در جلسه هشتم «خلوت نیمایی»، امیری اسفندقه بحث وزن در شعر نیمایی را ادامه داد و با شرح تفاوت میان نگاه شاگردان نیما در موضوع تفاوت بحر گفت: «آیا میشود شعری در وزن فاعلاتن فاعلاتن فا به وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن ختم شود؟ یعنی شعر در دو بحر متفاوت باشد؟ در شعر شاگردان نیما از جمله اخوان چنین اتفاقی نیفتاده است، در شعر بامداد نیز تا وقتی در مکتب نیما بود چنین چیزی نیست، ما یکی دو مرتبه در اشعار فروغ و قیصر این نکته را شاهدیم اما گسترش نیافته است. در شعر خود نیما اما آن را میبینیم، مثل «آی آدمها». انگار نیما مجوز این کار را داده است. به اعتقاد من این موضوع گسترش نیافته است. و شاگردان نیما آن را رعایت نکردند.» امیری اسندقه سپس به اشعار قیصر امینپور اشاره کرد و افزود: «قیصر در بخشی از زندگی خود این قاعده را رعایت کرده و در بخشی دیگر رعایت نکرده است. نگاه آموزگارانه این است که نیما اشتباه نکرده است اما شاگردانش جرأت عبور از این خط قرمز را نشدهاند. یکی از دلایلی که برخی شاعران به سوی شعر سپید و آزاد رفتند این بود که این دقیقه دریافت نشد. اگر این آزادی عملی که نیما خودش به رخ کشیده است نیازی نبود که کسی به سوی شعر بیوزن برود، چون شعر بیوزن نمیشود گفت.»
این شاعر سپس به مثالهای دیگری از شاعران معاصر فارسی اشاره کرد و گفت: «در این شعر قیصر «من با همه وجودم / خود را زدم به مردن/ تا روزگار ديگر /كاري به من نداشته باشد.» شاعر در دو بحر شعر را سروده است، و از بحری به بحری دیگر رفته است. یا «از بد بدتر اگر هست /این است/ اینکه باشی /در چاه نابرادر/ تنها/زندانی زلیخا/ چوب حراج خوردۀ بازار بردهها». ظاهراً در دو بحر است. در شعر «آرش» سیاوش کسرایی نیز این اتفاق افتاده است و شاعر از بحر هزج به بحر رمل رفته است. آیا این دو بحر خویشاوندند؟ دلیلش چیست؟ یا فروغ سروده است «به سوی سهمناکترین صخره پیش میرفتم»، ولی میتوانست بسراید «به سوی سختترین صخره پیش میرفتم»، این دومی از نظر وزنی سرراستتر است. اگر سطر نخست را به شاعری قدمایی نشان بدهیم خواهد گفت که وزن را باختهاید. خواهد گفت که «سهمناکترین» را به «سختترین» ویرایش کنید و خیال خود را راحت کنید. حال آنکه باید به او گفت که این تو هستی که وزن را باختهای، چون چیزی که میگویید وزنی ندارد، و سهمناکترین واقعاً سهمناک است. این وزن درستی است. این نشان میدهد که عروض نیمایی ابداع جدیدی است، خود نیما نیز گفته است «باید از چیزی کاست تا به چیزی افزود».
این پژوهشگر ادبیات با اشاره به شعر کلاسیک فارسی افزود: «این نکته را هم فراموش نباید که ما در شعر کلاسیک نیز ذوبحرین داشتهایم، اما نیما گستره این موقعیت را به رخ میکشد. «خواجه در ابریشم و ما در گلیم/ عاقبت ایدل همه یکسر گلیم» که هم در بحر سریع است و هم در بحر مسدس.»
