موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
چهره‎های برتر شعر انقلاب _ فصل سوم

پنجره‎ای به شعر علیرضا قزوه

19 بهمن 1393 03:17 | 3 نظر
Article Rating | امتیاز: 2.52 با 84 رای
پنجره‎ای به شعر علیرضا قزوه
شهرستان ادب: در ایام دهه‎فجر به معرفی و بازخوانی آثار آن‎دسته شاعران مطرح انقلاب که هنوز در میان ما هستند می‎پردازیم. تازه‎ترین مطلب پروندۀ انقلاب سایت شهرستان ادب را به شاعر مطرح انقلاب، دکتر علی‎رضا قزوه اختصاص می‎دهیم.



اول: پنجره‎­ای به شعر علی‎رضا قزوه


علیرضا قزوه در سال 1342 در شهر گرمسار متولد شد. وی از شاعران شاخص سال­‎های پس از انقلاب اسلامی به شمار می­‎رود که در طول سالیان فعالیت ادبی خود همواره از چهره‎­های تاثیرگذار این عرصه بوده است.علیرضا قزوه که تقریبا در همۀ قوالب ادبی طبع‎آزمایی کرده است همواره از مهم‎ترین شاعران دورۀ  خود بوده است و بر شعر بیشتر شاعران نسل‎های ‎بعد از خود تاثیر گذاشته است.

قزوه در این سی سال از فعال‌ترین‌های شعر نسل انقلاب بوده است، هم در حوزه سرایش، هم در حوزه تألیف و گردآوری و هم در حوزة فعالیت‌های مطبوعاتی و مدیریتی.

برخی از فعالیت‎های ‎جانبی قزوه در عرصه ادبیات عبارتند از: مسئولیت‎های ‎مختلف در واحد ادبیات (شعر) حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، صفحه ادبی روزنامه اطلاعات (بشنو از نی)، رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در کشور تاجیکستان، کنگره سراسری شعر دفاع مقدس، جشنواره شعر فجر ،مرکز تحقیقات فارسی رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دهلی نو و...


 

دوم: کتاب­‎های علیرضا قزوه

دفترهای شعر: تا به حال شش دفتر شعر مستقل از علیرضا قزوه منتشر شده است که به ترتیب عبارتند از: «از نخلستان تا خیابان» (1368)، «شبلی و آتش» (1373)، «این همه یوسف» (1376)، «عشق علیه السلام» (1384)، «با کاروان نیزه» (1384)، «صبح بنارس» (1391). به غیر از دو کتاب «این همه یوسف» که مثنوی‌ای است منظومه‌ وار درباره شهيد يوسف كلاهدوز و سي تن از شهداي جنگ تحمیلی و ترکیب بند عاشورایی «با کاروان نیزه» عمده شعرهای این کتاب‎ها در قالب غزل و سپید سروده شده است و همچنین به صورت پراکنده شعرهایی نظیر قصیده، رباعی، دوبیتی، ترانه و نیمایی نیز دیده می‎شود.

در طول بیش از دو دهه شعرسرایی علیرضا قزوه، چندین بار گزینه شعرهای وی توسط انتشارات‎های ‎مختلف به چاپ رسیده است که می­‎توان به کتاب­های «گزیدۀادبیات معاصر نشر نیستان» (1378)، «قطار اندیمشک وترانه‎های جنگی» (1384)، «سوره انگور» (1387)، «انگشتری سوم خاتم» اشعار آئینی (1389)، «چمدان‎­های قدیمی» گزیده غزل (1391) و «صبح‎تان به‎خیر مردم» مجموعه غزل (1393) اشاره کرد.

آثار پژوهشی: علیرضا قزوه در عرصه پژوهش و جمع‎آوری اشعار نیز دارای آثار قابل اعتنایی است که به اختصار به بعضی از آن­ها اشاره می­شود: «چه عطر شگفتی: یادوارهٔ احمد زارعی» (1373)، «خورشیدهای گمشده: گزیدهٔ اشعار امروز  تاجیکستان» (1376)، «غزل معاصر ایران، گزینش و جمع آوری» (1379)، «کسی هنوز عیار تو را نسنجیده‌است: جشن‌نامهٔ  محمدعلی بهمنی» (1383)، «من می­‎گویم شما بگریید: گزیده مراثی عاشورایی» (1389)
همچنین علیرضا قزوه در زمینه بیدل پژوهی از افراد تاثیرگذارسال­‎های اخیر بوده است چه زمانی که در رایزنی سفارت ایران در هند مشغول بود و به بعضی از نسخ دسته اول اشعار این شاعر شهیر شبه قاره دسترسی پیدا کرد و سبب آشنایی بیش از پیش پژوهشگران ایرانی با بیدل شد و چه زمانی که خود به همراه دکترسید مهدی طباطبایی دست به تصحیح تازه­ای از دیوان بیدل زد که جلد اول غزلیات آن توسط انتشارات شهرستان ادب در نمایشگاه کتاب 1393 رونمایی شد.

سفرنامه: دو کتاب «پرستو در قاف» و «قونیه در قطار» به ترتیب سفرنامه‎های ‎علیرضا قزوه در سفر حج و سفر به قونیه (مدفن مولوی بلخی) است.

نشانی وبلاگ علیرضا قزوه:  http://ghazveh.blogfa.com/


 

 

سوم: نمونه شعر علیرضا قزوه

غزل: بی‎­شک علیرضا قزوه از شاخص‎­ترین غزل­‎سرایان سه دهه اخیر است که همواره در این زمینه تاثیر گذار بوده است. توانایی قزوه درسرایش غزل به حدی است که بسیاری از صاحب نظران اشعار نو وی را (با وجود اهمیت و تأثیر ویژه‎­ای که برجریان شعر انقلاب گذاشته است) انحراف از مسیر اصلی شاعری  وی می‎دانند و او را شاعری غزل سرا می‎دانند.

به هر روی سه شعر زیر نماینده غزل سرایی قزوه در سه دوره­ی شاعری وی است. غزل «دسته گل­‎ها» از کتاب «از نخلستان تا خیابان» مربوط به دوره اولی شاعری قزوه در اواخر دهه 60 است که دارای مضامین صریح اعتقادی واعتراضی است. غزل «مشرق تبسم» از کتاب «شبلی و آتش» سرآغاز دوره دوم غزل سرایی قزوه است که شاعر در این غزل‎ها ‎از صراحت دوره اول می‎کاهد و به نوعی به غزل با فضای عرفانی روی می‎آورد، غزل­‎های «عشق علیه السلام» اوج این دوره از غزلسرایی قزوه است و آخرین شعر با عنوان «چمدان­‎های قدیمی» نماینده دوره آخر است که غزل­‎های دفتر «صبح بنارس» را شامل می­‎شود. قزوه در غزل­‎های این دفتر به نوعی، به اعتدال میان دوره اول و دوم غزل‎سرایی خود می‎رسد.


دسته گل­ها


دسته گل‎ها ‎دسته دسته  می‎روند از یادها
گریه کن ای آسمان در مرگ طوفان‎زادها

سخت گم‎نامید اما ای شقایق سیرتان
کیسه می‎دوزند با نام شما شیادها

با شما هستم که فردا کاسۀ سرهایتان
خشت می‎گردد برای عافیت آبادها

غیر تکرار غریبی،هان چه معنا می‎کنید
غربت خورشید را در آخرین خردادها؛

با تمام خویش نالیدم چو ابری بی قرار
گفتم ای باران که می‎کوبی به طبل بادها

هان! بکوب اما به آن عاشق‎ترین عاشق بگو!
زنده‎ای، ای زنده‎تر از زندگی در یادها


مثل دریا ناله سر کن در شب طوفان و موج
هیچ‎چیز از ما نمی‎ماند مگر فریادها

 


مشرق تبسّم
 

با دل شکسته رفتم، رو به مشرق تبسّم
ناگهان رسیدم اینجا، صبحتان بخیر، مردم!

دیشب از شما چه پنهان، سر زدم به کوی مستان
گفتم: السلام یا می! گفتم: السلام یا خُم!

ساقی قدح به دستان، خنده زد به روی مستان
یعنی اجر می پرستان، پیش ما نمی‎شود گم

عاشق و درازدستی، مستی و سیاه مستی
آدم و دوباره عصیان، آدم و دوباره گندم ...!

عقل، هیزم است، هیزم؛ عشق آتش است، آتش
آتش آورید، آتش! هیزم آورید، هیزم!

 

چمدان‎های ‎قدیمی
 

بعد رفتم به سراغ چمدان‎های ‎قدیمی
عکس‎های ‎من و دلتنگی  یاران صمیمی

روزهایی همه محبوس در انباری خانه
خاطراتی همه زندانی در دفتر سیمی

رفته بودم به چهل سالگی غربت بابا
با همان سوز که می‎گفت: خدایا تو کریمی

مشهد و عکس پدر، ضامن آهو و دل من
گریه هم پاک نکرد از دل من  گرد یتیمی

تازه همسایۀ  باران و خیابان شده بودیم
کاشی چاردهم روبروی کوی نسیمی

عشق را تجربه می‎کردم در ساعت انشا
شعر را تجزیه می‎کردم در دفتر شیمی


نام‎هایی که نه در خاطره ماندند و نه در دل
ساعت جبر شد و غرغر استاد عظیمی

اردوی رامسر و گم شدنم در شب مجنون
رقص موسای عرب، خندۀ مسعود کریمی

این یکی هست ولی از همۀ  شهر بریده
آن یکی را سرطان کشت، سلامی ... نه،  سلیمی

این یکی عشق هدایت داشت با عشق فرانسه
آن یکی  قصه‎نویسی شد در حدّ حکیمی

آن یکی پنجره‎ای وا کرد از غربت فکّه
این یکی ماند گرفتندش در خانۀ تیمی

این یکی باز منم شاعر دلتنگی یاران
این یکی باز منم در چمدان‎های ‎قدیمی...

