شهرستان ادب به نقل از فارس: کتاب «میخواهد چشمانش باز باشند» حاصل فعالیت گروه داستان شهرستان ادب است. این مجموعه، اولین دفتر از آثار انقلابی شامل 13 داستان کوتاه به قلم نویسندگان موفق این موسسه است که توسط انتشارات شهرستان ادب در 112 صفحه به چاپ رسیده است.
قصههای این مجموعه از میان دهها قصه رسیده به شهرستان ادب با موضوع انقلاب انتخاب شدهاند و آنچه مسلم است گزینش این مجموعه بسته به خلاقیت نویسندگان و ارائه زاویه دید نو درباره موضوع انقلاب اسلامی مربوط بوده است. داستانهایی که در آن پیشداوری و شعار زدگی به حداقل خود رسیده و داستانها از پس آفرینش موقعیتهای خود برآمدهاند؛ اگر چه داستانها به واسطه پیوستگی موضوع به هم ربط پیدا میکنند اما به وضوح میتوان تناسب تک تک آنها را با مخاطب درک کرد.
این مجموعه شامل 13 داستان کوتاه به نامهای «کاش نرفته بودیم شمال: تیمور آقا محمدی / خواب و بیداری: محمود خداوردی/ برف همچنان میبارید: علی الله سلیمی / چهارشنبه :مرضیه فعله گری / آن روز های سرد: مهدی زارع / این و آن :راضیه غبیشی/ تکثیر پر درد سر:مرضیه سادات زکریایی / من ما مردم : حسن کی قبادی / میخواهد چشمهایش باز باشند : اکبر تقوی / تو همانی که بودی : مهدی رضایی/ آن توفان یک معجزه بود: مصطفی میرزایی پیهانی و چراغ خانه :مرضیه نفری» است.
** 13 برداشت متفاوت از انقلاب
در این مجموعه داستان شکل کلی و ساختار محتوایی داستانها پرداختن به زوایای زندگی مردم در خلال انقلاب است؛ یکی از مادر شهیدی حرف میزند که با انقلابیون آشنا میشود و خانهاش را در اختیار آنان قرار میدهد ...دیگری درباره مرد میانسالی است که در ایام جوانی با دوستش در تظاهرات علیه شاه شرکت میکرده و حالا در آلمان زندگی میکند و به مرور خاطراتش میپردازد... سومی وصف حال مردمانی است که از روستاهای دور افتاده برای کمک به انقلاب به پا خواستهاند ... داستان چهارم، حکایتی است از همراهی مردم با انقلابیون و فراز و نشیبهای این راه ...داستان پنجم؛ درباره جوانی انقلابی است که دستگیر شده و مادرش چشم به راهش است... داستان ششم باز در مورد جوانهای انقلابی و سختی این راه است ...داستان هفتم، روایت زندگی جوانی است که شب دامادی کت و شلوارش را به یک سرباز فراری میدهد ...قصه هشتم، داستان چند جوان است که دستگاه پلی کپی مدرسه ای را برای چاپ اعلامیه میبرند ...داستان نهم، درباره دستگیری یک مامور گاردی توسط انقلابیون است ... روایت دهم، درباره پادگانی است که درجه دارانش یکی یکی فرار میکنند ...قصه یازدهم، درباره دو دوست است که پس از سالها همدیگر را پیدا کردهاند. یکی با گرایشات معنوی و دیگری به شدت مادی...داستان دوازدهم، درباره تبعید امام خمینی است ...و بالاخره داستان سیزدهم، شرح حال زنی است که شوهرش شهید انقلاب است و زن خود ا ادامه دهنده راهش میداند.
**یادداشتی مختصر درباره هر یک از داستانها:
در داستان «کاش شمال نرفته بودیم»، لحن عامیانه است و حضور مردم کوچه و بازار در آن به چشم میخورد، جملاتی مانند : اصن ما که نمیدونستیم، تن تن شعار میدادن، کاش پام شیکسه بود، دیگه به سه، نیگر دار، اره به سه س و...