امیری اسفندقه در ادامه با شرح ابداعات نیمایوشیج توضیح داد: «شعر نیمایی دنبال این است که زیر خشم و خروش واژههایی که قیافه میگیرند لطافت و زیبایی گم نشود و وزن خودش را داشته باشد. دور شعر نباید به هم بریزد، اما اگر هم به هم ریخت چارهای نیست و اشکالی ندارد. در غزل هم این اتفاق میافتد. شعر نمیخواهد این لحنها را در بحرها نابود کند. اتفاقا میخواهد این لحنها را همانطور که هستند بازگو کند. هزار و یک صدا اگر داریم باید هر کدام لحن خودش را داشته باشد و شبیه هم نباشند. نباید آنها را قربانی یک صدا کرد. و شاعرترین شاعران کسی است که به بهانه وزن و بحر هیچ صدایی را قربانی نمیکند. دستگاه نیمایی هم چندصدایی را دوست دارد و نه تکصدایی را. به قول حسین منزوی در یکی از بهترین غزلهای نیمایی خود «تو از تمام دهانهای شهر میخوانی/صدا یکی است ولی حنجره هزار و یکی است». شاعر چنین است.»
امیری اسفندقه در ادامه این بحث گفت: « شاعر میتواند شعر را به شکل وزن دوری اجرا کند یا نکند. باید دید حق مطلب چگونه ادا میشود، گاهی لازم است شعر را محکم بخواند. تلاش نیما این است که وزن طبیعی کلام را به رخ بکشد، قافیه پتک نیست که با آن بر سر مخاطب بکوبد تا فکر او را قبول کند. ما در میدان شعر هستیم نه در رینگ بوکس. قرار نیست با وزن و قافیه به جان مردم بیفتیم تا حرف ما را به زور بپذیرند. این شیطنت یا به قول خودش «شیطان قافیه» را نیما از زبان گرفته است. او دوست ندارد که شاگردانش هم با ردیف کردن قافیهها کار خود را ردیف کنند، کار شاعر این نیست.»
این شاعر و پژوهشگر ادبیات در پایان بحث خود به شرایط امروز شعر پرداخت و گفت: « شاعران امروز متأسفانه شعرشان را اجرا نمیکنند، مثل جوجههای ماشینی همه شبیه همند. شاعران ما در بخش اجرا یا کم میآورند یا کم میگذارند. اخوان وقتی سروده بود که «بد بدبد»، در هنگام خواندن این شعر آن را اجرا میکند و صدای پرنده را تقلید میکند. یا «خانهام آتش گرفته است» را چنان میخواند که بواقع می سوزاند. انگار کسی در خانهای که درون آتش است با تو حرف میزند، این همان اجراست. یکی از دریافتها در اجرا همین دریافت وزن است، وزن در شعر نیمایی طبیعت موضوع است نه تحمیل موضوع، موضوع تحمیلی نیست بلکه طبیعی است. از بیرون به شعر تحمیل نشده است. این را باید شاعر رعایت بکند، اگر هم غزل بگوید و این نکته را رعایت بکند در این صورت شعرش نیمایی است.»
«خلوت نیمایی» عنوان کارگاه آموزشی بررسی شگردهای سرایش و خوانش شعر نیمایی و پژوهش درباره سبک ادبی شاعر دورانساز ایرانی علی اسفندیاری معروف به «نیما یوشیج» است، منتقدان ادبیات او را بنیانگذار و پدر شعر نوی فارسی دانستهاند. او با شعر خود شیوهای نو در سرایش شعر فارسی پایه گذاشت، و پس از وی نیز شاعران دیگری همچون مهدی اخوان ثالث، سهراب سپهری، فروغ فرخزاد و الف بامداد راه و روش او را پی گرفتند.
مدرس سلسله کلاسهای این کارگاه «مرتضی امیری اسفندقه»، شاعر و پژوهشگر حوزۀ شعر نیمایی است. نشست نهم این کارگاه روز دوشنبه عصر از ساعت 15:30 در محل موسسه شهرستان ادب به نشانی سه راه طالقانی - روبروی سینما صحرا - پلاک 168 - طبقه چهارم برگزار خواهد شد.
شاعران جوان، دانشجویان و عموم دوستداران شعر نو و ادبیات برای شرکت در این کلاسها میتوانند از طریق سایت شهرستان ادب برای شرکت در این کلاسها ثبت نام کنند. بدیهیاست که شرکت در این کلاسها منوط و مشروط به انجام فرایند ثبتنام اینترنتی است. شرکت در این کلاسها رایگان است.