موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از کیمیا ناصری‎زاده

همزمان با زادروز ایوان تورگنیف: نگاهی به «دن‎کیشوت روسی»

18 آبان 1394 14:55 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.5 با 4 رای
همزمان با زادروز ایوان تورگنیف: نگاهی به «دن‎کیشوت روسی»

شهرستان ادب: در سالروز درگذشت ایوان تورگنیف چهرۀ درخشان ادبیات روس، معرفی مجموعه داستانی از او با عنوان «دن کیشوت روسی» را به قلم خانم کیمیا ناصری‎زاده می‎خوانید. 


دن کیشوت روسی

ایوان تورگنیف متولد 1818 در «اورل» روسیه و جزو سرآمدترین نویسندگان روس وهمچنین پدید آورندۀ رمان زیبای «پدران و پسران» است. دربارۀ تورگنیف باید گفت او فرهنگ و باید و نبایدهای زیست‎محیطی و نیز حال‎وهوای مردمانش را به خوبی وصف می‎کند ‎ و نگاه ویژه‎ای به رویکرد روشنفکران و خط مشی آنان در طول حیاتش داشته است. او همچنین به طور دقیق زندگی و روحیات دهقانان را بررسی کرده و در داستان‎هایش جایگاه ویژه‎ای به آنان می‎دهد‎. تورگنیف آثار فراوانی را در کارنامه ادبی خود ثبت کرده است که مهمترین آنها عبارتند از: «آشیانۀ اشراف»، «دود»، «خاطرات  یک آدم زیادی»، «در آستانه»، «خاک بکر»، «مرداب آرام»، «دن کیشوت روسی»، «نخستین عشق»، «قصه‎های اسرارآمیز».

مجموعه داستان دن کیشوت روسی ؛ به روایت زندگی پرحادثه و شورانگیز شخصیت‎های جالب و متنوعش اعم از ارباب و رعیت و چوپان و کودک و زنان و مردانش می‎پردازد  گویی این افراد در میان حوادث زندگی و هیاهو و قیل و قال بشر به دنبال باقی گذاشتن ردپایی از خود هستند.

تورگنیف از این رو نام اثرش را دون کیشوت روسی گذاشته است که علاقه فراوانی به سروانتس خالق رمان دن کیشوت داشته است و اینگونه ادای دینی هم به او کرده . درمیان داستان‎ها هم ردپایی از خویشتن‎داری و عرفان و شجاعت دن کیشوت قهرمان سروانتس وجود دارد .این روش همان شیوه نگارش تورگنیف است که از اصالت و باورپذیری لازم جهت اقناع کردن خواننده برخوردار است. فضای این مجموعه داستان خودمانی و لطیف است و شروع و پایان داستان‎ها خواندنی است . داستان‎ها از شماره دوم تا چهارم  راوی واحدی دارند و حوادث به دنبال هم برای تکمیل روند زندگی و شخصیت کاراکترها چیده شده‎اند. عناوین داستان‎ها به ترتیب چنین است : مومو ، دون کیشوت روسی ، سر انجام دون کیشوت روسی و سن فرانسیس روسی . 

مومو: نام اولین داستان این مجموعه است ،قصه‎ای در ژانر اندوه و عشق آنهم از زاویه دید مرد جوان و قوی هیکل به نام گراسیم است که از قضا کر و لال هم هست. او در املاک بیوه زن ثروتمندی مشغول به کار است که عاشق دختر رختشور همان خانه می‎شود‎ . اما خانم تصمیم می‎گیرند تا دخترک را به جوان دائم‎الخمری به نام کاپیتون بدهد و از آنجا که اهالی خانه از عشق گراسیم مطلع‎اند با نقشه‎ای دقیق دخترک را از چشم او می اندازند و گراسیم که از زندگی سرخورده می‎شود‎ تصمیم عجیبی می‎گیرد و ادامه ماجرا  ...

