شهرستان ادب: مراسم رونمایی از کتابهای «یک دشت دویدن» و «این بار به نام عشق» که مجموعهای از شعرهای شاعران دورههای اول و دوم اردوی آفتابگردانها است، روز پنجشنبه، سیزدهم شهریور در محل مجتمع فرهنگی سرچشمه برگزار شد. این جلسه که ساعت چهار و نیم عصر با پخش فیلم و قرائت قرآن شروع شد، تا ساعت هفت ونیم ادامه یافت و در حالی که دقایقی چند به اذان مغرب ماندهبود، پایان یافت.
اسماعیل امینی: آزادی شاعر و در نتیجه تنوع شعرها مهمترین ویژگی «اینبار به نام عشق» و «یک دشت دویدن» است.
نخستین سخنران این جلسه، دکتر اسماعیل امینی بود. وی با بیان اینکه شعر قابل تحلیل نیست تشریح کرد: «زبان، بیان و تکنیکهای شعر، یک تجربه است که آموخته میشود در دههی هفتاد، دفتر شعر جوان کارهای کنونی شهرستان ادب –یعنی تبادل تجربه میان شاعران جوان و شاعران باتجربه- را انجام میداد. یکی از کارهای خوبی که شهرستان ادب آن را انجام دادهاست، این است که از برگزاری جشنواره پرهیز دارد و به جای آن کلاس و دورههای آموزشی برگزار میکند. آنچه که عمدتا در جشنوارهها انجام میگیرد، استفادههای تبلیغاتی، تجاری و صنعتی از شعر است که در نهایت منجر به آسیب به حوزهی شعر میشود؛ در مقابل، کلاسها و اردوها، منجر به توسعهی تواناییها و تجربیات شاعران شده و منفعتهایی را برای شاعران به بار میآورد.»
این استاد دانشگاه، با اشاره به یکی از آسیبهای درون حوزهی شعر که اخیرا بروز کردهاست، اشاره داشت: «اخیرا، این آسیب به وجود آمدهاست که عدهای از منتقدین، آنچه که خودشان در خصوص شعر به آن معتقد هستند را شعر میدانند. نتیجهی این امر به این صورت بروز و ظهور پیدا میکند که همهی افرادی که در کلاسهای این منتقد شرکت میکنند، مانند هم شعر میگویند و مینویسند؛ این عیب بزرگی محسوب میشود. زیرا هرکس که شعر میگوید تجربهی شخصی خودش را میگوید و بنابراین باید با زبان شخصی خودش این تجربیات را بیان دارد؛ محدود کردن شاعر به زبانی که منتقد میپسندد منجر به از بین رفتن زبان شخصی شاعر شده و علاوه بر اینکه استعدادها و تواناییهای وی را محدود میکند، مانع از بروز بداعتها در شعر میشود.»
نویسنده کتاب «جلسهی شعر»، در خصوص کتابهای رونماییشده، تصریح کرد: «مهمترین ویژگیای که در این کتاب میتوان آن را مشاهده کرد، این است که در این کتاب تحمیل دیده نمیشود؛ هم به لحاظ وزنی و هم به لحاظ وزنی و انتخاب کلمات، میتوان تنوع بیسابقهای را در این کتاب مشاهده کرد. ویژگی دیگر این کتابها این است که خیلی از کسانی که مجموعهای از شعرها را برای چاپ انتخاب میکنند، شعرها را متناسب با طبع خودشان برمیگزینند.»
اسماعیل امینی، پس از این به نکتهای در خصوص ترانههای این شعر اشاره کرد و گفت: «سوال مهمی که در این خصوص به وجود میآید این است که تکیهگاه اندیشه و زبان شعری کجاست؟ عیب بزرگی که ترانههای زمان ما دارند این است که تکیهگاه آنها سست است و پایههای محکمی ندارند؛ ارجاعات آنها به مسائل کوچکی است که شعر را از اصالت خودش میاندازد. این مورد را در این کتابها نمیتوان مشاهده کرد و به عقیدهی من چاپ این کتاب نشان داد که منابع شعر فارسی زبان عامه نیست. علاوه بر این، این کتاب به این مورد نیز توجه داشتهاست که منبع شعر فارسی، زبان معیار نیز نیست؛ زبان شعر، مانند مکاتبات اداری نیست که برای آن اسلوب، چارچوب و کلمات خاصی را مفروض بداریم و در این کتابها به خوبی میتوان تنوع زبانی و حتی در بعضی موارد لهجه را هم مشاهده کرد.»
