نوشته مهدی صفری
یادداشت پرستو علی عسگرنجاد پیرامون رمان «پرتاب»
12 اردیبهشت 1396
14:43 |
0 نظر
|
امتیاز:
5 با 10 رای
شهرستان ادب به نقل از صبح نو: از آغازین سالهای دهه هشتاد به این سو که به قول محمدحسن شهسواری، «ستارگان ادبیات ما شدند چند نویسنده کار اولی» انتخاب یک رمان یا مجموعهداستان تازهمنتشرشده برای خواندن و لذت بردن، کاری بس دشوار مینماید. از یک سو، مطالعه آثار بزرگان ادبیات داستانی ایران، سلیقه مخاطب را ارتقا داده و از دیگرسو، تجربه همراه شدن با نوآوریها و فضاهای تازهای که نویسندگان جوان در آثار خود میآفرینند، اتفاقی خوشایند است. در این بین، شاید انتخاب مؤلفهای شخصی و متناسب با ذائقه انحصاری هر خواننده، کار را برای انتخاب آسان کند. بدین معنا که عدهای، علاقهمند به فراز و فرودهای متن و بازیهای واژگانی و زیباییهای کلامیاند و عدهای دیگر، بیش از آنکه درگیر کلمات شوند، به عمق و مفهوم مدنظر خواننده نگاه میکنند. بیشک، هیچ یک از این دو، بر دیگری ارجحیت ندارد، چرا که ادبیات، آمیزهای است از سطح و معنای کلمات که در کنار هم، یک اثر را شکل میدهند و اگر اثری با مفهومی والا و عمیق عرضه میشود، این عرضه، طبیعتاً میبایست در قالبی مخاطبپسند و در زرورقی از کلمات زیبا رخ دهد تا خوشایند خواننده واقع شود. «پرتاب»، رمان کمحجم «مهدی صفری» اثری است کاملاً متناسب با ذائقه خوانندگان دسته دوم و بهشدت متضاد با سلیقه دسته اول!
این کتاب که اینک چاپ دومش به بازار نشر عرضه شده، اثری است که از همان آغاز، لایهای از شخصیت نویسنده خود را به مخاطبش معرفی میکند و فریاد میزند: «خالق من، نویسندهای است که به ایران و در وهله بعد، جمهوری اسلامی، اعتقاد و التزام عملی دارد و اگر قلم در دست گرفته، رسالتی بر شانه خود احساس کرده است. پس بیایید من را بخوانید تا با دغدغه او آشنا شوید». چرا این را میگوییم؟ چون موضوع کتاب و درونمایه کلی آن در یک عبارت، «قضیه موشکی ایران» است و این کلمات، خود، دارای چنان عقبه سیاسی- اعتقادی وسیعی هستند که دست نویسنده را رو میکنند و او را جانب یکی از دو جهتگیری شناختهشده در این امر مینشانند که طبیعتاً، سوی موافق ماجراست. البته، نویسنده در کتاب 178 صفحهای خود، بهشدت کوشیده از خلق یک شخصیت شعاری آشنا که برای مخاطب حرفهای خوشایند نیست، اجتناب کرده؛ نگاه دیگری به یک مهندس موشکی ایران بیفکند. هم از این روست که رمان او، به دو بخش کاملاً مجزا تقسیم میشود: زندگی کاری نیما و شرح دقیق و مفصل اتفاقات اداره و شرکتی که بعدها در آن مشغول به کار میشود و زندگی خصوصی او که در زمان اندکی پس از ازدواج، با تولد دوقلوهایش، دستخوش بحران شده. گفتیم که این دو بخش کاملاً مجزا هستند، اما باید خاطرنشان کنیم نویسنده کاملاً در تلاش بوده با پیوند این دو، دشواریهای پیش روی این مهندس را در مسیر خدمت به نظام، به خوانندگان نشان دهد.
اشاره کردیم که رمان پرتاب، برای خوانندگانی که به نثر نویسنده اهمیت میدهند، به هیچ رو جذاب نیست. متأسفانه مهدی صفری در این اثر خود، حتی گوشهچشمی به قلمش نداشته. جملات، در سادهترین و ابتداییترین شکل خود عرضه شدهاند و هیچ کارکردی جز مستقیمترین انتقال معنا را به عهده ندارند. به جرئت میتوان گفت هیچ جملهای در این کتاب نیست که اندکی رنگ و لعاب داشته، از شکل گفت وگوهای روزمره مردم فراتر رود. به همین سبب است که کتاب بیشباهت به دفتر خاطرات نیما نیست؛ آن هم نیما، نه در قامت یک انسان خلاق با گفتوگوهای خواندنی، بلکه در قالب انسانی بهشدت معمولی، با روایتی کاملاً ابتدایی. نویسنده چنان مشغول پیشبرد داستان و پیرنگ آن بوده که حتی گاه، به ورطه عامیانهنویسی افتاده است. همین است که از یکسوم ابتدایی اثر به بعد، خواننده فقط به دنبال رسیدن به پایان آن و لحظه گرهگشایی است، چرا که متن هیچ جذابیتی برای او ندارد.
در همین راستا، گفتوگوها نیز، گفتوگوهایی بهشدت سادهاند که در پیشبرد رمان هیچ نقشی ندارند. حتی شاید بتوان گفت نیمی از آنها را میتوان به سادگی حذف کرد، بیآنکه لطمه شدیدی به کتاب، وارد شود. این امر، برای آن دسته از خوانندگانی که هر داستانی را، خودکاربهدست میخوانند و دنبال کشف و بهخاطرسپردن جملات زیبا و گفتوگوهای بهیادماندنی در یک اثرند، چندان خوش نمینماید.
با اینهمه، در بازگشت به مقدمه این یادداشت، باید گفت در فضایی که بیشتر آثار نویسندگان جوان را روابط عاشقانه دمدستی و روزمرگیهای پیشپاافتاده احاطه کرده است، توجه به درونمایه و محتوایی چون مسأله موشکی ایران که مسأله نظام است، شایان تقدیر است. اطلاعات خوب نویسنده در این زمینه، شخصیت نیما را به عنوان یک مهندس کاربلد، برای خواننده باورپذیر میکند و او گاه حتی مشتاق میشود دفاعیه پایاننامه نیما را با جزئیات بیشتری بخواند و حتی با او، در جلسات مهندسان شرکت کند و از نزدیک با طرز ساخت یک موشک آشنا شود. از همین رو، پایانبندی داستان، احساس غرور و افتخار را در دل هر مخاطبی مینشاند تا همراه با نیما، شاهد پرتاب ثمره همه تلاشهای او و تیمش به اوج آسمان باشد.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.
چهارشنبه, 06 اردیبهشت,1402