به سوگ درگذشت «محسن سلیمانی»، نویسنده، منتقد و مترجم معاصر که امروز از میان ما رفت
شهرستان ادب: محسن سلیمانی، نویسنده و مترجم بزرگ و تأثیرگذار ایرانی، صبح امروز از دنیا رفت. او که برای مأموریت کاری خود به کشور صربستان رفته بود، طی یک حملۀ قلبی راهی بیمارستان شده و پس از ساعتی فوت شد. شهرستان ادب این رویداد تلخ را به جامعۀ ادبی کشور تسلیت میگوید. در زیر نگاهی میاندازیم به زندگی و آثار این چهرۀ ادبیات داستانی معاصر.
همۀ آنها که کتابخانۀ شخصی دارند، اخلاقی مشترک دارند. طرح جلد بعضی کتابها، چشمشان را میگیرد و وسوسۀ حضور خوشرنگولعابشان در کتابخانهشان، آنها را وادار به خرید میکند. بنابراین قریب به اتفاق همۀ این آدمها، «عاشقانههای کلاسیک» نشر افق را میشناسند؛ مجموعهرمانهایی با طرح جلد مشابه برای آشتی دادن نسل جوان با بزرگترین آثار بزرگترین نویسندگان جهان. پس همۀ این آدمها، وقتی کتابخانهشان را تمیز میکنند، کنار نام آن نویسندگان بزرگ بر جلد عاشقانههای کلاسیک، نام دیگری را هم در کسوت مترجم میبینند و میشناسند: «محسن سلیمانی».
در معرفی این چهرۀ بزرگ ادبیات معاصر ایران، همین بس که بگوییم ترجمۀ «بابا لنگدراز» و «پینوکیو» را از او داریم. همینطور «اوژنی گرانده»، «فرانکشتاین» و «دکتر جکیل و آقای هاید». میبینید؟ این تنها بخش کوچکی از وجه مترجمی این استاد بزرگ است؛ مردی که نقطۀ اتصال ما با بخش مهمی از شاهکارهای ادبیات جهان است و چه تأسفبار که باید زمان این جمله را به گذشته تغییر دهیم و بگوییم « نقطۀ اتصال ما با ادبیات جهان بود، تا همین امروز، دوم بهمنماه 1396 که در صربستان، کشوری که بهعنوان رایزن فرهنگی ایران به آن اعزام شده بود، بهعلت سکتۀ قلبی درگذشت». وسعت و شدت این خبر تلخ را کسانی که اهل ادبیات داستانی هستند، بهخوبی درمییابند؛ چرا که تنها نگاهی کوتاه به زندگی و آثار محسن سلیمانی خود گویای اهمیت اوست.
محسن سلیمانی در سال 1338 در تهران به دنیا آمد. ذوق ادبی و قلم توانایی که از همان روزهای نوجوانی او معلمهایش را تحت تأثیر قرار میداد، او را به تحصیل در رشتۀ زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه علامه طباطبایی (ره) کشاند؛ رشتهای که سالها بعد در آن دکترا گرفت تا بهعنوان مترجمی زبردست در سالهای پس از انقلاب فعالیت کند. او از جمله دوستان نزدیک قیصر امینپور و سیدحسن حسینی بود که بههمراه تنی چند در ماجرای معروف تغییر گرایشات حوزۀ هنری، از آن جدا شدند و «کیهان فرهنگی» را به راه انداختند. تسلط شگفت محسن سلیمانی بر زبان انگلیسی و دانش عمیق او بر ادبیات داستانی که حوزۀ تخصصی مطالعاتش بود، سبب شد او در کیهان فرهنگی، عهدهدار بخش ترحمه و ادبیات داستانی شود. از این پس بود که در یک بازۀ زمانی 30ساله، بهشکلی گسترده و حرفهای با نشریات و مطبوعات مختلف از جمله جنگ سوره و همشهری همکاری کرد و بیش از 100 اثر در ژانرهای مختلف، از داستان و رمان گرفته تا ترجمه و مبانی داستاننویسی را آفرید که همه از غنیترین آثار در نوع خود محسوب میشوند. بیشک هر نویسندهای که امروز اسم و رسمی دارد، در آغازین گامهای خود، «بیستوهشت اشتباه نویسندگان» را خوانده و از آن درس گرفته، کتابی که با قلم توانای محسن سلیمانی ترجمه شده است و بهشکلی بسیار ساده و راهگشا، تکنیکهایی کارآمد را برای خلق یک داستان خوب به مخاطب ارائه میدهد. همچنین است «از روی دست رماننویس» و «فن داستاننویسی» که هر دو از بهترین آثار راهنمای داستاننویسی محسوب میشوند و ترجمۀ یکدست و روان «محسن سلیمانی» بر ارزش آنها افزوده.
محسن سلیمانی در کسوت نویسنده هم آثاری خواندنی آفرید که از آن جمله میتوان به مجموعهداستانهای «سالیان دور» و «آشنای پنهان» اشاره کرد. البته باید خاطرنشان کرد فعالیت او بیش از آنکه در حوزۀ داستاننویسی باشد، حول محور ترجمه میچرخید و این خود باعث میشد تسلط و دقت او در این بخش، مثالزدنی و کمیاب باشد. نقش بیبدیل او در گسترش داستان کوتاه در ایران با ترجمههای خواندنیاش هرگز قابل چشمپوشی نیست. هم از این رو او تا سالها بهعنوان کارشناس و متخصص در باب ادبیات داستانی و ترجمه، سخنرانیهایی بهیادماندنی در همایشها و دانشگاههای مختلف داشت و همۀ اینها با هم سبب شد در سال 1394 از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، «نشان درجۀ یک هنری» را در زمینۀ ادبیات داستانی دریافت کند.
این چهرۀ درخشان ادبیات داستانی ایران که در دهۀ هفتاد در انگلستان و آمریکا بهعنوان رایزن فرهنگی ایران فعالیت میکرد، در سال جاری در همان کسوت در صربستان حضور داشت تا همین امروز که پروندۀ پربار عمر 58سالۀ او در این خاک غریب بسته شد و روح بزرگش رفت تا به یاران دیرینش، قیصر و سید بپیوندد و همگان را در غمی سنگین فروبرد.
شهرستان ادب و همۀ نویسندگان و خوانندگانی که سالها با قلم روان و خواندنی این استاد عزیز انس گرفتهاند، همه از این مصیبت داغدارند و حالا، به وقت غبار گرفتن از کتابخانهشان، غبار اندوهی غریب را بر دل حس خواهند کرد؛ غبار دلتنگی برای آقای عاشقانههای کلاسیک.