وی سخنان خود را با آگاهیدادن در خصوص آسیب دیگری که در حوزهی ادبیات وجود دارد و توصیهای به جوانان حاضر در جلسه، به پایان برد: «اشتباه دیگری که در شعر رایج شدهاست، این است که گویی شاعر ملزم است که از یکی از نظریههای ادبی و یا چارچوبهای شعری پیروی کند؛ این طور نیست و شعر هیچ الزام و التزامی ندارد. شاعر باید به هر شیوهای که میخواهد و میپسندد شعر بگوید. بعدها ممکن است نظریهپرداز بتواند بعضی از این شعرها را درون نظریات و چارچوبها قرار بدهد و بعضی دیگر را هم نتواند. اما اینکه پیش از گفتن شعر، شاعر خودش را ملزم به این بداند که در چارچوبها شعر بکوید و اگر نبود مانعی برای سرودن آن ایجاد کند، اشتباه است. این هم منافاتی با آشنایی با نظریات و نقدهای ادبی ندارد. توصیهی من به شاعران جوان این است که شاعران بدون توجه به نظریات و حتی نقدهای ادبی شعر بگوید و اگر شاعر بخواهد مطابق با اصول نظریهپردازان شعر بگوید، شعرش شکلی جز نامههای اداری که ظاهر و اسلوب مشخص و از پیش تعیین شدهای دارند، ندارد.»
حمیدرضا شکارسری: اشکال جدید ارتباطات، فاصلهی میان شاعران جوان و باتجربه را کاستهاست.
پس از این، حمیدرضا شکارسری، با اشاره به اینکه کتاب «یک دشت دویدن» -که وی آن را مورد نقد و بررسی قرار دادهبود- حاصل اردوهای آموزشی شعر آفتابگردانها است، در خصوص این سوال که آیا اساسا شعر آموختنی است یا خیر، توضیحاتی ارائه داد: «اگر بپذیریم که همهی شعر الهام نیست و حاصل در هم ریختن برون و درون نظام زبان است، باید بپذیریم که شعر آموختنی است؛ علاوه بر اینکه نقد شعر کاملا آموختنی است و نیاز به آموزش و یادگیری دارد.»
صاحب کتاب چراغانی بیدلیل در ادامهی سخنان خود، با اشاره به وضعیت شعر اکنون، تصریح کرد: «وضعیتی که بر شعر امروز ما حاکم است، دسترسی آسان به رسانهها –چه مکتوب و چه مجازی- است که منجر به سهولت در اختیار گذاشتن شعر برای مخاطبین عام است؛ نتیجهی این دسترسی آسان، کاهش فاصلهی میان شاعران جوان و باتجربه است. این در حالی است که در گذشته، همین فاصله با شاعران باتجربه، باعث میشد شاعران جوان از تجربیات این شاعران محروم بمانند و در نتیجه مجبور شوند همهی مسیرها را از اول خودشان بپیمایند؛ در صورتی که با امکاناتی که امروزه فراهم گردیده، مسیری که یک شاعر باید میکند، خیلی کوتاهتر شدهاست.»
وی در ادامهی سخنان خود، در خصوص قالبهای مورد استفاده در کتاب یکدشت دویدن تشریح کرد: «اکثریت شعرهایی که در این کتاب مشاهده میشود، قالب غزل –پرکاربردترین قالب در دوران ما- است. نکتهی مهم در خواندن این غزلها این است که شاعران این غزلها، رویکردی نوقدمایی برای سرودن اشعار خود برگزیدهاند؛ به این معنی که شاعران در این اشعار هنوز در پی ساختن شاهبیتها در شعر خود هستند، نوعی استقلال بیت در شعر وجود دارد و ارتباط عمودی ابیات هم با هم چندان مهم نیست. این امر همچنین نشانگر این است که پیشنهادات جدیدی را که اخیرا در خصوص غزل به جامعهی ادبی ارائه شدهاست، هنوز این شاعران نپذیرفته و به کار نبستهاند. از سوی دیگر، نکتهای که در این کتاب بسیار جلب توجه میکند، این است که این مجموعه پر از جذابیتهای مضمونپردازی است و به همین دلیل شاهبیتهای بسیاری را میتوان در آن مشاهده کرد. قالب دیگری که در این کتاب مورد استفاده قرار گرفتهاست چهارپاره است که به نظر میرسد از تمامی توانها و امکانات آن برای انعکاس جهان معاصر استفاده نشدهاست. اما مهمترین نکته در خصوص این کتاب این است که کمتعدادترین قالبها در این کتاب، نو و سپید هستند و دو بیتی و رباعی هم کم دیده میشود.»
