شهرستان ادب: تازهترین نشست ادبی موسسه فرهنگی «شهرستان ادب» با هدف جستجوی نسبت میان ادبیات کهن ایرانزمین و رمان و داستان مدرن برگزار شد. در این برنامه که پنجمین نشست از سری نشستهای «جهان رمان، جهان قصههای ایرانی» بود، دکتر محمد راغب، استاد دانشگاه و مسعود بُربُر، نویسنده، جهان داستانی «تاریخ بیهقی» را از منظر مدرن واکاوی کردند.
در ابتدای این نشست، بربر با نقل قولی مشهور از هگل، فیلسوف آلمانی، که معتقد بود «رمان حماسه بورژوازی است»، بحث خود را آغاز کرد. این نویسنده توضیح داد: «به نظر هگل، رمان به نوعی جانشین حماسههای عصر پهلوانی است. نیز گفته شده است که هدف رمان، بازنمایی جهان در تمامیت آن است. لوکاچ نیز معتقد است که شخصیتِ انسانی و فرد پیش از جهان مدرن وجود نداشته است و بدین معنی، غرب مفهوم فرد را به بشریت هدیه داده است. از مجموع این صحبتها میتوانیم نتیجه بگیریم که در رمان، شخصیت مهم است نه ماجرا.» به گفته بربر «رمان رویارویی انسان با هستی است، داستان بلندی است که حکایتها و شاخههای فرعی آن تنها به صرف جذابیت روایت نمیشوند، بلکه همه این شاخهها در خدمت محور داستان است. نیز میگویند رمان انسان را با پرسشهای هستیشناسانه رو به رو میکند و در پایان نیز به خلاف فلسفه به این پرسشها پاسخ نمیدهد، بلکه فقط آن چالش را طرح میکند.»
وی سپس با مروری تاریخی به چرخش «داستان» به «رمان» تصریح کرد: «نکته مهم این است که از زمانی که داستان به رمان بدل میشود چند اتفاق میافتد: نخست اینکه پرسش در باب واقعیت، نگاه به درون دارد و نویسنده به وقایع بیرونی نگاه نمیکند. به طور خلاصه، در داستانهای کهن و کلاسیک، کشمکش اصلی با طبیعت و جهان و به طور کلی عناصر غیرزنده مثل سیل و اژدهاست. در داستان رئالیستی، کشمکش اصلی با دیگری یا مجموعا جامعه است، از قبیل کارفرمای فرد یا رقیب او. اما در رمان کشمکش اصلی شخصیت با منِ خودش و حالات درونی خود اوست.»
بربر افزود: «بنابراین تحولات روحی شخصیت مهمتر از وقایع بیرونی است، به همین دلیل غالبا میبینیم که در رمان، روایت فروپاشی شخصیت یا رابطهها یا حتی نهادها و یا تعلقات شخص است. به همین دلیل است که در رمان ما غالبا ضدقهرمان داریم. و به همه این دلایلی که ذکر کردیم، راوی رمان دانای کل نیست، بلکه معمولا اول شخصی است که حدیث نفس میکند. اگر هم در جایی، راوی دانای کل محدود است، با هدف واقعگراتر شدن متن این انتخاب صورت میپذیرد اما در حقیقت او هم حدیث نفس میکند.»
این نویسنده سپس از سیروس شمیسا نقل قول کرد و توضیح داد: «به اعتقاد شمیسا، ساختارِ داستانهای بلند فارسی، هیچ تفاوتی با حکایت ندارد، و داستانِ شخصیت به سبک امروزی نیست، بلکه شخصیتها همگی تیپ هستند و حالات درونی شخصیتها ذکر نمیشود. به گفته ایشان، داستان بهانهای برای هنرنمایی است، و جادو نقش بسیار مهمی دارد. در آخر داستان هم تکلیف همه مشخص میشود.»
بربر سپس با بررسی «تاریخ بیهقی» از منظری ادبی و داستانی تصریح کرد: «بر این اساس، و با چنین محورهایی میتوانیم تاریخ بیهقی در بررسی کنیم. متوجه میشویم که از قضا در تاریخ بیهقی، رمانِ شخصیت داریم، نیز تعدد شخصیت داریم، شخصیتهایی که هر کدام مسألهای دارند، درست شبیه یک رمان. اگر تاریخ بیهقی را با تساهل بسیار زیاد رمان محسوب کنیم، در این صورت با رمانی چندصدایی طرف هستیم.» به گفته وی «نکته جالبتر این است که سلسلهمراتب شخصیتها در تاریخ بیهقی به خوبی رعایت شده است، یعنی به قهرمان اصلی به اندازه خودش و به قهرمانان میانی و دیگر قهرمانان نیز به اندازه کمتر پرداخت شده است. درضمن، شخصیتهای فرعی نیز همگی تیپ هستند، این درس را امروز در رماننویسی به ما میدهند که اگر میخواهید شخصیتهای فرعی شما، فرعی بمانند باید آنها را به صورتپی تیپ بنویسیم. مثالی از این شخصیت تیپ در همان پاره مشهورِ بر دار کردن حسنک وزیر شاهدیم: «مشتی رند را سیم دادند». این رند نمونه اعلای تیپ است.»
