«شاعر دقیقتر از دیگران میبیند. موشکافی او، او را به راه میاندازد. دست از شر و جنایت میکشد و به این واسطه، عقب میافتد. محروم و شکستخورده شده، دنیای زندگی را نمیپسندد. اما چون زنده است و آدم زنده، دنیایی میخواهد، آن را برای خود میسازد. دنیایی که خودش میخواهد و در خلوت خود پیدا کرده است.» (از «حرفهای همسایه»، نامه 99، ص227)
شهرستان ادب: بیشک برای کسانی که تحولات دنیای شعر و ادبیات را دنبال میکنند و دغدغهی آشنایی با جریانهای گوناگون شعری را دارند، آشنایی با نظرگاه و افق دید شاعران، ارزش صدچندان مییابد. شاعرانی که چهبسا عصاره و چکیدهی تک تک لحظات زندگی شاعرانه خود را در قالب کتاب در اختیار علاقمندان ادب و هنر قرار داده و حق زکات علم خود را به جا آوردهاند. البته و متاسفانه این ویژگی در همهی نوابغ وجود ندارد. چه بسیار کسانی که به دلایلی چون نبود حال و مجال مناسب، هرگز موفق یا مایل به انتقال آموختههای خود به نسلهای آینده نشدهاند.
اما پدر شعر نوی پارسی؛ نیما یوشیج از آن دسته شاعران تاثیرگذار و شاگردپرور است که در راه به اشتراک گذاشتن معلومات شعری خود و معرفی شعر نو به دیگران قدم برداشت و به تربیت ذوقهای سرآمد و طبعهای زنده و خروشان بسیاری همت گماشت.
شاگردان و پیروانی که بعدها از جمله تاثیرگذارترینها در جریان شعر نوی ایران بودند. کسانی چون مهدی اخوان ثالث، سهراب سپهری، فروغ فرخزاد و ... تا راه و مسیر مورد نظر نیما و نیماها همچنان ادامه یابد و پیوسته عدهای در تکامل و تاثیر از عدهای دیگر قدم به عرصه بینهایت شعر بگذارند.
کتاب نامههای نیما یوشیج که عنوان اصلی آن «حرفهای همسایه» است خطاب به مخاطب یا مخاطبان او که هویت مشخصی ندارند نوشته شده و از جمله یادگارهای نیماست که ما را با کم و کیف دیدگاههای او نسبت به شعر نو آشنا میسازد.
این کتاب نخستین بار در سال 1363 منتشر شد و مشتمل بر 137 نامه از پدر شعر نوی پارسیست که در بین سالهای 1318 تا 1334 به نگارش در آمده است.
نامههای نیما در «حرفهای همسایه» ادبیاتی صریح و روشنگر دارد و حاوی نگاه منتقدانه وی نسبت به برخی ناشاعران و پیروان کورکورانه شعر کلاسیک است. این حرفها البته گاه از دایره ادبیات، وارد مباحث اخلاقی و اجتماعی نیز میشود.
بر پیشانی تک تک این نامهها امید و عزم راسخ نیما یوشیج بر تغییر فضای خالی از خلاقیت ادبیات پارسی زمانه خود، موج میزند.
پیشتر در «پرونده شعر نیمایی» به بیان دیدگاههای فروغ فرخزاد در این خصوص پرداختیم. شاید بتوان گفت در خصوص شعر نو دیدگاه نیما و فروغ از چشمه حقیقتی واحد آب برداشته است، و البته این کاملا قابل انتظار است. چراکه فروغ در طرز کار خود به نوعی وامدار شعر نو و از جمله پیروان نیماست. آنگونه که خود میگوید نیما چشمهای او را به روی حقیقت گشود اما دیدن را خود فراگرفت.
در این مطلب سعی ما بر آن بوده چکیده نظریات نیما را در خصوص تحولات شعر نو و چرایی آن به صورت اجمالی و با توجه به نامههای موجود در «حرفهای همسایه» بیان نماییم.
سلوک شاعرانه نیما
نیما یوشیج در نامه پنجاه و چهارم از این مجموعه مراحل سلوک شاعری را توصیف کرده و آن را اینگونه بیان میدارد:
«جدا از علم و اخلاق، به طور ساده شعر با عالم زندگی مربوط میشود. این است که شاعر را آنطور که زندگی او را ساخته است، باید در نظر گرفت. آدمی دردکش و شوریده. یک چنین کس خلوت میطلبد. باید بطلبید و باید ریاضت بکشید و بعدها ریاضتی هم نیست. میبینید فنای در صنعت خود هستید. (یعنی به جز صنعت خودتان چیزی نمیبینید و نمیخواهید) بدون این دانستن، هرچیز برای شما بیفایده است. وقتی که این شدید، باید به درجهای برسید که ندانید به این مرحله رسیدهاید. یعنی فنا در فنا. آنوقت است که شاهد مقصود را میبینید که چطور کشف حجاب میکند، همهی حجابها از بین رفتهی جهان و دانشهای آنرا که وقتی مییافتید و خوشحال میشدید، اکنون میبینید و میفهمید.»
تاکید بر تمرین و ممارست: مساله خرد شدن استخوان است!
در نامه سیزدهم این مجموعه، نیما در خصوص خطر مهم کار هنری یادآور میشود: «خطری بالاتر از این برای هنر نیست که آدم کار نکند و به هوش خود اطمینان کرده نداند. مسالهی کار مساله ی خرد شدن استخوان است و همه زحمتها در این است.» و اهمیت تمرین و ممارست را در چندین نامه دیگر خود به مخاطبش گوشزد میکند.
همچنین در نامه چهارده ماندگاری شعر را در زمان میبیند و میگوید : «شما را زمان به وجود آورده است و لازم است که زمان شما را بشناساند.»
در نامه 22 مجدد تاکید میکند: «تکنیک کار است؛ نه معرفت. یعنی با کار معلوم میشود، نه با فراگرفتن اصول چیزی، هزار دفعه میکنید و نمیشود ولی اصول را میدانید. آنچه را که نمیدانید، من میگویم تکنیک آن است.»
فرم شعر نیمایی: «میخواهم شعر دکلامه باشد.»
وی در خصوص فرم شعری خود به طور صریح توضیح داده است: «فرم شعر من حاصل از فرم ذوق و فکر من است. من میخواهم شعر دکلامه باشد. موزیک آن نه موزیک عروضی؛ بلکه با پیوستگی به عروض، موزیک طبیعی باشد.»
نیما همچنین در خصوص انتخاب قالب در نامه سی و نهم یادآور شده است: «هر موضوعی به قالبی میخورد، مثل اینکه قبلا در طبیعت بوده.» از نظر نیما کسی که در طول دوران شاعری خود تنها در یک قالب مثلا غزل شعر نوشته است مثل این است که خود را در قفس محدود کرده باشد.
وزن شعر نیمایی: «هر مصراع مدیون مصراع پیش و داین مصراع بعد است.»
نیما یوشیج وزن شعر خود را نتیجهی چند مصرع و چند بیت در کنار یکدیگر میداند و در نامه چهل و دوم درباره وزن شعر نیمایی نوشته است: «هیچ چیز نتیجه خودش نیست؛ بلکه نتیجه خودش با دیگران است. هر مصراع مدیون مصراع پیش و داین مصراع بعد است.»
قافیه: زنگ مطلب نواخته میشود...
نیما قافیه را زنگ مطلب معرفی میکند و شعر فاقد قافیه را شعر بدون استخوان. اما تعریف او از قافیه با قافیه در شعر سنتی کاملا متفاوت است. در نامه چهل و دوم اشاره میکند: «لازم نیست قافیه در حرف روی متفق باشد، دو کلمه از حیث وزن و حروف متفاوت گاهی اثر قافیه را به هم میدهند.»
زبان: «شاعر استاد زبان است.»
نیما معتقد به استفاده از کلمات و تلفیقات تازه و متناسب با دنیای شعری شاعر است و کلمات را مصالح کار شاعر میداند. در نامه چهل و نهم از این مجموعه نوشته است: «صرف و نحو را زبان تکمیل میکند و شاعر استاد زبان است، پیش از هرچیز و بعد از هرچیز.»
معنا و محتوا: شاعر درونگرا و شعر برونگرا
بیرون آمدن از خود و پرداختن به دنیای اطراف از عمده توصیههای نیما یوشیج در خصوص محتوای شعر است و این اتفاق را مایه وسعت فکر میداند. نیما در نامه پنجاه و چهارم از این مجموعه نوشته است: «شاعری برای هرکس میسر نیست، ولی شاعرانه شعر ساختن ممکن است و بسیار شعرای معروف هستند که اینطورند؛ ولی شاعر مال خلوت است و اهل خلوت.»
چند توشه در مسیر شاعری:
نیما علاوه بر تشریح و توضیح طرز کار شعر نو، فوت و فن کوزهگری را نیز به شاعر مخاطب خود میآموزد. مثلا در نامه هفتاد و پنجم بر گوش به فرمان بودن شاعر در برابر الهامات گاه و بیگاه تاکید میکند، همچنین در نامه دیگری شاعر را از تند تند و سفارشی سرودن بر حذر میدارد.
او همچنین در مجال اندک این نامههای گاه کوتاه، تعاریفی نیز از شعر و شاعر ارائه میدهد. مثلا در نامه 87 میگوید: «شعر از زندگانی ناشی شده و میوهی زندگی است، ولی حتما ثمره احساسات ما نیست؛ ولو اینکه با احساسات ما مربوط باشد و یا تاثرات ما را دستچین کند.»
وی در تعریف شاعر میگوید: «شاعر جوهر هستی و هستی هر جوهری است.»
سخن آخر آنکه از همین نامهها میتوان دریافت نیما یوشیج در راه اعتلای شعر پارسی و همگام کردن آن با جریان طبیعی زندگی معاصر، تلاشهای بسیار انجام داده است. تلاش خستگیناپذیر و فداکاری بزرگی که میراث آیندگان و جویندگان راه شعر است. نامه آخر این کتاب بیانگر بخشی از خستگی روحی نیما در اثر سالها تلاش برای هموارکردن مسیر سنگلاخی و پر فراز و نشیب شعر است.
مطالعه هرچه دقیقتر این کتاب را به علاقمندان شعر پارسی و پویندگان راه پیش روی شعر معاصر توصیه میکنم.
نیلوفر بختیاری