شهرستان ادب: دومین جلسهی انجمن شعر صبح در آبان ماه، روز پنجشنبه هشتمین روز از این اماه برگزار شد. این جلسه که مصادف با سالگرد فوت قیصر امینپور بود، با ذکر خاطرات و اخلاقیات وی آغاز گردید. علیمحمد مودب در سخنان خود در ابتدای این جلسه، پس از تسلیت به مناسبت فرارسیدن ایام محرم و عزاداری امام حسین (ع) اشاره داشت: « قیصر، شخصیتی چند بعدی داشت، استاد برجستهی دانشگاه تهران، از شاعران بزرگ انقلاب اسلامی، شاعر بسیار توانایی در تصنیفسرایی، در شعر نوجوان شاخص است، در حوزهی پژوهشهای ادبی و تحقیقات توانایی بسیار بالایی داشت. در سنت نوآوری در همان کتاب شعر و کودکی ، قابلیتهای بسیار بالایی از خود نشان داد، در حوزهی تربیت نیرو این توانایی را نیز میتوان در قیصر دید. در سروش نوجوان توانایی خود را در بخش مطبوعات ادبی از خود نشان داد؛ که یکی از الگوها و شاخصهای تاریخ انقلاب را به این واسطه ارائه داد. در حوزهی شعر نیمایی، کاری که وی انجام داد از حیث مضمون و محتوا و همچنین شکل و موسیقی نیز شکل جدیدی از نیمایی را در روزگار ما ارائه داد.»
پس از این مقدمهی علی محمدمودب، شعرخوانیها آغاز گردید. سرکارخانم ترابیفر، نخستین شاعری بود که چهارپارهای را قرائت کرد. بند نخست شعر ایشان را در زیر میخوانید:
دیدم میان ابرها یک پرتو از خورشید
احساس پنهانی درونم را فروپاشید
گفتم به چشمانم نمیخواهید قدر آن
یک پرتو در جنگی، به فکر روشنی باشید...
دقت به بازنمایی انتخاب واژگان در شعر، تلاش برای ایجاد قوت در بیان و شکلگیری بهترین تصویر از محتوای منظور نظر شاعر از جمله توصیههایی بود که به این شاعر جوان ارائه گردید.
خواندن شعرهای روان، تمرین برای سرودن اشعار بیشتر و بیان احساسات پیچیده به وسیلهی بیان ساده، توصیههایی بود که به بهانهی قرائت شعر در این جلسه بیان شد و مودب تاکید داشت که شعر را باید به زبان روزمره نزدیک کرد و احساسات را همانگونه که توسط فرد درک میشود بیان نمود؛ همانگونه که نیما، سهراب و شاعران مختلف به این صورت شعر سرودند.به دلایلی که شاید مثلا یکی اش شناختی باشد که کتابهای درسی از شعر می دهند، جوانها و نوجوانها فکر می کنند که شعر پیچیده کردن و پیچیده گفتن حرف ها و احساس های ساده است در حالی که عکس این است و شعر ساده کردن و ساده گفتن حرفهای پیچیده است. تناقض ها و تضاد ها و کشمکش های انسانی را وقتی با ساده ترین صورتها روایت کنیم شعر گفته ایم و برای همین است که شعر قابل بازخوانی و دوباره خواندن است و با تکرار حلاوت تازه ای می یابد چرا که سادگی ای است که درونش پیچیدگی نهفته است و با هر بار خواندن ما سطح دیگری از پیچیدگی را ادراک می کنیم و این یکی از دلایلی است که شعر کهنه نمی شود
شاعر بعدی، سرکارخانم احمدی بود که غزلی با این عنوان خواند:
اگر باشی به جای من، اگر باشم به جای تو
چه شکلی میشود دنیا، برای من، برای تو؟...
علیمحمد مودب با توجه به این شعردر توصیه به شاعران جوان اشاره داشت: «تلاش برای فهم دیگران و گذاشتن خود به جای آدمها و اشیا در فرایند شاعری خیلی اهمیت دارد، نیما در یادداشتهایش توصیه می کند که سعی کن از دید سنگ ببینی یا سهراب هم دارد که بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم، توجه به گذشته و آینده، زنده کردن محیط و ادراک به جای محیط یا به تعبیر بهتر درک محیط و توجه به آیندهی محیط و اطراف شاعر است که وی را تبدیل به شاعری برجسته و صاحب دید میکند و محدودهی کلمات وی را افزایش میدهد. شاعری که عالم را در خود داشته باشد و آن را درک کند، میتواند تمامی تواناییها و استعدادهای خود را بروز دهد.»
این جلسه، پس از نود دقیقه بحث تخصصی راجع به ادبیات معاصر و انقلاب و جهان شاعران پایان یافت. محمدحسین نعمتی، ضمن تشکر از حاضرین در این جلسه، از آنها دعوت کرد تا در جلسات بعدی که پنجشنبههای هر هفته برگزار میشود، حضور به هم رسانند.