شهرستان ادب: هفتۀ گذشته صدمین نشستِ «انجمنِ صبح» (حلقه شعر هفتگی شهرستان ادب ویژه بانوان) برگزار شد. متن زیر روایت گروه فرهنگ خبرگزاری مهر از این نشست شاعرانه است.
فضایی برای تنفس شاعران
خیابان شریعتی، بالاتر از سهراه طالقانی، روبهروی سینما صحرا؛ اینجا «شهرستان ادب» است و امروز پنجشنبه صدمین «انجمن صبح» ویژه بانوان شاعر برگزار میشود.
کمکم شاعران از راه میرسند و دورتادور میز مینشینند. محمدحسین نعمتی، اداره جلسه را برعهده دارد. گرچه خودش میگوید مدیر جلسات شعرخوانی علی محمد مودب است. بیشتر شاعران، دختران بسیار جوانی هستند که در قالب غزل و سپید شعر گفتهاند. هر شعری که خوانده میشود دیگر حاضران دربارهاش سخن میگویند و شاعر را در بوته نقد قرار میدهند.
نعمتی میگوید: دو سال است که جلسات شعرخوانی شهرستان ادب برگزار میشود و این جلسه، صدمین جلسه شعرخوانی بانوان شاعر است. جلسهها به صورت کارگاهی است به این معنی که هرکس شعر خود را میخواند و پس از آن درباره شعر صحبت میشود.
به گفته مدیر جلسه، بهترین هدیهای که شهرستان ادب به شرکتکنندگان میبخشد فراهم آوردن فضایی است که شاعران دور هم جمع شوند و شعر بخوانند و کارهاشان شنیده و نقد شود. زیرا هر شاعری نیازمند فضایی شاعرانه است که در آن نفس بکشد و شهرستان ادب، این امکان را در اختیار شاعران جوان قرار میدهد.
پیش از آنکه جلسه شعرخوانی آغاز شود، نعمتی نگاهی به شاعران جوان میاندازد و میگوید: من با سخن استاد شفیعی کدکنی بسار موافقم؛ «پس در کجاست شعر/ اگر نیست/ آنجا که زندگی است/ پس در کجاست شعر/ اگر نیست/ مشتی کلام زنده که جان دارد/ و آدمی/ در زندگی نیازِ بدان دارد»
شاعرهای به نام خانم موسوی با ته لهجه شیرین اصفهانی رشته کلام را در دست میگیرد... «من فکر میکردم، جلسههای شعرخوانی در تهران، جاندارتر است. انگار خیزشی که در شهرستانها روی داده، بزرگتر و جدیتر است» و نعمتی در پاسخ به او میگوید: «تهران، بزرگتر و تعدد جلسههای شعر و داستانخوانی در آن بیشتر است. »
قرار است همین خانم یعنی خانم موسوی، کارشناس جلسه امروز باشد. غزلی خوانده میشود و او از پختگی غزل و قافیه، ردیفش و انسجام و وحدت عمودی که در آن رعایت شده تعریف میکند.
اینبار میکروفن در دست شاعره بسیار جوانی قرار میگیرد و او شروع به خواندن غزل خود میکند. غزلی که اندیشه محور است و تنها به عاطفه تکیه نکرده اما تشبیهات و تصاویرش چندان محکم و جاندار نیست.
غزل اینگونه آغاز میشود: «این بیدهای سربهزیر و باحیا مردند/ اما به فصل عاشقی که میرسد زردند»... هم کارشناس و هم نعمتی که اداره جلسه را برعهده داشت براین هستند که وجه شبه مرد و بید کدام است؟ چه شباهتی میان این دو وجود دارد؟
و اما بیت بعدی: «گرگ درونت را به پای برهای کشتی/ یک مشت شیر بیسروپا دورهات کردند» اینجا نعمتی به سخن میآید که چرا برای شیر، صفت منفی به کار برده شده حال آنکه نگاهت به گرگ، کاملا مثبت بوده است؟
نظر کارشناس جلسه هم این است که مضامینی اینچنین نومیدانه هستند. اما آخرین بیت این شعر، درخشان است و میتواند آغازگر غزلی دیگر باشد: «خورشید را بردار و از جنگل فراری ده/ دیدی شغالان بر سر آهو چه آوردند؟ »
این بار شاعرانی دیگر میکروفون را در دست میگیرند و شعر میخوانند. به گفته نعمتی آنچه در جلسات شهرستان ادب اهمیت دارد اینکه کسانی که دغدغهها و علایق مشترک دارند کنار هم قرار میگیرند و یکدیگر را میبینند و از هر دری سخن میگویند. شعر میخوانند و با مسیری که دوستان پیشکسوتشان طی کردهاند آشنا میشوند و دشواریهای راه شاعری را درمییابند.
بیش از یک ساعت از آغاز برنامه «انجمن صبح» گذشته اما هنوز هم در گشوده میشود و شاعران جوان دیگری از گرد راه میرسند و شعرهای خود را میخوانند. مضامین یا عاشقانه است یا مذهبی و کمتر به بنمایههای اجتماعی پرداخته شده. بیشتر شعرها نومیدانه است و تو از خود میپرسی این همه نومیدی برای چیست؟
سلسه نشستهای «انجمن صبح» به همت موسسه «شهرستان ادب» به صورت هفتگی برگزار میشود. جمعی از شرکتکنندگان در این نست از اعضای ثابت انجمن صبح هستند اما علاقمندان هم میتوانند با مراجعه به شهرستان ادب، شماره تماس خود را اعلام کنند تا از طریق پیام کوتاه در جریان برنامههایآتی این انجمن قرار بگیرند.