موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از محمد شمس‌الدینی

موهبت الهی یا ابزار شیطانی

10 دی 1396 13:17 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 2 رای
موهبت الهی یا ابزار شیطانی

شهرستان ادب: در یک دسته‌بندی کلی، برخی از ژانرهای هنری مانند بخش‌هایی از ژانر وحشت[1] (یا توهم وحشت[2])، توهم علم[3]، توهم فانتزی[4] و... را ذیل عنوان ژانر چتری توهم حدس و گمان[5]، طبقه‌بندی می‌کنند و روشن است که فصل مشترک همۀ این‌ها، «توهم یا Fiction» است. البته fiction را تخیل هم ترجمه کرده‌اند اما نظر به کارکرد و تبعات این ژانرها، به نظر می‌رسد که توهم، مفهوم نزدیک‌تری باشد، اگر چه هر دوی مفاهیم وهو و خیال، قرابت مفهومی و وجودی زیادی دارند. Fiction، در مقابل Faction به معنای حادثه و واقعه‌ای که رخ داده و دیده شده است، به معنای چیزی است که رخ نداده و بلکه مصنوعی، ساختگی، اختراعی و ساختۀ وهم است. انسان، قوه‌ای عجیب و پیچیده به نام وهم و واهمه دارد که همۀ این ژانرها، ریشه در همین قوه دارند. مفهوم اتهام نیز از همین ریشه است، یعنی چیزی را به کسی بدون دلیل و وقوع و اثبات، نسبت بدهند.

امام‌خمینی (ره) در «شرح جنود عقل و جهل»، قوای انسان را چنین بر می‌شمرند: «از برای انسان، چهار قوه است: یکی قوۀ عاقلۀ روحانیه، دوم قوۀ غضبیۀ سَبُعیه، سوم قوۀ شهویۀ بهیمیه و چهارم قوۀ واهمۀ شیطانیه». ایشان معتقد است که اگر قوۀ واهمۀ شیطانیه بر انسان غالب شود، صورت باطنی و  نفسانی او، «به شکل شیطانی از شیاطین در آید» و مملکت وجود او به تصرف شیطان در خواهد آمد. انسان باید قوای نفسانی و باطنی خود را به مدد حدود و قواعد عقل و شرع، تعدیل کند، نه تعطیل؛ و غلبۀ هر یک از قوای فوق بر نفس انسان، صورت باطنی متناسب خود را بر انسان غالب می‌کند که این مسأله، «اصل اصول مسخ ملکوتی» نام دارد.[6] این مسخ، همان چیزی است که در ادبیات مدرن، با عنوان Transformation شناخته می‌شود. صورت‌های مختلف مسخ یا Transformation، از زمینه‌هایی است که نویسندگان رمان آن را بستر داستان‌کویی خود قرار می‌دهند. صورت تام مسخ، در اثر معروف فرانتس کافکا، آمده است و در شاخص‌ترین اثر روبرت استیونسون نیز، دکتر جکیل در اثر مسخ، تبدیل به ادوارد هاید می‌شود و حتی این مسخ، صورت ظاهر او را نیز، تغییر می‌دهد. انسان می‌داند که در اثر خارج شدن از صورت معتدل حیات، از انسانیت خارج می‌شود اما به حکم ظاهرگرایی، تنها راهی که برای بیان صریح این مسخ پیدا کرده است، تبدیل ظاهر است؛ یعنی خارج شدن جسم او از حالت انسانی. در مسخ، گرگور سامسا تبدیل به سوسک می‌شود و در «دکتر جکیل و مستر هاید»، هنری جکیل تبدیل به صورت وهم‌انگیز، شرور و ترسناکی به نام ادوارد هاید.

وهم یا خیال، ودیعه‌ای است الهی در وجود انسان که اگر از مدار عقل خارج شود و والی مملکت وجود ایشان گردد، خرابی و ویرانی فراوان به بار خواهد آورد. «بدان‌که اول‌شرط از برای مجاهد در این مقام و مقامات دیگر، که می‌تواند منشاء غلبه بر شیطان و جنودش شود، حفظ طائر خیال است. زیرا این خیال، مرغی است بس پروازکُن که در هر آنی خود را به شاخی می‌آویزد؛ و این موجب بسیاری از بدبختی‌ها است. خیال، یکی از دستاویزهای شیطان است که انسان را به واسطۀ آن، بی‌چاره کرده، به شقاوت دعوت می‌کند».[7]

ژانر وحشت یا توهم وحشت، بر رعب و ترس دنیایی و حیوانی انسان، ابتناء یافته است؛ یعنی همان ترسی که میان انسان و حیوان، مشترک است. حیوان‌ها هم از صداهای عجیب و ناگهانی وهم‌انگیز، می‌ترسند؛ از قرار گرفتن در موقعیت‌های ناامن وهم‌انگیز می‌ترسند و نیز از روبه‌رو شدن با صور و موجودات عجیب و غریب وهم‌انگیز، دچار توهم و واهمه و هراس می‌شوند؛ انسان نیز از این چیزها می‌ترسد و همین‌ها، کلیات ژانر وحشت را می‌سازند. این نوع از ترس، از ضعف‌های بشر است و شیطان نیز حاکمیت خویش را بر ضعف‌های بشر، استوار کرده است. وقتی کسی نقطۀ ضعفی دارد، آن را تربیت و تقویت نمی‌کند اما ژانر وحشت، ژانر دامن زدن به این ضعف و نقص بشر است. گویی ژانر وحشت، مأموریت دارد که با میدان دادن به این ضعف بشری، این ترسِ برآمده از وهمی که دستاویز شیطان است را تربیت کرده و از انسان، حیوانی بسازد با باطنی شیطانی که به راحتی، پذیرای حاکمیت و ولایت شیطان بر خود باشد. وهم انسان، قوه‌ای است که اگر میدان پیدا کند، ترسناک‌ترین و وحشت‌انگیزترین تصاویر و روایت‌ها را تولید می‌کند و همین وهم است که میدان کنش حداکثری شیطان در تولید ترس است.

اما خوف، ترس اخروی و مؤمنانۀ انسان است؛ همان ترسی که پیامبران، مسئول و مأمور آماج قرار دادن و میدان دادن به آن هستند تا بر بستر این ترس انسانی و عقلانی، او را انذار دهند. خوف، به تنهایی، کارگر نیست و ضرورت دارد که با رجاء، هم‌تافت شود و از همین روست که انبیاء، به موازات انذار و بر بستر رجاء، مأمور بشارت انسان نیز هستند. تحول بنیادین در هنر و استخدام هنر روایت، می‌طلبد که روایت انذار و تبشیر، جانشین ژانر وحشت بشود. انسان باید از عاقبت هر کاری و از عاقبت خودش، از آخرت و عذاب و عقاب فردایش، نگران بشود، و جفت آن، به رحمت و مغفرت حضرت پروردگار، امیدوار باشد. انذار و تبشیر، مسئول این روحیه است.

ژانر توهم علم نیز ریشه در وهم دارد. این ژانر را به عنوان یکی از زمینه‌های اساسی مطالعه و ساخت آینده نیز معرفی می‌کنند و حتی رمان‌هایی را که در این ژانر نوشته شده است، به عنوان الهام‌بخش تکنولوژیست‌ها می‌دانند اما فارغ از اینکه این ادعا درست باشد یا خیر، که احتمالاً درست است، این ژانر هم ریشه در همان توهم و تخیلی دارد که صورت لجام‌گسیخته‌ترش، منتج به ظهور ژانر توهم فانتزی شده است. این وهم و خیال شیطانی، اگر میدان پیدا کند، همان بلایی را بر سر انسان می‌آورد که در شبه‌رمان «مورد استثنایی دکتر جکیل و مستر هاید»، معروف‌ترین اثر روبرت لوئیس استیونسون اسکاتلندی، بر سر دکتر جکیل آمد. این داستان، نمونۀ خوبی از داستانی که در ژانر انذار نوشته شده است، نه وحشت یا توهم علم، انسان جدید را از عاقبت مسیری که در پیش گرفته، انذار می‌دهد. دکتر جکیل به وهمش میدان داد و این وهم، صورت شیطانی هاید را بر او غالب کرد و او را به خودکشی کشاند.

در فصل آخر داستان، استیونسون به سبک مسیحیان، عنان قلم را به دستان دکتر هنری جکیل می‌سپارد تا اعتراف کند و حقیقتاً این فصل، عجیب پیش‌گویانه است؛ گویی انسان مدرن، انسانی که می‌رود تا در نیم‌قرن نخست قرن بیست و یکم به فعلیت تام و تمام برسد، دارد اعتراف می‌کند. دکتر جکیل، از کنجکاوی و ولع ساینتیفیک انسانی می‌گوید که می‌خواهد همه چیز را تجربه و کشف کند. این انسان جدید، ناخودآگاه خودش را در لابراتوار، به ورطۀ خطرناک داروها و معجونات شیمیایی می‌سپارد تا ابعاد مختلف درون نفسش را تجزیه کند. دکتر جکیل، که سمبل انسان لابراتواریست مدرن است، می‌گوید که توانسته در آزمایشش، دو بعد خیر و شر انسان را تفکیک کند و بعید نمی‌داند که انسان، وجوه دیگری هم داشته باشد. جکیل معتقد است، بُعد جدیدی که او توانسته با معجون جدیدش بیرون بکشد، «شرارت محض» است: شیطان ناب درون انسان. دکتر جکیل، نام این شرارت محض را ادوارد هاید گذاشته است و به صراحت می‌گوید که این استخراج جدید او، یک ویژگی اساسی دارد: «هر فعل و فکر او، متمرکز بر خود است -his every act and thought centered on self». من به خاطر نمی‌آورم که کسی به این صراحت و ظرافت و این‌قدر زود، در جزیرۀ انگلستان، ویژگی اساسی انسان مدرن را دریافته و بیان کرده باشد. انسان جدید، خودمرکزگرا است و هیچ چیز و هیچ کس جز خودش را اصیل نمی‌داند. ادوارد هاید، صورت نوعی انسان جدیدی است که بر بستر اصالت ساینس، ظاهر شده است و نهایتاً همان بلایی را سر انسان خواهد آورد، که بر سر دکتر جکیل آمد. هنری جکیل، از زجر و عذاب ادوارد هاید، خودکشی می‌کند و انسان مدرن نیز، تقدیری جز این نخواهد داشت.


[1] Horror

[2] Horror Fiction

[3] Science Fiction

[4] Fantasy Fiction

[5] Speculative Fiction

[6] شرح حدیث جنود عقل و جهل، امام خمینی (ره)، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، چاپ 14، 1391، صص 149 و 283.

[7] شرح چهل حدیث، امام خمینی (ره)، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، چاپ 56، 1391، ص 17.

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • موهبت الهی یا ابزار شیطانی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.