شهرستان ادب: امروز بیست و هشتم اردیبهشت ماه، بزرگداشت حکیم عمر خیام نیشابوری است:
«ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام ز ما و نه نشان خواهد بود
زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل
زین پس چو نباشیم همان خواهد بود»
رباعی، از اشکال شعر فارسیست که عروضدانان، چندین وزن را برای آن قائل شدهاند؛ اما وزن معروف آن را که از عبارت «لا حول و لا قوه الا با الله» گرفته میشود، ابداع ایرانیان دانستهاند.1
شاید یکی از معروفترین رباعیسرایان پارسی، از گذشته تا امروز، حکیم عمر خیام نیشابوری باشد. شخصیتی که علاوه بر شاعری به عناوین دیگری چون فیلسوف، ریاضیدان و ستارهشناس نیز آراسته است و در رباعیاتش بیش از وجوه دیگر شخصیتی او، رد فلسفی آن به چشم میخورد. ادبا شهرت و آوازۀ جهانی رباعیات خیام را مرهون ترجمه «ادوارد فیتزجرالد» انگلیسی میدانند و با آنکه در میان اشعار ترجمه شده توسط این مترجم، در نسبت برخی رباعیها به خیام تردید وجود دارد، اما بیشک این ترجمه در معرفی شعر خیام به مغربزمین نقشی قابل انکار داشته است.
بیان فلسفی خیام در خصوص موضوعاتی کلی چون هستی و نیستی، مرگ و زندگی سبب شده گاه توسط متشرعین زمانه خود، از جمله امام غزالی مورد اتهام واقع شود.2 و حتی در قرون پس از وی نیز، تا به امروز، عدهای همواره نسبت به اشعار خیام به دیدۀ مذمت نگریستهاند. برخی نیز در مقام تردید نسبت به این سرودهها سخن را به آنجا رساندهاند که اساساً این اشعار متعلق به خیام نیشابوری نیست و بعدها توسط فردی به نام ابن خیام سروده شده است؛ که خود جای بحث و بررسی دارد. اما وجه تمایز رباعیات خیام را با رباعی حکیمانی چون فخررازی و ابن سینا، در بیان کنایهآمیز و نمادین او میتوان دانست؛ بیانی که مسلما با بیان صریح و طرز سادۀ دوسرایندۀ دیگر متفاوت است.3
در میان معاصرین، جلال آل احمد تمام شکوه و شکایت رباعیات خیام را در مقابل عالم بالا و غیب میداند و معتقد است خیام به دنیای پایینی بیاعتناست و راز جاودانگی رباعیات او نیز همین معناست. در تایید این نظر میتوان گفت قالبی که وزنش نیز از ذکری شریف و از عالم بالا گرفته شده است، شایستۀ سخنی جز آنچه خطاب به همان عالم نیز باشد، نیست.
آنچه شاید بتوان در تحسین رباعیات خیام به زبان آورد، اشعاری تکاندهنده است با بیانی که گاه کوبندگیاش انسان غفلتزده را از خواب غوطهور شدن در عالم ماده بیدار میکند و به یاد پوچی و گذرا بودن ایام میاندازد. اشعاری که از ایجاز و فشردگی شکل رباعی نهایت بهره را بردهاند تا پند اول و آخر را به انسان تشنۀ زیستن دهند:
«اکنون که ز خوشدلی بجز نام نماند
یک همدم پخته جز می خام نماند
دست طرب از ساغر می باز مگیر
امروز که در دست بجز جام نماند»
1-ارمغان، دورۀ سی و دوم، شماره هشت، ص 345
2- همان، ص 349
3- همان، 348