شهرستان ادب: «بهراستی گستردهترین فاصله آن است که میان رؤیای خواب و هشیاری بیداریات جدایی افکنده؛ و کردار محض را از تمنای محض جدا ساخته...»* امروز میلاد جبران خلیل جبران است؛ شاعر، نویسنده و اندیشمند لبنانی- امریکایی. از مشهورترین آثار او میتوان به آثاری چون «پیامبر»، «ماسه و کف» و «عیسی، پسر انسان» اشاره کرد. منظومۀ «بوستان پیامبر» نیز از جمله آثار شعری ارزشمند وی به شمار میآید. درونمایۀ این اثر را دغدغههای عرفانی- فلسفی شاعر تشکیل میدهد که با آرمانیترین و خیالانگیزترین عبارات بیان شده است. در این اثر آرمانشهر شاعر از دیدگاه شخصیت پیامبر-که شاعر او را مصطفی مینامد- ترسیم شده و شرح و توصیف اندیشههای«پیامبر» در قالب پرسش و پاسخهایی میان او و مریدانش شکل میگیرد. این گفتگوها در واقع ابهامزدایی از شبهات مریدان در خصوص فلسفۀ زندگی است. پیامبر، زندگی و زندگان را اینچنین وصف میکند:
« ما برگهای سبزیم بر شاخسار درخت زندگی؛ و زندگی خود فراتر است از فرزانگی، و بیگمان فراتر از نادانی.» پیامبر پس از سفری دور و دراز با مریدانش به ساحل سلامت پا نهاده و در بوستان خاندان خویش ساکن میشود. چهل روز به گوشهنشینی میپردازد و پس از آن از درخت بارور وجود خویش، میوههای بارور اندیشه را پیشکش شیفتگان میکند. اما آنان سخن او را در نمییابند و او را پس از چندی تنها میگذارند.
«مصطفی از ژرفنای تنهایی جان خویش بانگ بر آورد و چنین گفت: «جانم از انبوه میوههای خویش، گرانبار است. کیست که پیش آید و از آن برگیرد و بدان خشنود گردد؟» و سرانجام به فراز بلندی ها رفته و با ابر و مه یکی میشود. سطرهای این اثر سرشار از پیامهای انسانی و اخلاقیست که از اندیشههای ژرف شاعر به دنیای لطیف و مخیل شعر او راه پیدا کرده است تا حقیقتی جاودان را به رهروان و جویندگان نوید دهد. نمادهایی چون «شبنم»، «ابر»، «مه»، «دریا»، «بذر»، «برگ»، «نهال» و ... خود گواه است که شاعر حقیقت را جدا از عناصر طبیعت نمیداند؛ بلکه جلوههای الهی را در ارکان طبیعت و حتی در جمادات جستجو میکند. در جهانبینی او سنگ نیز با انسان فرقی ندارد؛ مگر آنکه انسان قلبی تپندهتر دارد و سنگ در آرامش و سکون به سر میبرد. «دانۀ شبنم نور را بازمیتاباند؛ زیرا قطره و نور یکی هستند. شما نیز زندگی را باز میتابانید؛ زیرا شما و زندگی یکی بیش نیستید.» سطرهای این منظومه سرشار از مضامین مهربانی و عطوفت، گذشت، دوری از نزاع، دعوت به صلح و تنهاییست. پیامبر همۀ موجودات را یکی میداند، و به دور از احساسات برتریجویانه، میان خود و مریدانش فرقی نمیبیند و خود را شکوفهای که تازه تبدیل به میوه شده، مینامد. او بُعد مکان و زمان را هیچ میانگارد و گویی با اعتقاد به همین امر است که سرانجام یاران خویش را به ظاهر ترک میگوید. « بیگمان فاصلۀ میان تو و همسایۀ نزدیک و نارفیق بسی فزونتر است از فاصلۀ میان تو و محبوبت که در پس هفت اقلیم و هفت دریا سکونت دارد.»
* برگزیده از متن کتاب «بوستان پیامبر»، ترجمۀ یاسر سرحدی
انتخاب و توضیحات: نیلوفر بختیاری
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز