شهرستان ادب: لئو نیکلایویچ تولستوی، معروف به لئو تولستوی، بیشک مطرحترین نویسندۀ روس و از مطرحترین نویسندگان جهان است. او نویسندهای با دغدغههای اجتماعی و مذهبی خاص خود بود، که در عین تمایلش به انزوا، روزبهروز به تعداد طرفدارانش افزوده میشد و در زمان حیاتش به شهرت بالایی رسید.
او درعینحال که در خانوادهای متمول به دنیا آمده بود، در نقد طبقۀ اشراف مینوشت. مدت زمان کوتاهی را در جنگهای قفقاز بهسربرد، اما نهایتاً روحیۀ حساسش جنگ را برنتابید و به شهرش بازگشت؛ اما از تجربیاتی که در طی جنگ کسب کرده بود، برای نوشتن یک سهگانه استفاده کرد. موضع او همواره، صلحطلبی و دوری از جنگ و کشتار بود.
تولستوی در سن 73 سالگی به علت انتشار رمان «رستاخیز» از سمت کلیسای ارتدوکس مرتد اعلام شد. او در عین حال که شخصیتی مذهبی داشت، با کلیسای ارتدوکس مخالف بود و خود ترجمۀ جدیدی از انجیل داشت.
از مهمترین آثار تولستوی میتوان به کتابهای زیر اشاره کرد:
1. جنگ و صلح:
جنگ و صلح، فراتر از یک رمان، تاریخ گویای قرن نوزدهم فرانسه است. تولستوی حدود 600 شخصیت را در این رمان طولانی به کار گرفته است، تا دیدگاههای خود در باب فلسفه و تاریخ را به مستندترین و قابل قبولترین شیوۀ ممکن، ارائه کند.
جنگ و صلح، کتابی است که در بستر حملۀ ناپلئون به روسیه، نگاهی منتقدانه به زندگی اشراف دارد؛ طبقهای که تولستوی خود از آنان است و با آگاهی کامل از پشتپردۀ این طبقه، طبل رسوایی آنان را از بام به میدان دید مردم انداخته است.
او در کتابی که منتقدانش آن را حماسهای جاودان در تاریخ روسیه میدانند، اساسیترین و روزمرهترین حالات زندگی بشر را بازگو کرده است؛ از تولد تا مرگ. اگرچه تعداد 180 شخصیت در این کتاب، حقیقی هستند و باقی تخیلی، اما شخصیتپردازی ماهرانۀ تولستوی گویا 580 انسانِ واقعی فراروی مخاطب قرار داده است.
این کتاب که بین سالهای 1865 تا 1869 نگاشته شد، تا چاپ سوم با نام کتاب 1805 منتشر میشد و از چاپ سوم به بعد بود که نام «جنگ و صلح» بر آن نهاده شد.
جنگ و صلح با ترجمۀ سروش حبیبی (از متن انگلیسی) و کاظم انصاری (از متن روسی) به فارسی ترجمه شده است.
استراخوف، نویسنده و منتقد روسی، در این باره میگوید: «جنگ و صلح، تصویر کاملی از زندگی بشریست. تصویر کاملی از روسیه آن زمان است، تصویر کاملی از همه چیزهاییست که در آنها، مردم سعادت و عظمت، اندوه و خواری خود را مییابند. این است جنگ و صلح. »
2. آناکارنینا:
آناکارنینا دیگر اثر معروف تولستوی است که همچون جنگ و صلح، رمانی است مفصل با تعداد زیادی شخصیت، و جزئیترین دید. لئو تولستوی، آناکارنینا را اولین رمان واقعی خود و یک حماسۀ منثور میداند.
اگرچه نام این کتاب این تصور را برای خواننده ایجاد میکند که «آنا کارنینا» شخصیت اول کتاب است، اما محوریت نیمی از داستان با این شخصیت است و نیم دیگر با «لوین». این اثر، دیدگاه اخلاقی و مذهبی تولستوی را به وضوح نشان میدهد؛ دو جریان عاشقانه که یکی اخلاقمحور و دیگری ضداخلاق پیش میرود و تولستوی هردو را به موازات یکدیگر روایت میکند.
کتاب آناکارنینا را محمدعلی شیرازی، فرناز آشتیانی، منوچهر بیگدلی خمسه، سروش حبیبی، فازار سیمونیان و جواد امیرانی به فارسی ترجمه کردهاند.
3. مرگ ایوان ایلیچ:
این اثر نیز مانند آثار پیشین، کاملاً رئالیستی، و برخلاف آنان کوتاه و مختصر است. تولستوی بار دیگر شخصیتی از گروه سرمایهدار به نام «ایوان ایلیچ» را انتخاب کرده است، تا مخاطب را به تأمل در باب اصلیترین دغدغۀ خود وادارد؛ مرگ.
محتوای کلی این اثر، همانطور که از نامش برمیآید، هراس از مرگ است. کتابی که با مرگ آغاز میشود و با مرگ پایان مییابد. این کتاب در سال 1886 منتشر شد؛ یعنی در شصت سالگی تولستوی و زمانی که اندیشۀ مرگ بیش از کتابهای دیگرش با او بود.
از مترجمان این کتاب در ایران، میتوان از احمد گلشیری، لاله بهنام، کاظم انصاری، سالومه مهوشان، صادق سرابی، هوشنگ اسماعیلیان، سروش حبیبی، محمد دادگر، علیاصغر بهرامی، صالح حسینی و... نام برد.
4. سرگیویس پیر:
این اثر با نامهای متفاوتی در ایران ترجمه شده است؛ پدر سرگی، پدر سرژیو، سرگیوس پیر و...
سرگیوس پیر روایت یک تحول شخصیتی است؛ شخصیتی به نام «کیناز» که از مقامات نظامی دربار امپراتوری است و ناگهان به صومعه میرود و راهب میشود و از آن پس او را «پدر سرگی» خطاب میکنند. نگاه پیشین تولستوی به طبقۀ اشراف روسیه، در این اثر نیز دیده میشود.
تولستوی کارنامۀ درخشانی از خود برجای گذاشت؛ رستاخیز، اعتراف و سرشماری در مسکو، تمشک، پول و شیطان، عید پاک، طبل میانتهی، هنر چیست؟ ، خداوند حقیقت را میبیند اما صبر میکند، جوانی بربادرفته، شیطان، حاجیمراد، ارباب و نوکر، محکوم بیگناه و... .
او در روز 20 نوامبر سال 1910 در سفری به جنوب روسیه درگذشت و در زادگاهش یاسنایا پالیانا از توابع استان تولا به خاک سپرده شد.
آنتوان چخوف در نامهای به مورخ 28 ژانویه 1889 مینویسد: «در طول زندگیام برای هیچکس به اندازۀ تولستوی احترامی اینگونه عمیق و شاید اینهمه افراطی قایل نبودهام.»
گزارش از: پرستو علی عسگرنجاد