نویسندهی کتاب «از سکوت به حرف» در خصوص محتوای اشعار کتاب یک دشت دویدن، تاکید کرد: «در بخش محتوایی، ما با پربسامدترین درونمایهای که روبهرو میشویم، درونمایهی تغزلی و عاشقانه است. آنچه که بر زیبایی این کتاب افزودهاست این است که شاعران جوان، از مضمونهای تغزلی در شعر خود استفاده کردهاند تا به نتایج مذهبی و اجتماعی برسند؛ و این رویکردی نو و قابل ستایش است که در کتابهای دیگر به میزان بسیارکمتری میتوان آن را مشاهده کرد.»
علی داودی: اردوهای آفتابگردانها، منجر به همافزایی تجربیات شاعرانه میشود
پس از پایان سخنان حمیدرضا شکارسری، علی داوودی مدیر دفتر شعر حوزه¬ی هنری، در سخنانی کوتاه بیان داشت: «نخستین چیزی که منجر به شکلگیری اردوهای آفتابگردانها شد، این بود که شاعران گمنام و خوبی که از شهرستانها میآیند، نیازمند این هستند که به جریانی سالم و زنده بپیوندند و در محافل ادبی مطرح شوند؛ همین معرفی این چهرهها در محافل ادبی نیازمند کاری سنگین و زمانبر است. یکی از رسالتهایی که بر دوش اردوهای آفتابگردانهای شهرستان ادب است، این است که شاعران جوان، مراحل سلوک شاعرانهی خود را در کنار شاعران بزرگ طی کنند تا هم همافزایی تجربیات شاعرانه داشتهباشیم و هم همزمان بتوانیم این شاعران جوان را در کشور مطرح کنیم. مسئلهای که در کشور ما وجود دارد، این است که انجمنهای ادبی شاعران جوان، مانند جزایری پراکنده در گوشه و کنار کشور وجود دارند و شاید تا آخر عمر هم شناخته نشوند؛ اما در کنار همین پراکندگی، حرف مشترکی در اینها دیده میشود و این نوید را میدهد که نسل تازهی شاعران، حرف تازهای برای گفتن دارند و لزوم اینکه این نسل را به سراسرکشور معرفی کنیم، مطرح میشود.»
وی در بخش پایانی سخنان خود، با ارائهی آماری مستند از آقای عبدالملکیان، تصریح کرد: «شعرهای قویای که از شاعران بزرگ شنیده و دیدهایم، همهی آنها مربوط به دوران جوانی آنها است؛ زیرا شاعر در دوران پیری تکرار میشود و شعرهایاو هم رنگ و بویی از تکرار را به خود میگیرد. بنابراین میتوان شعرهایی که در این کتاب دیده میشود را نمونههای درخشان از ادبیات کشور دانست.»
شعرخوانیها
پس از این، شعرخوانی شاعران جوان آغاز شد. نخستین شعرخوانی را میلاد عرفانپور انجام داد. وی سه نیمایی کوتاه خواند که در زیر یکی از آنها را میخوانید:
در صف شلوغ نان
ناگهان خیال تو
از مقابلم گذشت و دور شد
ناگهان دلم
ریگ داغی از تنور شد...
استاد علی انسانی، شاعر و مداح اهل بیت، پس از این شعری رضوی را به مناسبت هفتهی کرامت به حاضرین تقدیم کرد:
باز هم رو به این در آوردم
بهر این آستان سر آوردم...
رضا یزدانی از قم، از شاعران جوان و از اعضای دورههای آفتابگردانها، چند شعر نیمایی را به پیشگاه مقدس حضرت شاهچراغ تقدیم نمود:
خندهات صبح است
گرمای نگاهت
داغ داغ ظهر...
پس از این، خانم بهار ایمانی راد از اراک، شعری سپید را برای حاضرین در این جلسه خواند:
برای دردهای بزرگ تو
تنها
طاقچه
شانههای محکمی داشت...
بهزاد نجفی که از کرج به این جلسه آمدهبود، غزلی با این مطلع خواند:
سکوتت را بغل کن، بغض و گریه دردسر دارد
کجا فریاد کردن در دل زندان اثر دارد؟...
حمیدرضا شکارسری نیز چندین رباعی برای حاضرین خواند که در زیر یکی از آنها را میخوانید:
با حسرت، با آه، نگاهم میکرد
از اعماق چاه نگاهم میکرد
تنها بودم، ولی نه، او با من بود
در طول سفر ماه، نگاهم میکرد
نخستین شاعری که برای غزه، شعر خواند امیر سهرابی بود که شعری با این مطلع خواند:
با چشمهای بسته کجا میروی جهان؟
آلوده است دست تو با خون کودکان...
پس از این، مرتضی امیری اسفندقه، ضمن تشکر از شهرستان ادب برای جذب شاعران جوان، غزلی با این مطلع خواند:
با تو، اگر دوباره قراری نداشتم
دیگر به کار آینه کاری نداشتم...