شخصیت اصلی این داستان گراسیم است  موجودی گنگ اما قوی و مصمم که همه از او حساب می‎برند او مدافع ضعیفان است و از املاک خانم مانند چشمانش محافظت می‎کند. ‎همین آدم مطیع و منطقی که حتی بنا به خواستۀ صاحبش از عشق زندگی‎اش صرف نظر می‎کند ‎در انتهای داستان عملی شجاعانه انجام می‎دهد‎ که برای خواننده اش جالب و در خور تحسین است . این داستان را سوم شخص روایت می‎کند ‎و ما بار معناداری از اصوات و حالات گراسیم را در طول داستان مشاهده می‎کنیم که از حقیقت وجودی گراسیم و خلقیاتی خبر می‎دهد‎. همین اصوات و اداها جای دیالوگ‎های او را در داستان پر کرده است، به گونه‎ای که دنیای او اینطور برایمان جالبتر و نو تر جلوه می‎کند ‎. این داستان که حدود پنجاه صفحه از کتاب را به خود اختصاص می‎دهد‎  پر است  از تصاویر زیبا و احساسی . 

داستان دوم دن کیشوت روسی است : از اینجا به بعد راویت داستان به‎عهدۀ اول شخص است، از این رو فضاها خودمانی‎تر و گفتگوها صمیمی تر‎ند. داستان دربارۀ ورود راوی برای شکار به املاک دو دوست و شریک  به نام‎های  «پانته‎لی و تیخون » است. او که از همه جا بی‎خبر است  به گردش و شکار می‎پردازد که پانته لی به او هشدار می‎دهد‎ که این املاک شخصی و متعلق به اوست . ادب و نزاکت راوی باعث می‎شود‎ تا پانته‎لی به او اجازه دهد تا در املاکشان به شکار بپردازد و دمی با وی همکلام می‎شود‎ و همین دیدار موجب دوستی عمیقی بین آن دو می‎شود‎  این رفاقت تا آنجا پیش میرود که پانته‎لی از سرگذشتش با او حرف میزند و ادامه داستان ...

این داستان را دیالوگ‎ها به پیش می‎برند و ما با شخصیت دو تن از اصلی‎ترین آدم‎های ‎داستان که تا پایان کتاب با آنها سر و کار داریم بیشتر آشنا می‎شویم . البته باید گفت در داستان سوم که ادامه همین داستان است ما با سیر حوادث و اتفاقات هیجان‎انگیز تر مواجه‎ایم که شکل واقعی داستان را در خود منعکس می‎کنند.  نام این داستان سرانجام دن کیشوت روسی است . ماجرای ازدواج کردن دختری زیرک و کولی به نام ماشا با پانته لی ، این داستان را راوی زمانی که برای ملاقات مجدد رفیق تازه اش پانته‎لی رفته و با آن مواجه شده برایمان تعریف می‎کند ‎. ماشا دختری شوریده دل و اهل ساز و آواز است و این با طبع پانته‎لی سازگار نیست زیرا او سال‎های خوش جوانی‎اش را سپری کرده و حالا در فکر آرامش و سکون است. پانته‎لی تعریف می‎کند ‎چطور ماشا با همکاری جوانی با نام یافا از املاکش می‎گریزد و او را تنها می‎گذارد و بقیه ماجرا...

در این داستان روند منطقی و پر حادثه بودن متن، خواننده را راضی نگه می‎دارد و به نوعی روان‎شناسی حالات روحی شخصیت‎ها صورت گرفته است. برای مثال ؛ دلیل علاقه پانته‎لی به ماشا و انزجار دخترک از او و همچنین دلایل تقلبی بودن اسب و موشکافی زیبا در رفتار و عکس العمل‎های ‎این حیوان .  

داستان انتهایی که به نوعی به زندگی زاهدانه و مسلک عرفانی شخصیت آخر این کتاب می‎پردازد پر است از سخنان حکمت‎آمیز و نشانه‎های ‎رمز آلود طبیعت که این مرد شنل به دوش به آنها پی برده است. در واقع در این داستان دن کیشوت در کسوت این مرد جا افتاده وسخنور خود را به خواننده نشان می‎دهد. داستان از شکستن محور چرخ کالسه و دغدغه راوی برای تعمیر آن آغاز و به یافتن این مرد پنجاه سانتی شنل به دوش ختم می‎شود. در دل این داستان ماجرای دیگری درباره تشییع جنازه مرد نجاری است که همسر جوانش خیلی برایش بی‎قراری می‎کند ‎و در این میان راوی استدلال‎های ‎خود را پیرامون  نحوه برگذاری مراسم و حالات حزن انگیز آدم ا بیان می‎کند‎. 



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • همزمان با زادروز ایوان تورگنیف: نگاهی به «دن‎کیشوت روسی»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.