داستان خواب و بیداری از فضا سازی و تصاویر زنده وپویایی برخوردار است و کیفیت نگارش مطلوب است، حال و هوای غربت را به خوبی نشان میدهد. در این میان گاهی مقایسه ای هم صورت میگیرد. یوهان؛ شرکت زیمنس و در مقابلش نامهای ایرانی چون رئوف؛ کوی دانشگاه.
«برف همچنان میبارید»، پر است از دیالوگهای جورواجور، در میان همین گفت و شنودهاست که تیپهای داستانی شکل میگیرند و منطق فکری آدمها به خواننده نشان داده میشود. مردمان غیوری چون شیر محمد، حاج اسکندر، حاج فیاض و ... در این داستان حضور دارند.
«این روزها در خانه را باز میگذارم»، قصه دلتنگی مادری است که مدتها از پسر دانشجویش خبری ندارد. او تصمیم میگیرد در خانه را به روی انقلابیونی چون پسرش باز بگذارد، حال و هوای این مادر به خوبی نشان داده شده است باور پذیری این قصه به حدی است که ما خودمان را جای آن مادر میگذاریم، گویی همه چیز و همه کس او را یاد اسماعیلش میاندازد. «اینا رو بپوش مال اسماعیله ...اگه یکی در رو باز گذاشته بود الان پسر منم ...»
در داستان «چهارشنبه» تعلیق به زیبایی شکل میگیرد شکنجه و اذیت و آزار ساواک در این داستان و مرگ مادری در آرزوی دیدار پسر مبارزش به اعم به درستی چفت و بست میشوند.
داستان «آن روزهای سرد» دارای نثری روان و خوش خوان است و گاهی توصیفهای خوبی به کار میرود و لحن شاعرانه میشود، شمشاد سبز شده بر حصار، پشت برادرم سوار شدم و پرواز کردیم، صبح روشن دیگری در امتداد بود. از خصوصیات دیگر این داستان میتوان به جملات روشن و گویا اشاره کرد.
«این و آن»، در این داستان ما با واژگانی مواجه ایم که نویسنده مدام با آنها بازی میکند، دلم نمیآید دلش را بشکنم، لابلای جماعت میدوند یا شاید جمعیت میدوند از پی آنها.
داستان «تکثیر پر دردسر»، حس و حال انقلابیون و دلهره آنان را به خوبی نشان میدهد داستانی جذاب و با تعلیق فراوان گویی با داستانی پلیسی مواجهیم.
در داستان «من ما مردم»، با نگاه متفاوتی از سوی نویسنده مواجه ایم همیشه انقلابیون در چنگ گاردیها بودند ولی این بار یک گاردی اسیر مبارزان شده است در این داستان شخصیت حاجی خوب توصیف شده است.
«میخواهد چشمهایش باز باشند» که نام مجموعه داستان از آن گرفته شده. داستانی احساسی است که در آن جملات شاعرانه زیادی دیده میشود، صدای شلیک چند گلوله مانند رعد سواری قاصدکها بر روی ...، باد میآید و با خود شمیم گلهای وحشی ...
داستان «تو همانی که بودی»، شخصیت پردازی خوبی دارد و راوی که خود شخصیت اصلی داستان است به شدت در تضاد با درونیات خود است گاهی حسود و گاهی مهربان گاهی زود رنج و گاهی بزرگوار.
«آن توفان یک معجزه بود» داستانی است با چند فصل و برش زمانی. در این روایت هم با دگرگونی شخصیتها مواجه ایم. داستان شروع خوبی دارد و خواننده تا پایان برای خواندن داستان اشتیاق دارد.
داستان «چراغ خانه» که آخرین داستان از این مجموعه است لحنی صمیمی و بر کشش دارد داستان باز از چند فصل تشکیل شده و دلتنگی زن جوان در فراغ شوهرش به خوبی نشان داده شده است.
این مجموعه داستان گویی ما را با خود به مکان و زمانهای مختلف که در آنجا انقلاب فراز و فرودهایش را پشت سر گذاشته میبرد و با فداکاری انقلابیها با روایتهای گوناگون آشنا میکند.
انتشارات شهرستان ادب این کتاب را در 112 صفحه با قیمت 2500 تومان منتشر کرده است. علاقه مندان برای تهیه کتاب میتوانند با شماره تلفن 02177517830 تماس بگیرند.