یادداشتی از پرستو علی عسگرنجاد
«جنگی برای صلح» | نگاهی به «جنگ و صلح»، شاهکار لئو تولستوی
29 آبان 1394
17:58 |
2 نظر
|
امتیاز:
4.89 با 19 رای
شهرستان ادب: لذت خواندن رمانهای طولانی، برای هر کتابخوان حرفهای، طعم شیرینی است که همواره در حافظهاش به یادگار خواهد ماند. در این روزهای ساندویچی شده که غالب مردم به دنبال کتابهای کمحجم و دمدستی میگردند، در دست گرفتن رمانی قطور و خواندنی، نشانهای است برای اهالی حقیقی ادبیات. حال اگر این کتاب قطور، جزو شاهکارهای ادبیات کلاسیک جهان باشد، لذت مطالعه صدچندان خواهد شد؛ درست همانند اتفاقی که با مطالعۀ «جنگ و صلح» میافتد؛ این بزرگاثر لئو تولستوی فقید.
«جنگ و صلح»، روایتی است بیرون آمده از دل جنگ فرانسه و روسیه. داستان پنج خانوادۀ روسی است با تمام فراز و نشیبهای آنها در روزگار جنگ. چه از همین منظر، ارزش حقیقی این رمان به خوبی روشن میشود؛ چرا که شاید بتوان به جرئت گفت تنها رمانی است که با خلق بیش از 580 شخصیت و پردازش داستان پنج خانوادۀ متفاوت، نه تنها توانسته است یکپارچگی اثر را حفظ کند، بلکه موفق شده است مخاطب را با خلق و خوی همۀ این شخصیتها آشنا و او را با زندگی پردستاندازشان همراه کند. ارزش این امر آنگاه مشخص میشود که نگاهی گذرا به مجموعه داستانها و رمانهای کمحجم این روزهای بازار نشر بیندازیم و ببینیم برخی نویسندگان پرمدعا چطور از عهدۀ خلق یک شخصیت هم به خوبی برنیامدهاند و در میانۀ داستان، نخ روایت از دستشان رها شده است.
شاید علت توفیق تولستوی در اثر جاودانش، هنرمندی او در شخصیتپردازی باشد. در سال 1864 میلادی، تولستوی سیوشش ساله که در دوران اوج تفکر خلاق نویسندگی است، به پدربزرگش نگاه کرده و «کنت روستوف» ولخرج را از او الهام گرفته است. شخصیت پدرش، «نیکولا روستوف» را در ذهن او ساخته و «پرنسس ماری» دلربا، نسخهای از مادر اوست. اما قهرمانان واقعی «جنگ و صلح»، «پییر بزوخوف» و «پرنس آندره»، برداشت آزاد تولستوی از شخصیت خودش هستند. تولستوی، با علم به وجود متضاد خود و عقاید متفاوتش، این دو شخصیت منحصر به فرد را از دل خود بیرون کشیده و به صحنۀ جنگ و صلح کشانده است. داستان از آنجا آغاز میشود که «پییر بزوخف»، فزرند نامشروع کنت بزوخف که از بزرگان دربار روسیه است، از فرانسه برمیگردد تا وارث ثروت چشمگیر پدرش باشد. داستان از همان آغاز، زندگی پنج خاندان متفاوت را به هم میتند و شخصیتها را به یکدیگر پیوند میدهد. سپس در میانه، جنگ روسیه را آغاز میکند و «پرنس آندره» را به جنگ میفرستد تا روایتگر پستی و بلندیهای آن باشد و سرنوشت «پییر» را با اسارت پیوند میزند تا چهرۀ دلخراش جنگ را دقیقتر به تصویر بکشد. در عین حال، به روایت درام خود ادامه میدهد و از نقشههای «پرنس واسیلی کوراگین» شصت ساله مینویسد که رؤیای تصرف در اموال کنت بزوخف بزرگ را در سر دارد و میخواهد دخترش را به ازدواج پییر درآورد. این روایتهای تنگاتنگ، تا پایان جنگ پیش میروند و مخاطب را به دنبال خود میکشانند.
تولستوی، این نویسندۀ کبیر روسیه، به فلسفه بسیار علاقهمند بوده است. برای همین، در نسخۀ اصلی جنگ و صلح که بالغ بر 1500 صفحه است، 600 صفحه به روایتهای فلسفی او از زندگی اختصاص دارد که گرچه شاید خستهکننده به نظر برسد، اما بسیار تأملبرانگیز و خواندنی است. تولستوی که بخش عمدهای از زندگی خود را به آموزش کودکان محروم روستاهای روسیه گذرانده و با تحصیل در رشتۀ حقوق، از نزدیک با ناکامیها و رنجهای مردمش همراه بوده است، در این بخش از کتاب، چهرۀ حقیقی زندگی را با تمام زشتیها و زیباییهای آن به تصویر میکشد و در دل جنگ، درامی میآفریند که حماسۀ منثور مقاومت مردم کشور اوست. البته بخش فلسفی داستان، در نسخههای تلخیص شدۀ امروزی حذف شده است تا دنبال کردن داستان برای خوانندگان آسانتر باشد.
لئو تولستوی، خود، جنگ را زیسته است و با دو روی سکۀ آن آشناست؛ رویی خشن و بیرحم که تنها کشتار و ویرانی را میفهمد و روی دیگر که صحنۀ خلق شجاعت، حماسه و شور است. تولستوی، با قلمی عدالتمحور و اصیل، به هر دو روی این سکه پرداخته و رمانی آفریده است که ذیل روایت زندگی خاندانهای اشرافی روس، هم از شجاعت ناپلئون بناپارت سخن گفته است و هم جانفشانیها و ایستادگی باشکوه مردم روسیه را در مقابل ناپلئون به تصویر کشیده است. برای همین است که به عقیدۀ کارشناسان حوزۀ ادبیات، اثر او شاهکار زیباترین اثر با محوریت این جنگ و مهمترین اثر تاریخی سدۀ نوزدهم میلادی است؛ چنان که مقام معظم رهبری (دامت برکاته) دربارۀ این اثر ماندگار تولستوی میگویند: «شما به آثار داستانیای که وجود دارد، اگر نگاه کنید، شیرینترین و هنرمندانهترین نوشتههای هنری و رمانهای بزرگ، مربوط به بخشهایی است که ملتی دارد کار بزرگی از این قبیل انجام میدهد. «جنگ و صلح» تولستوی مربوط به مقاومت عجیب مردم روسیه است در مقابل حملۀ ناپلئون و حرکت عظیمی که مردم مسکو انجام دادند برای ناکام کردن ناپلئون. تولستوی کتابهای دیگری هم دارد، اما به نظر من این کتاب برجستگیاش به خاطر این است که کاملاً بر محور روح دفاع مردم روسیه است.»