نویسنده کتاب «اینجا خانه من است» در پایان به روایت در تاریخ بیهقی پرداخت: «در ادامه بحثی که گفتیم روایت رمان اول شخص است، بیهقی تا جایی که من میدانم تنها تاریخ ماست که از زبان اول شخص نوشته شده است، و این امر عجیبی است. بیهقی وقتی از زبان کس دیگری هم نقل میکند میگوید "من که فلانی هستم"، بنابراین سوم شخص را به اول شخص تبدیل میکند.» وی افزود: «در رمان نقض ساختار خطی روایت هم داریم، یعنی اینکه وقایع به ترتیب تعریف نمیشوند، بدین صورت که پیرنگ شامل آغاز، گره، اوج، گشایش و پایان نیست. وونهگات توصیه میکند که داستان را از کمی قبل از اوج تعریف کنیم، و حداقل به ترتیب زمانی تعریف نکن. ترتیب فصول تاریخ بیهقی را در نظر بگیرید: ابتدا امیرمحمود مرده است و امیر مسعود قرار است سلطان شود. فصل بعدی کودکی امیرمسعود است، فلاشبکی است حرفهای به گذشته. در طول این تاریخ یا داستان مدام چنین فلاشبکهایی را به گذشته میبینیم. در داستان مدرن سرچشمه وقایع معلوم نیست و مشخص نیست که به کجا ختم میشوند. علت و معلول که بنیاد پیرنگ در داستانهای پیش از رمان بود تا حد زیادی به هم ریخته میشوند. در تاریخ بیهقی نیز به وضوح چنین مواردی دیده میشود.»
سپس دکتر راغب، استاد دانشگاه، به شباهتهای نویسندگان معاصر ایرانی و تأثیرشان از «تاریخ بیهقی» پرداخت و اظهار داشت: «درباره شباهتهای رماننویسان امروز ایران با بیهقی زیاد صحبت شده است. گاه این شباهتها حقیقت داشته است و گاه نیز اشتباه بوده است. شاید هوشنگ گلشیری در اثری مانند «معصوم پنجم» بیشترین شباهت را به بیهقی دارد، از روی جلد گرفته که نویسنده را «دبیر» میداند تا شباهتهای عینی دیگر در داخل متن. البته در این کتاب تأثیر دیگر آثار کلاسیک فارسی را هم میبینیم. بعید میدانم نویسنده دیگری در ایران باشد که به اندازه گلشیری با ادبیات کلاسیک کشورمان آشنا باشد. او در «باغ در باغ» دو مقاله درباره نظام روایی تاریخ بیهقی نوشته است، مقالهای هم درباره نظام روایی قرآن مجید نوشته است که خواندنی است. در شاملو هم میتوان مشابهتهایی با تاریخ بیهقی یافت.» وی افزود: «اما برخی میان محمود دولتآبادی هم با تاریخ بیهقی شباهتهایی تصور کردهاند. ایشان اگرچه همشهری بیهقی است اما گمان نمیکنم نثر او شباهتی به نثر بیهقی داشته باشد، همینطور نظام روایی او. این البته نقصی در کار دولتآبادی محسوب نمی شود. به نظر میرسد هرگاه نویسندهای کمی از نُرم مرسوم منحرف میشود او را به بیهقی شبیه میدانند که البته برداشت درستی نیست.»
وی سپس به دلایل اهمیت بیهقی اشاره کرد و توضیح داد: «چرا بیهقی اینقدر مهم است؟ البته بیهقی از دوره بازگشت به بعد اهمیت یافت، در قرون پیشین کسی او را مهم نمیدانست. به همین دلیل هم بخشهایی از این اثر از بین رفته است. دلیل اینکه تاریخ بیهقی برای ما مهم است ارزشی است که ما برای "صِدق" قائل میشویم. مقالات زیادی نیز در این زمینه منتشر شده است. ما بیهقی را مهم میدانیم چون شخصی صادق و منصف است. مثالی هم که میزنیم درباره شخصیت بوسهل زوزنی است که بیهقی درباره او هیچ حرف بدی نمی زند. اما به نظر من، بیهقی شخصیت بوسهل زوزنی را ویران میکند، و به شکلی محترمانه آبروی او را میبرد.»
