم "نیلوفر شاطری "از شهر شوشتر و غزل ترانه ای با این مطلع:
دنیا مدار چشماتو دیده که عمریه می گرده دنبالت
وقتی همش بی نظمی موهات می ریزه رو دنبالهی شالت
دارم همون راهی رو که رفتی هرلحظه هر ثانیه میشمارم
وقتی که احساست به من پوچه تنها یه قرص خواب کم دارم
...
استاد قزوه از حساسیت شاعر در انتخاب واژگان گفت و اینکه بهتر است در استفادهی بیجا از کلمات عامیانه در شعر پرهیز کرد . شاعر باید دایرهی واژگانیش را ارتقا بدهد.
شاعر بعد خانم پرستو عسگرنجاد از اراک و غزلی با این مطلع :
مجنون تر از تمام غزلهایم لیلی تر از تمام پرستوها
دریا کویر جنگل کوهستان ! جغرافیای مرز فراسوها.....
محمد رضا سنگری (جریان شناسی شعر انقلاب)
"انقلاب آب بود جریانی که راه افتاد و جاری شد و هرکس با این جریان حرکت کرد مانا شد"
دکتر محمد رضا سنگری از پژوهشگران ادبیات انقلاب کشور است و موضوع کلاس برای ایشان بسیار برازنده بود. برایمان از ویژگیهای شعر انقلاب گفت و اینکه چه میشود ، شعری به این نام مزین میشود و میشود شعر انقلاب.
اشاره کردند تمام اشعار پیش از انقلاب تحت تاثیر غرب بود همچون جیغ بنفش ایرانی ، موج نو، حجم.
افرادی چون اخوان ثاث سهراب سپهری ،شاملو و فریدون مشیری قبل انقلاب از شاعران شاخص کشور بودند، عده ای از ایشان با پیدایش انقلاب ، به انقلاب پیوستند و آن را فهم کردند و با آن همراه شدند و برخی دیگر نیز از انقلاب برگشتند و در این جریان غرق شدند و از بین رفتند.
ویژگی اول شعر انقلاب، تلفیق دو عنصر ملیت و دین بود . بعضی این دو را جدای از هم میدانند اما حقیقت همین راهی است که شعر انقلاب رفت.
ویژگی دوم شعر انقلاب، پیوند میان سنت و نوآوری است . پیوند میان گذشته و امروز و فردا که باعث ایجاد نوعی امید و زندگی میشود. برخلاف بعضی از اشعار قبل انقلاب نادر نادر پور ،فریدون مشیری و حتی دکتر شفیعی کدکنی (رواج واژههایی مایوس کننده چون مرگ ،تابوت ،دیوار و سیاهی...در این زمان گواه این موضوع است).