سپس امید مهدینژاد، شاعر و طنزپرداز، غزلی با مطلع زیر خواند:
موبهمو قصه را روایت کرد، داستانهای دیگرش را هم
اتفاقات محشرش را گفت، احتمالات مضمرش را هم...
محمدعلی خاکساردوست که از قم در این جلسه حضور به هم رسانیدهبود، پس از این به شعر خوانی پرداخت:
آیینهها مات خلق و مستان همه سر به چاهند
شمعی نمانده در این شهر، پروانهها بیپناهند...
شاعر دیگری که از قم در این جلسه شعر خواند، محمدمهدی خانمحمدی بود که غزلی با این مطلع خواند:
ای خنجر آبدیده، ما تشنهی کارزاریم
لببسته زخمیم؛ حتی در خنده خون گریه داریم...
سیدعلی رکنالدین، شعری عاشورایی تقدیم به حاضرین کرد:
بیصدا، آهسته، پنهانیم ما
اشکهای زیر بارانیم ما
فاش میسوزیم اما در سکوت
شمعی از شام غریبانیم ما....
محمدجواد الهیپور، غزلی با این مطلع، در سوگ یکی از نزدیکان خود خواند:
تو شدی روح و من آن جسم به گور انداخته
رفتی و دنیا بعد از تو مرا دور انداخته...
مهدی کارزانی، شاعر اراکی دیگری بود که در این جلسه حضور داشت و غزلی با این مطلع خواند:
دستهای محبتت دیگر، درد ما را دوا نخواهد کرد
آنچه با ما تو آشنا کردی، هیچ ناآشنا نخواهد کرد...
علی رهیده، طنزی عاشقانه را با این مطلع خواند:
مرا رد میکنی یا نه؟
دلم در بند تردید است...
شاعر بعدی که به شعرخوانی پرداخت، سیدمیلاد میرجلالی بود که ترانهای برای مادران شهید خواند:
انگاری دنیا رو بهم دادن
وقتی که دیدم پیکرت اومد
پاشو ببینم قد و بالاتُ
مادر بمیره؛ چی سرت اومد...
شاعر بعدی، امیر تیموری بود که غزلی با این مطلع را تقدیم حاضرین کرد:
بعد یک عمر نبود تو و نابودیها
به گمانم که میآیی به همی زودیها...
وحید نجفی، پس از این غزلی با این مطلع خواند:
میسوزد از داغت دل بیاختیارم باز
صدها گره افتاده از هجران به کارم باز...
پس از این، حامد عسگری شاعر و ترانهسرا، غزلی با این مطلع خواند:
و فانوسی کنار لحظههای تارمان مانده
و دیگر زلف تاکی بر سر دیوارمان مانده...
شاعر بعدی که از اراک به این جمع پیوسته بود، مهران رجبی بود که غزلی با این مطلع خواند:
شاید بپذیری که دلش دل شدهباشد
در سینه اگر عشق تو حاصل شدهباشد...
رضا اباذری از همدان، بدون فوت وقت چهارپارهای را به ساحت مقدس رضوی تقدیم نمود:
خسته بودم، شکسته و غمگین
که بساط سفر مهیا شد
پرکشیدم به پابوسیتان
چمدان بستم؛ دلم واشد...
علی پورزمان، دیگر شاعر قمیای بود که در این جمع حضور داشت و به شعرخوانی پرداخت:
از کوچهی ما قصد عبوری دارد
بر مکتب تاریخ مروری دارد...
منصور قاسمی از ساوه، شاعر بعدیای بود که در این جمع شعری خواند:
بانو دوباره آمدهام تا با لطف تو غزل بنویسم
از مستی مدام بگویم، از نشئهی ازل بنویسم...
پس از این، امیرسجاد بابایی، شعری با این مطلع خواند:
گیر کردم دوباره اول خط، دفترم پر شدهاست از سیاهیها
شب قدر است و سرخوش آمدهای، لب به لب پر شده صراحیها...
آخرین شاعری که در این جمع شعر خواند، امیر قادریپور از دزفول بود که غزلی با این مطلع خواند:
این زخم کهنه در تن تو جا نمیشود
این چندمین شب است که فردا نمیشود...
پس از پایان شعرخوانیها، میلاد عرفانپور، ضمن تشکر از حاضرین در جلسه و موسسهی فرهنگی سرچشمه، از شاعرانی که علیرغم بعد فاصله در این جلسه حضور یافتند و محدودیت زمان اجازهی شعرخوانی به آنها را نداد عذر خواست و در پایان نیز، هدایایی به رسم یادبود به شاعران جوان اهدا گشت.