وی همچنین به نگاه سیاسی بیهقی در روایت تاریخ پرداخت: «شواهد زیادی در دست است که معلوم میکند که بیهقی جزو پدریان، یعنی هواداران محمود غزنوی، است، و بنابراین نگاه سیاسی دارد اما نکته فوقالعادهای دارد: او وقتی تاریخ مینویسد با تنوع آواها مینویسد و بنابراین به ما اجازه نمیدهد که ما یکجانبه فکر کنیم. پس این نکته ربطی به صادق بودنِ بیهقی ندارد، بخصوص اگر آن را با همان نگاهی بخوانیم که رمان را میخوانیم: ما در رمان کاری به صدق و کذب نداریم، در رمان با حقیقتی سر و کار نداریم، بلکه میخواهیم تکثر را نشان دهیم. به همین خاطر او طرفِ کسی را نمیگیرد.»
این استاد دانشگاه در شرح چندآوایی در «تاریخ بیهقی» تصریح کرد: «تنوعِ آوایی در ساختِ شخصیتهایی بیهقی نیز تاثیر میگذارد و به همین خاطر ما با شخصیتهایی تخت و یکجانبه مواجه نیستیم. مثالی میزنم از حسن میرعابدینی. او معتقد است که در چرند و پرندِ دهخدا ما با شخصیتهایی کاریکاتوری رو به رو هستیم، در جمالزاده با تیپ و در آثار هدایت با شخصیت. بنابراین امتیاز اولین نویسنده را باید به صادق هدایت دارد چون او بود که شخصیت را از تیپ جدا کرد. بیهقی نیز به همین خاطر که تنوعِ آوایی دارد میتواند شخصیت بسازد، آن هم شخصیتهایی با این حد از تنوع که در ادبیات کلاسیک کمتر دیدهایم. اگر نظر باختین را بپذیریم اصولا تعریف رمان همین تنوع آواهاست. به همین خاطر است که میتوانیم بگوییم که آثار داستایفسکی از گورکی و محمدرضا کاتب از مصطفی مستور رمانتر است، البته در نظر بگیرید که بخشی از این حرف هم نظر شخصی است.»
راغب در بخش پایانی صحبتهای خود با اشاره به تمایز رمان و داستان اظهار داشت: «روایتشناسان معتقدند که همه چیز داستان است، از ماجراهای معمولی که در گفتگوهای شخصی تعریف میکنیم تا نقاشی و موسیقی و همه چیز. درواقع معتقدند که اگر روایت وجود نداشته باشد هیچ چیز دیگری هم وجود ندارد، و هویت ما بر اساس همین روایتها شکل میگیرد. اگر با این نگاه جلو برویم مرز میان تاریخ و داستان برداشته میشود.» به گفته وی «از طرفی رمان و تاریخ هر کدام از ابزارهای دیگری استفاده میکند، رمان از تاریخ استفاده میکند، مثل رمانهای تاریخی یا رمانهایی که ادعای تاریخی بودن دارند، مثل سمفونی مردگان که گوشههایی از آن به مصدق میپردازد. همه تاریخها هم مجبورند از پیرنگ استفاده کنند و ساخت روایی داشته باشند، بنابراین ناگزیر از ابزارهای رمان بهره میگیرند. برخی رماننویسان دوران مدرن هم تاریخ را جعل میکنند، نمونه خوب آن در داستان کوتاه بورخس است. بنابراین به شکل عینی هم میبینیم که مرزبندی میان تاریخ و رمان دیگر وجود ندارد.»
گفتنی است پیش از این، چهار نشست دیگر از سری نشستهای «جهان رمان، جهان قصههای ایرانی» با عنوان «جهان رمان، جهان عطار»، «جهان رمان، جهان هزار و یک شب»، «جهان رمان، جهان شاهنامه»، «جهان رمان، جهان مثنوی معنوی» و «جهان رمان، جهان نظامیِ گنجوی» در کنار نشستهای تخصصی ادبیات دینی، ادبیات روستایی، ادبیات سیاسی، تاثیر اسطورهها و کهن الگوها بر ادبیات داستانی، موانع رشد رمان در ایران، جوهر رمان در نسبت با جامعه و انسان ایرانی، چالش خاطره و داستان، تاثیرات متقابل جنگ و ادبیات، کار نویسنده، و فرا واقعیت جهان در داستان ایران، در موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب برگزار شده است.