شهرستان ادب: پیش از این بخش نخست یادداشت علیرضا محمدعلیبیگی بر شعر محمدسعید میرزایی با عنوان «خیالمحوری» را در سایت شهرستان ادب خواندید. اکنون، دومین بخش آن را با عنوان «رمانتیک یا گوتیک» در ادامه میآوریم و شما را به خوانش آن دعوت میکنیم:
الف) رمانتیک یا گوتیک؟
در شعر میرزایی، به جای تنوع احساس، بیشتر شاهد تنوع اندوهایم؛ تراژدی، رمان-تراژدی(رمانتیک سیاه) و گوتیک.
این هر سه، از جنس اندوهاند؛ ولی تفاوت مهمّ دو نوع اوّل با گوتیک، در تأثیرگذاری آنهاست. دو نوع اوّل در مخاطب، موجب رقّت قلب و گریهاند، در حالی که گوتیک، ترسآور و نفرتزاست. هیچکس با خواندن دراکولا به گریه نمیافتد؛ ولی ممکن است با لیلی و مجنون به گریه بیفتد؛ «صدای جیغ زن» (الواح صلح-غ؟)، ما را به اندوه فرا نمیخواند؛ زیرا رویکردی توصیفی-گوتیک دارد. از همین دست است شعر «توسّل» (درها برای...- غ1)؛ حتی اگر دربارۀ واقعۀ کربلا باشد و یا شعر خوبی از آب درآمده باشد. صحنههای این شعر، از جنبۀ وحشتشان، توصیف شدهاند، نه از جنبۀ عاطفی.
ژانری مثل گوتیک، بهخودیخود بد نیست و در عین حال، برای بهکارگیری آن، باید دلیلی بیش از خودش داشته باشیم. ترساندن مخاطب، برخلاف شادی یا اندوه، نیازمند توجیهی قانعکننده است.
گاه میخواهیم شخصیت یا عملی منفور را معرفی کنیم و دیگران را علیه آنها بشورانیم. مانند مکبث و غزل آغازینِ «یک زن کامل» که تراژدی-گوتیک بوده و بیان دردمندانۀ معضلاتِ اجتماعی است؛ گاه، مجرّد توصیفی هراسانگیز است. مانند «چتر» (درها برای...-غ22) و «اتاق» (همان-غ18) که ما را بهیاد «اتللو» میاندازد، با این تفاوت که ژانر در آثار شکسپیر، به-مثابۀ ابزار پیامرسانی بوده و اهدافی اجتماعی، مذهبی و... را تعقیب میکند.
ب) فرم:
فرم در مدرنهای میرزایی جزئی لاینفک است؛ درحالیکه در سنتیهایش کمرنگ است و این میتواند مربوط به ذات شعر سنتی باشد.
فرم نداشتن نیز به خودی خود عیب نیست؛ همانطور که فرم داشتن لزوماً امتیاز محسوب نمیشود.
فرم، به تکامل محور عمودی کمک شایانی میکند. درعینحال اگر هندسۀ ناقصی داشته باشد، در فهم شعر اختلال ایجاد کرده و مخاطب را گیج میکند؛ مانند ساختمانی که با ساختار و نمای پیچدرپیچ طرّاحی شده و اگر بهدرستی بنا نشود، سست و بدمنظره از آب درمیآید، یا مسیر پلهها و آسانسورها بههم ریخته و ممکن است ما را به طبقۀ دیگری ببرند. لذا یا نباید به شعر فرم داد، یا باید آن را به کمال رسانده و نقطۀ آغاز و پایان و مسیر درستی برایش تعبیه کرد؛ چه بهوسیلۀ ردیف یا موقفالمعانیبودن ابیات یا روایت یا... .
از لغزشگاههای دیگرِ فرم که حتی با وجود هندسۀ عمودی کامل، میتواند باعث تصنع شود، ردیف غیرفعلی و بهخصوص، حرفی است؛ حتی اگر هیچیک از ردیفهای «که» در «مرد بیمورد» (مرد بیمورد-غ4) حشو نباشد، با این وجود باید بارها آن را بخوانیم تا مشخص شود که بیت قبل به بیت بعدی متصل است یا اینکه یک بیت مستقل است. اینشکل شعرها، کاملاً محتاج به کاغذ، فاقد وجهۀ شنیداری و نارسا یا گیجکنندهاند.
میرزایی بهکرّات از شبکههای تداعی ذهن برای روایت و ایجاد فرم، سود جسته است. اگر شاعر نتواند مخاطب را با این شبکهها پیوند دهد (=ایجاز مخل)، همذاتپنداری او را نیز به دست نخواهد آورد؛ مانند شعر «انار» (مرد بیمورد-غ3). چنانکه دوستت دارم (یک زن کامل-غ2) دچار اطناب ممل است.