 

 

شعرسپید: در اواخر دهه شصت قزوه نه به خاطر اشعار کلاسیک نظیر غزل و دوبیتی و رباعیش بلکه به واسطه چند شعر سپید بلند خود را به عنوانی شاعری جدی به جامعه ادبی شناساند. این اشعار که درونمایی اجتماعی و رویکردی اعتراضی داشت به سرعت در محافل ادبی مطرح شد و حتی موجب به وجود آمدن مشکلاتی  برای شاعر شد. مهم‎ترین شعر این دسته از آثار قزوه شعر بلند «مولا ویلا نداشت» است که در دفتر «از نخلستان تا خیابان» آمده است.
 این شعر معروف چنین آغاز می­شود:

گفتم: چیزی بخوان.

گفت: شرمنده‏‌ام.

یک سال است چیزی نگفته‏‌ام.

گفتم: برای عاطفه‏‌ای که در ما مرده است

رحم الله من یقرء الفاتحة مع الصلواة!

***

گفتم: چیزی بخوان.

گفت: رویم سیاه،

آخر می‎دانی که . . .

گفتم: می‎دانم خشکسالی است

اما در کیف‎های سامسونت هم

یک خروار مضمون ناب نهفته است.

امسال شعرها چنگی به دل نزد

رباعی‎ها مثل هم بود

بعضی خودشان را کشف کردند

بعضی خودشان را باور کردند

بعضی خودشان را گم کردند

بعضی در مصاحبه‎هایشان خودکشی کردند

***

شاعران پروازی

هتل بازی

آدم‎های از خود راضی

دکه‎های سکه‎سازی!

اصلاً مردم حق دارند کاسه «انوری» را بر سرتان خرد کنند

کارمندان هنر فقط گزارش کار پر می‎کنند

وقتی تابوت عاطفه بر زمین مانده بود

جمعی به جیغ بنفش می‎اندیشیدند

و برای کشف زوزه صورتی

***

هفت مرتبه «الیوت» و «اکتاویو پاز» را ورق می‎زدند

چقدر وقت ما صرف آدامس‎های بادکنکی شد

بعضی شعرهایشان را

به مینا و سوزی تقدیم می‎کردند

احمق‎ترها برای گرفتن نوبل

به شبکه‎های بی‎بی‎سی و واشنگتن دخیل می‎بستند

...

 

ترکیب‎­بند: در دفترهای شعری علیرضا قزوه اشعار آئینی زیادی دیده می‎شود که بعضی­‎هایشان از بهترین شعرهای آئینی سال­‎های اخیر هستند، به ویژه بسیاری از غزل­‎های دفتر شعر«عشق علیه الاسلام» که مطلع برخی از این آثار شاخص عبارتند از: «ابتدای کربلا مدینه نیست، ابتدای کربلا غدیر بود/ ابرهای خون­فشان کربلا، اشک­های حضرت امیر بود»، «نه مثل ساره‎­ای و مریم، نه مثل آسیه و حوا/ فقط شبیه خودت هستی، فقط شبیه خودت زهرا»، «شور به پا می­کند خون تو در هر مقام/ می­‎شکنم بی‎­صدا در خود هر صبح و شام» و ...

اما اثری که باعث تشخص شعری علیرضا قزوه در ادبیات آئینی معاصر شد ترکیب‎­بند عاشورایی «با کاروان نیزه» است که در چهارده بند و در اقتفای ترکیب­‎بند مشهور محتشم کاشانی سروده شده است. پس از این شعر بود که شاعران دیگری نیز به سرایش شعر عاشورایی در این قالب پرداختند. درادامه بند دوازدهم این شعر را می­‎خوانیم:

 

گودال قتلگاه پر از بوی سیب بود
تنهاتر از مسیح، کسی بر صلیب بود

سرها رسید از پی هم مثل سیب سرخ
اول سری که رفت به کوفه، حبیب بود!

مولا نوشته بود: بیا ای حبیب ما
تنها همین، چقدر پیامش غریب بود

مولا نوشته بود: بیا دیر می‎شود
آخر حبیب را ز شهادت نصیب بود

مکتوب می‎رسید فراوان ولی دریغ
خطش تمام، کوفی و مهرش فریب بود

اما حبیب، رنگ خدا داشت نامه اش
اما حبیب، جوهرش «امن یجیب» بود

یک دشت، سیب سرخ به چیدن رسیده بود
باغ شهادتش به رسیدن رسیده بود

کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • پنجره‎ای به شعر علیرضا قزوه
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: