نگاهی به مجموعه محبوب ریک ریوردان
پرواز به سوی افسانه ها | یادداشتی از سید محمد رادسرشت همدانی
18 دی 1396
12:35 |
0 نظر
|
امتیاز:
4.5 با 2 رای
شهرستان ادب: "ریچارد راسل ریک ریوردان" نویسنده 53 ساله آمریکاییِ اهل شهر تگزاس، معلّم سابق انگلیسی و اسطورهشناسی، فارغ-التحصیل رشتههای زبان انگلیسی و تاریخ، نویسنده این مجموعه پرطرفدارِ فانتزی است. او پیش از این مجموعه نیز، در سال 1997 مجموعه جنایی «ترس ناوار» را منتشر کرد که مورد توجّه قرار گرفت و جوایزی را هم بهدست آورد ولی از سال 2005 و با انتشار «پرسی جکسون»، «ترس ناوار» زیر سایه مجموعه جدید قرار گرفت. ریوردان، نویسنده پرکاری بوده و هست، و همواره روی چند داستان کار میکند. پرسی جکسون و چند جلد از «ترس ناوار» را با هم پیشبرد و با اتمام این مجموعه جنایی، به نوشتن داستانهای کوتاه و بلند پیرامون کتابهای اصلی که در اصطلاح "spin off" نام دارند و یا ارائه رمانهای گرافیکی و مانند آن پرداخت، که حاصلش بیش از 35 عنوان کتاب طی 12 سال کار است.
این سؤال مطرح میشود که نویسندهای که داستانهای جنایی بزرگسال مینوشته و بسیار هم در این مسیر موفّق بوده، چرا ژانر عوض کرده و به سراغ سبک جدید رفتهاست؟ جواب آن در خانواده ریوردان نهفته است. هالی ریوردان پسر ریک و ویراستار کنونی برخی کتاب های او، در کودکی به بیماری بیشفعالی و خوانشپریشی "ADHD" مبتلا بود. این بیماری باعث میشود کودک در خواندن و نوشتن به مشکل برخورد کند و اختلالاتی در یادگیری برایش ایجاد شود. با وجود این بیماری، هالی علاقه زیادی به اسطورههای یونان باستان داشت و از پدرش خواست تا داستانهایی در اینباره برایش تعریف کند. اینجا بود که ریوردان داستان «پرسی جکسون» را شروع کرد؛ داستان نوجوانی مبتلا به بیماری "ADHD" که به کارهای قهرمانانه دست میزند. هر قدر اطلاعات ریک درباره یونان کمتر میشد، فرزندش علاقه بیشتری به داستان نشان میداد و بیماریش روند بهبودی را طی میکرد؛ به همین دلیل ریک تحقیقات گستردهای در اینباره انجام داد و داستانپردازی را ادامه داد. درست زمانی که به نظر میرسید داستانسرایی کافی است، هالی اصرار کرد که پدرش داستانها را به چاپ برساند که البتّه این اتّفاق افتاد و فروش زیادی نصیب این کتابها شد. این موضوع، دلگرمی ریوردان برای مطالعه بیشتر و نوشتن درباره اساطیر سراسر جهان شد، بهطوریکه اکنون علاوه بر یونان، اساطیر روم، مصر و اسکاندیناوی نیز تحتسلطه مدرنیزاسیون ریوردان قرار گرفتهاند.
"کرونوس" پادشاه تایتانها، پدرش را کشت و به سلطنت رسید و برای جلوگیری از شورش فرزندانش آنها را خورد، ولی در پایان توسط المپیانها سرنگون شد و در دوزخ تارتاروس زندانی شد؛ داستان درباره برخاستن دوباره کرونوس است و پرسی جکسون و دوستانش، که یکی از والدینشان از المپیانها هستند، وظیفه مقابله با او را دارند.
خدایان باستانی یونان در آمریکا چکار میکنند؟
مهمّترین سؤال همین است و ریوردان اینگونه پاسخ میدهد: المپیانها در ابتدا بر کوه المپ در یونان زندگی میکردند و مظهر تمدّن و قدرت یونانیان بودند. پس از جنگ تروا، حکومت روم زادهشد. آنها توانستند بر حکومت 800 ساله یونان پایان دهند، گرچه خود از نسل مردم یونان بودند و به همان افسانهها اعتقاد داشتند؛ پس بر خدایانشان نامهای جدیدی نهادند و با رسوم متفاوتی آنها را پرستش کردند؛ این یعنی به نوعی المپیانها به روم مهاجرت کردند. این جنبه و شکل رومیِ خدایان، بسیار قدرتمندتر از چهره یونانی آنها بود و باعث شد در سراسر اروپا منعکس شوند. پس از 600 سال، روم سقوط کرد ولی این افسانهها از بین نرفتند. روم در واقع به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شدهبود و روم شرقی 1000 سال بعد در قرن 15 میلادی سقوط کرد. همین موضوع باعث شد افسانههای رومی پابرجا بمانند؛ در عین حال بعضی از مردم که از حکومت سختگیر روم خسته شده بودند، سراغ آموزههای یونانی رفتند و شکل اوّلیه را پرستیدند؛ اینگونه بود که هردو افسانه تا پایان قرون وسطی برقرار باقی ماندند و خدایان به هر دو شکل باقی ماندند. بعد از آن، این خدایان نسبتاً رو به فراموشی رفتند و برخی بطور کامل از یاد رفتند، ولی به سبب گستردگی و دوام حکومت روم، اسطورههای اصلی باقی ماندند. در واقع خدایان به هرجایی که شرایط مناسبتر بود مهاجرت میکردند و به همین دلیل در تمامی اروپا آثاری به هر دو سبک رومی و یونانی مشاهده میشود.
بعد از انقلاب صنعتی، قدرت گرفتن آمریکا و مهاجرتها به سوی کشور جدید، المپیانها هم به آنجا مهاجرت کردند و در سرزمینِ تازهنفس، خود را گسترش دادند و خیلی زود نمادهای فرهنگ یونان و روم در آنجا ظاهر شدند و آمریکا وطن جدید خدایان نام گرفت. "ریوردان" این موجودات را وجود مطلق نمیداند و در حالیکه طبق افسانهها صفاتشان را حفظ میکند، آنها را وابسته به برقراری افسانهها میداند که اگر فراموش شوند خدایان نیز وجود نخواهند داشت؛ پس وقتی کسانی که به این افسانهها توجه میکنند در آمریکا متمرکزند، پس سفر این موجودات به آمریکا نیز قابل قبول بهنظر میرسد.
داستان در زندگی روزمرّه اتّفاق میافتد، پس چگونه بقیه انسانها با این موضوعات کنار میآیند و آشوب بهپا نمیشود؟ ریوردان، جادو را دخیل میکند؛ او از مه سخن به میان میآورد که میتواند بر دیدگاه فرد تأثیر گذارد، و باعث شود حقایق را نبیند. برای توجیح این مسئله، او ضعفهای بینایی و ناقص بودن قوّه ادراک انسان را پیش میکشد و از آن برای اسطورهسرایی به سود خود استفاده میکند.
اغلب شخصیتها در داستان ساده هستند و چالش زیادی در آنها مشاهده نمیشود و گویا برای پر کردن بعضی خلأهای داستان، از جمله طنز یا احساس استفاده میشوند، ولی شخصیتهای پیچیدهای هم وجود دارند که ذهنیات و آمال و خاطرات آنها و تصمیماتی که میگیرند، داستان را به جلو میبرد و به آن جذّابیت میدهد.
کتاب اوّل این مجموعه، با لحن نسبتاً کودکانه آغاز میشود، ولی در ادامه داستان، کلام پختهتر و جدّیتر میشود، هرچند باز هم رگههای کودکانگی را دربردارد. به نظر من این کتاب از نظر محتوا و داستان و شخصیتپردازی بسیار قوی است ولی لحن و شیوه روایت ناپختگی دارد و بعضی اوقات، بیتجربگی نویسنده کاملاً احساس میشود ولی همانطور که بیان شد، این ضعف با د ادامه داستان کاملاً جبران میشود. نقطه قوّت مجموعه، زبان صمیمی و صریح و همراه با شوخطبعی است. برای این کار، نویسنده از زاویهدید اوّل شخص استفاده میکند و همین موضوع، مشکلاتی را به وجود میآورد؛ زیرا شخصیتها زیاد هستند و حوادث در مکانهای مختلف رخمیدهند؛ برای حلّ این مشکل، از رؤیاها استفاده شدهاست و قسمتی از ماجرا در همین خوابها برایمان فاش میشود؛ اما خوابیدن همیشه مقدور نیست و بعضی موضوعات باید در بیداری پیگیری شوند؛ بنابراین، الهامات به کمک میآیند. در کنار این الهامات، از قدرتهای جادویی برخی از موجودات افسانهای نیز استفاده میکند تا داستان را دور از شخصیت اصلی پیش ببرد.
مورد مهمّی که در نوشتههای ریوردان وجود دارد، عدم تقیّد کامل او به افسانههاست؛ او تنها آنها را در دنیایی مدرن با شرایط خاص روایت نمیکند، بلکه آنها را روانکاوی میکند و به فراخور شرایط، در آنها تغییرات جزئی به وجود میآورد و با دنیای تکنولوژیک امروز وفق میدهد، یا اینکه شخصیتهای جدیدی خلق میکند. گاه چند افسانه را در هم میتَند و معمایی را پیش روی ما میگذارد و گاه افسانههای ملل مختلف را ترکیب میکند و آنها را با هم تطبیق میدهد. این نشان میدهد که او دیگر یک راویِ صرف نیست و سعی دارد مانند "تالکین" و "لوییس"، دنیای فانتزی منحصر بهفرد خود را بسازد؛ البته که راه سختی در پیش دارد.
او به مسائل زیادی در داستانش اشاره میکند، ولی شاید متمرکزترینشان مسئله "محیط زیست" است؛ در سراسر مجموعه، چندین بار از آلودگیها و شکارها و سوء استفاده از حیوانات شکایت میشود و در چند بخش از داستان، جادوهای طبیعت و حیوانات قهرمانها را نجات میدهند. این دغدغه در جهت پیشبرد داستان نیز انجام میشود و روایت را تا جایی که پشت سر گذاشتن برخی چالشهای داستان بدون حیوانات و طبیعت و جادوی آنها مقدور نیست، پیش میبرد. این مورد باعث میشود تا ریوردان از زمره برخی نویسندگان که بدون هیچ دغدغهای تنها به روایت داستان درباره تقابل خیر و شر مینویسند، جدا شود و این مجموعه، ارزش خاصّی داشتهباشد.
موضوعات اجتماعی نیز موضوع ثابت داستان هستند؛ در طول داستان، بهکرّات از اهمّیت خانواده و ایجاد بستری مناسب برای رشد فرزندان و مسائل این چنینی صحبت بهمیان آورده میشود. "ریوردان" از نادیده گرفته شدن زنان و حقوق آنها و این که باید این حق به آنها بازگردد، صحبت میکند. طرح چنین موضوعاتی توسط یک نویسنده زن، مثلاً "اورسولا لو گویین" نویسنده مجموعه فانتزی «دریای زمین»، اصلا بعید نیست، ولی وقتی یک مرد چنین کاری میکند، کارش شایسته تحسین است. ریوردان اگرچه از این حقوق صحبت میکند ولی منتقد شدیدالحن فمنیسم است و نتیجه فعالیتهای افراطی آنان را چیزی جز تحقیر مردان و از بین بردن روابط انسانی زن و مرد و گسست در خانوادهها نمیداند؛ درواقع او میگوید زنان و مردان باید با همکاریِ هم در جامعه به فعالیت بپردازند و از تخریب و تضییع حقوق یکدیگر خودداری کنند.
از آنجا که کتاب برای نوجوانان نوشته شدهاست، مسائل مربوط به آنان نیز در کتابها مشاهده میشود. مهمترین مسائل قابل بحث برای نوجوانان، مسئله انتخابها، ورود به دوران جوانی و آمادگی برای پذیرفتن مسئولیت های زندگی است. از همان ابتدا شخصیتها با چالشها وتصمیماتی روبرو میشوند که بر سرنوشت عدّه زیادی تأثیر میگذارد. البته اینگونه نیست که همیشه شخصیتها مسیر درست را انتخاب کنند و همین اشتباهات و انحرافات آنهاست که بخشی از داستان را میسازد.
بعضی مسائل اخلاقی نیز راهشان را در داستان پیدا کردهاند؛ فداکاری، رهایی از بند کینهها و اعتماد به نفس از ایندست مسائل هستند. در داستان، تقریباً هیچ بد یا خوب مطلقی وجود ندارد و اکثر شخصیتها نقاط تیره و روشنی دارند؛ همین موضوع باعث میشود تا گستره تصمیمات به فاز نهایی داستان نیز برسد و یک کورسوی امید، سرنوشت مرگ یا زندگی قهرمانان را مشخص کند. این موضوع باعث میشود مخاطب تا آخرین لحظه نتواند پیشبینی کند و به همین دلیل داستان را دنبال نماید.
در کلّ، اگرچه ضعفهایی چون برخی تناقضات با افسانهها، منهای آنهایی که به عمد در داستان وارد شده ، و تعدادی مشکل در داستانپردازی به چشم میآید، این مجموعه با داستانی نو، روایتی گرم و شخصیتهایی جذّاب، خواننده را جذب می-کند و به دنبال خود میکشاند.
اگر با خواندن این کتاب، دنبال داستانی هستید که اوقات فراغت شما را پر کند، راه را اشتباه آمدهاید؛ زیرا داستان گسترده و بلندمدّت آن، چیزی بیشتر از روزی چند دقیقه مطالعه نیاز دارد، ولی اگر به دنبال داستانی با روایت صمیمی و طنزآمیز و پر از ماجراجویی هستید و به مطالعه تاریخ علاقهمند هستید، این مجموعه، بسیار مناسب خواهد بود.
ولی این توصیفات، تایید و تشویقی برای رجوع به این مجموعه و کارهای ریوردان نیست؛ چراکه بهدور از هرگونه تعصّب، غرضورزیهای ریوردان در سایر کارهای او مشهود است و حتی در بعضی موارد، میتوان بهبازی گرفتنِ عقاید اسلامی و بزرگانِ اسلام را به وضوح دید. و لذا ادامهیافتن هجمهها و توهینها در آثار این نویسنده قابل پیشبینی است.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.