موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
پرونده رمان فانتزی

نگاهی به رشد ادبیات فانتزی در ایران در دهۀ هشتاد‌‌ ـ‌ بخش اول | پرستو علی عسگرنجاد

28 آذر 1396 15:49 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 5 رای
نگاهی به رشد ادبیات فانتزی در ایران در دهۀ هشتاد‌‌ ـ‌ بخش اول | پرستو علی عسگرنجاد

شهرستان ادب: شاید با اندکی اغماض بتوان دهۀ هشتاد را در ایران، چیزی معادل انقلاب صنعتی در اروپا دانست. می‌گویم «با اغماض»، چون هنوز که هنوز است، علی‌رغم تمام آثار مخرب اجتماعی و فرهنگی که این پدیدۀ عظیم در اروپا به وجود آورد، ساکنان قارۀ سبز از آن به نیکی یاد می‌کنند و به پیشرفت‌های حاصل از آن به‌خوبی واقف‌اند. در ایران اما، ماجرا از قرار دیگر بود. تغییر به‌ همان اندازه، بزرگ بود اما نتایج متفاوتی داشت. گسترده شدن روابط سیاسی ایران با سایر کشورها و موج جدید آزادی و تغییر، که آمده بود تا ایران را زیرورو کند، اثرات وسیعی در فرهنگ و ادبیات کشور بر جای گذاشت که بررسی اثرات و عواقب مثبت و منفی آن ‌ـ‌که بی‌شک دومی با اختلاف بسیار بر اولی می‌چربدـ مجال دیگری می‌طلبد و در حوصلۀ این نوشتار نیست. آن‌چه در تلاشم به آن بپردازم، اثر این دهۀ سرنوشت‌ساز بر ادبیات فارسی است؛ آن‌هم نه ادبیات به مثابۀ همۀ آن‌چه ادبیات می‌خوانیمش، که بخش کوچک اما بسیار حیاتی و مهمی از آن: ادبیات کودک و نوجوان.

همه، بالأخص کودکان و نوجوانان دهه‌های پنجاه و شصت به‌خوبی به‌ خاطر دارند که اگر بنا بود در دستۀ بچه‌های کتاب‌خوان علاقه‌مند به رمان و داستان قرار بگیرند، نه کتاب‌خانۀ تخصصی عظیم و حتی کوچکی بود که به آن رجوع کنند و نه کتاب‌فروشی‌ها بسیار بودند و از میان عدۀ موجود، هیچ قفسۀ کودک و نوجوانی نبود که به سرانگشت پا، دست نیازشان به آن برسد. آن‌وقت‌ها شکل زیبایی از تبادل فرهنگی باب بود که در «اجارۀ کتاب» تجلی می‌یافت. کتاب‌ها اما با توجه به اقتضای فرهنگی‌ـ‌سیاسی آن زمان، بیشتر رویکرد مذهبی داشتند یا خوی مبارزه و دلاوری را در مخاطبان‌شان تقویت می‌کردند. «شاهنامه»، «لیلی و مجنون» و «قصه‌های هزار و یک‌شب» در کنار «داستان راستان» و «حماسۀ حسینی» دست به دست می‌گشتند. ابتذال دهه‌های سیاه پیشین هم گاه خودش را به پستوهای گردوخاک‌گرفتۀ کتاب‌فروشی‌ها می‌رساند و داستان‌های «عزیز نسین» را می‌شد در خلوت نوجوان‌ها، کنار آثار «صادق هدایت» و «فروغ فرخزاد» دید.

 برای دهۀ هفتادی‌ها، وضع اندکی بهتر بود. موج کتاب‌های ترجمه‌شدۀ ژول‌ ورن، استاد مسلم و پیشکسوت حقیقی ادبیات علمی‌‌ـ‌تخیلی و همراه با او، آیزاک آسیموف، دانشمند همه‌فن‌حریف و اسطورۀ همه‌چیزدان کودکان و نوجوانان به ایران راه پیدا کرد. کودکان و نوجوانان دهۀ هفتاد در نیمۀ آغازین این دهه، این شانس را داشتند که جادوی حضور در دنیایی غیرواقعی را تجربه کنند. چیز تازه‌ای به سراغ‌شان آمده بود. دیگر همۀ آن‌چه که می‌توانستند لذت خواندنش را تجربه کنند، «قصه‌های مجید» و «تنور» و «داستان یک خمره» نبود (که به‌شخصه تا آخر عمر مدیون خالق بی‌بدیل‌شان هستم). می‌توانستند با قصه‌های دیگری آشنا شوند؛ قصه‌هایی از اقلیم‌هایی که حتی جغرافیای دقیق‌شان را هم نمی‌دانستند و هیچ تصوری از خانه‌های ویلایی با سقف‌های شیروانی سفال‌شده‌شان نداشتند. دیگر قصۀ شب‌شان «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» نبود. دیگر لازم نبود تنها «مجید» یا «کوکب» یا «فردین» باشند. می‌توانستند «جرج» بشوند و پرواز کنند، می‌توانستند «امیلی» باشند و به قلب زمین سفر کنند، می‌توانستند «پاتریک» شوند و دور دنیا را بگردند.

دهۀ هشتاد، دهۀ هشتاد رنگارنگ، دروازۀ شهر جادو برای نوجوان‌های تشنۀ خیال. بزرگ‌ترین اتفاق این دهه را حول محور ادبیات کودک و نوجوان، «ترجمۀ آثار فانتزی «معاصر» اروپا» می‌دانم. اگرچه ژول ورن و آیزاک آسیموف هم اروپایی بودند و عمر زیادی از آثارشان نمی‌گذشت، اما ترجمۀ آثار آن‌ها با تأخیر زیادی به ایران رسید. درحقیقت پیش از دهۀ هشتاد، هرگز نشده بود که خوانندگان ایرانی‌، پابه‌پای خوانندگان دیگر قاره‌ها، جلدهای (و یا به‌قول خودشان «والیوم»‌های) متناوب یک مجموعه‌داستان را بخوانند و منتظر ادامۀ داستان بمانند. ایرانی‌ها همواره آخرین حلقه بودند. دهۀ هشتاد اما، فصل انقلاب مترجم‌ها و ناشرها بود. نشر باسابقه و خوش‌سلیقه‌ای مثل «قدیانی» و به‌دنبال او، «بنفشه» و «تندیس»، با دو رویکرد نو و خلاقانه، بازار کتاب را به دست گرفتند. اول انتخاب تخصصی کتاب‌های مخصوص کودک و نوجوان و دوم، تهیۀ نسخۀ اصلی آثار در اسرع وقت و ربودن گوی سرقت از سایر رقبا به‌اضافۀ رعایت اصل اخلاق در ترجمۀ آن‌ها با توجه به سن بحرانی مخاطب‌شان. این، همان زمانی بود که «هری پاتر» با خیل عظیم طرف‌داران جهانی‌اش به ایران راه پیدا کرد تا ایران برای اولین بار، شکل مکتوب ادبیات فانتزی را تجربه کند (می‌گویم «شکل مکتوب»، چون سینما کمی زودتر دست به کار شده و پیش‌تر با «ارباب حلقه‌ها» به ایران رسیده بود. شکل مکتوب همین اثر به‌عنوان مثال، با چند سال فاصله در ایران به یک ترجمۀ منسجم رسید. در بخش پویانمایی هم که خود مجال مفصلی می‌طلبد، «قصه‌های تن‌تن» و «ماجراهای سندباد» شکل سنتی و بومی ادبیات فانتزی بودند که در ایران تجربه می‌شدند). خود مجموعۀ هری پاتر را می‌توان یک انقلاب در ذائقۀ نوجوان‌های ایرانی دانست. کسانی که پیش از این، همۀ مهارت‌های خواندن‌شان را در مرور ده‌بارۀ کتاب‌های درسی خلاصه می‌کردند، به‌ناگهان به رمان‌خواندن روی آوردند. کتاب‌ها، جلدبه‌جلد، در مدرسه‌ها دست‌به‌دست می‌شدند. آن‌زمان و تا هنوز، بهترین ترجمۀ موجود، همان نسخۀ انتشارات «تندیس» بود با مهارت مترجم آشنایش، «ویدا اسلامیه». اما باید حواس‌مان باشد که درست در همین زمان، اینترنت هم به ایران رسیده و آرام‌آرام مشغول باز کردن جای خودش میان جوانان بود. کافی‌نت‌ها یکی‌یکی، مثل قارچ در خیابان‌های اصلی شهر می‌روییدند. نسخۀ پر سروصدای اینترنت خانگی (دایل آپ) جای خودش را به کافی‌نت‌های دودگرفته با سرعت بالا می‌داد. همین شد که «باشگاه‌های هواداران»، فصل دیگری از علاقۀ شدید نوجوانان به ادبیات فانتزی غربی را آغاز کردند. نسل وبلاگ‌نویسان کافی‌نت‌نشین با تأسیس وبلاگ‌های طرف‌داری که با دانلود و آپلود موسیقی متن فیلم‌های هری پاتر، طرف‌داران را شیفتۀ خود می‌کردند، جوّی سرشار از هیجان و رؤیا برای خوانندگان فراهم می‌کردند که حتی غریبه‌ها را به خواندن هری پاتر تشویق می‌کرد. به زودی، چنان که ذکرش رفت، نسخۀ کاغذی «ارباب حلقه‌ها» هم به ایران رسید. همت عالی صدا و سیما در پخش مرتب و چندین‌بارۀ قسمت‌های مختلف فیلم سینمایی آن هم به ماجرا دامن زد. حالا دیگر زمانی بود که دوست‌داران ادبیات فانتزی با دو برچسب بزرگ شناخته می‌شدند: «هری‌ پاترخوان» و «طرف‌دار ارباب حلقه‌ها».

برخلاف حدس خانواده‌هایی که نگران درس و مشق فرزندان‌شان بودند، موج علاقه به هری پاتر قرار نبود به این زودی‌ها آرام بگیرد. خبرها از فن‌کلاب‌های آن سوی آب‌ها به‌سرعت مخابره و اخبار کتاب و فیلم‌ها باجدیت دنبال می‌شد. حالا دیگر ایران پابه‌پای جهان، البته با همان تأخیر خرد همیشگی، پیش می‌رفت. کافی بود خبر چاپ جلد جدید هری‌ پاتر به ایران برسد تا همان وبلاگ‌های مذکور به‌سرعت دست‌به‌کار شوند تا نسخۀ اولیۀ ترجمه را به مخاطبان برسانند و در این رقابت، اول شوند و پول پارو کنند. مخاطبان حرفه‌ای البته نجیبانه منتظر انتشارات تندیس می‌ماندند. عکس صف‌های طولانی خوانندگان اروپایی که از شب پیش از پخش کتاب، پشت کتاب‌فروشی‌ها اطراق می‌کردند، میان هواداران دست به دست می‌شد و مشابه همین وضعیت در تهران رخ می‌داد. سال‌ها طول کشید تا پدیدۀ «هری پاتر» از تب و تاب بیفتد و به یک نوستالوژی تبدیل شود، اما اثر شگرف آن در علاقه‌مند کردن خوانندگان نوجوان ایرانی به ادبیات فانتزی تا سال‌ها پس از این خواهد ماند و هرگز قابل انکار نخواهد بود.

تیر خلاص اما، نه ارباب حلقه‌ها و نه هری پاتر بود. نویسندۀ دیگری آمده بود که کتاب‌هایش، بی‌سروصدا و بی‌آن‌که به‌اندازۀ هری‌ پاتر طرف‌دار و هیاهو داشته باشند و به‌سرعت به نسخه‌های سینمایی بدل شوند، در قلب نوجوانان رسوخ کرده بود: دارن شان، خالق بزرگ قصه‌های سرزمین اشباح.

این داستان ادامه دارد...


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • نگاهی به رشد ادبیات فانتزی در ایران در دهۀ هشتاد‌‌ ـ‌ بخش اول | پرستو علی عسگرنجاد
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.