شهرستان ادب: «فرید (فَریت) اورهان پاموک» اولین نویسنده ترک تبار برنده جایزه نوبل است. متولد 7 ژوئن 1952 ست و تا چند روز دیگر شمع 66 سالگی اش را فوت خواهد کرد. این نویسنده برجسته، متولد شهر استانبول است و گفته می شود که کتاب هایش نزدیک 15 میلیون نسخه به فروش رفته و به 63 زبان ترجمه شده است. این آمار، اورهان / اورحان را به پرفروشترین نویسنده ترکیه تبدیل کرده است. او در حال حاضر استاد دانشگاه کلمبیا ست و به تدریس "نوشتن" و "ادبیات تطبیقی" مشغول است.
پاموک و ایران
در 12 اکتبر سال 2006 دو رقیب جدی برای دریافت جایزه نوبل ادبیات مطرح بودند، یک شاعر و یک نویسنده. «علی احمد سعید» یا همان «آدونیس» از سوریه و فرید اورهان پاموک از ترکیه که پاموک موفق به دریافت جایزه نوبل می شود. با وجود پیوندهای تاریخی و ادبی بین کشورهای ایران و ترکیه، آثار نویسندگان و شاعران ترک از اقبال قابل قبولی در ایران برخوردار بوده است اما با توجه به دریافت جایزه نوبل ادبیات، توسط پاموک، و توجه خاصی که این نویسنده در آثارش به ایران دارد، استقبال از آثارش - چه از طرف مترجمان و چه از طرف مخاطبان – را بیش تر از پیش تضمین کرد.
پاموک نویسنده ای ناآشنا برای مخاطب ادبی ایرانی نیست. اگر صرفا آثار او را مورد بررسی قرار دهیم همواره روح ایران در آثار او جاری ست. در رمان "نام من سرخ" از نگارگری ایرانی، میراث هنری شهرهای مهم ایران و مکاتب خاص آن ها، و مینیاتور ایرانی بهره برده است یا "کتاب سیاه" را تحت تاثیر منطق الطیر عطار نوشته است یا در رمان "زنی با موهای قرمز" به مقایسه دو افسانه از شرق و غرب – اودیپس رکس و افسانه رستم و سهراب شاهنامه فردوسی میپردازد، یا هنگام نوشتن رمان "برف" ، از دیدگاه اسلامی انقلابی دکتر شریعتی تاثیرگرفته است. پاموک همواره فرهنگ ایرانی را می ستاید که تحت تاثیر دیگر فرهنگ ها نیست یا از برتری سینمای ایران بر سینمای ترکیه حرف می زند. ایران را مثل وطن خودش می نامد و در تهران بودن را لذت بخش توصیف می کند. پاموک همواره در نشست ها و سخناش خودش را علاقمند و دوست دار فرهنگ و ادبیات کشورمان نشان داده و این علاقه را در آثارش نیز به اثبات رسانده است.
پاموک و آمدن به نمایشگاه کتاب تهران
سی و یکمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران از 12 اریبهشت 97 برگزار شد
اما در چند روز مانده به پایان نمایشگاه کتاب تهران، خبر غافلگیرکنندهای تیتر کانالهای خبری و خبرگزاریها میشود: "برنده نوبل ادبیات در راه تهران" " دیدار با اورهان پاموک در نمایشگاه کتاب تهران"
خبر، خوشحال کننده است. این دیدار به دعوت انتشارات ققنوس بعمل آمده و قرار است سه روز طول بکشد. پاموک برای دومین بار قرار است راهی تهران شود. پیشتر در سال 1382 نیز مهمان مخاطبان ایرانی اش شده است. روز چهارشنبه 19 اردیبهشت ماه قرار است، از سری شب های مجله بخارا، شبی هم به این نویسنده ترکتبار اختصاص یابد و پنج شنبه نیز، مهمان غرفه انتشارات ققنوس در نمایشگاه کتاب تهران شود. ولی همهی این ذوق و شوقها برای دیدار و نشست با این نویسنده جهانی، به جز یک نشست خبری در کاخ نیاوران و چند دیدار غیررسمی و غیرعمومی، با دلایلی مانند "جلوگیری از ازدحام جمعیت" یا " اختصاص ندادن سالن" لغو میشود. جامعه کتابخوان از این اخبار شوکه میشود.
با سکوت مراجع رسمی دولتی درباره این اتفاق، شایعات و نجواهای بیاساس قدرت میگیرند و جامعۀ ادبی بیش از پیش متاثر میشود. در بین نویسندگان، افراد بنامی نیز به چشم می خورند که اظهار شرمساری می کنند و اولین تفسیرها را درباره این موضوع به مخاطبان ارائه میکنند
خبرگزاری ایسنا، با تیتر «واکنش مستور به لغو برنامههای "پاموک" در ایران» یادداشت وی را منتشر میکند. مصطفی مستور داستاننویس سرشناس کشورمان درباره لغو برنامههای پاموک مینویسد:
«مساله از نظر فرهنگی بسیار ساده است؛ ناشری قانونی از نویسندهای که آثارش را به شکل قانونی در کشور ترجمه و منتشر کرده و خوانندگان زیادی هم در جامعه ما دارد به شکل قانونی دعوت کرده تا در چند گردهمایی ادبی که قبلا برایشان مجوز قانونی گرفته، شرکت کند. نویسنده هم به شکل قانونی وارد کشور شده تا در این نشستها شرکت کند. مسئله اما از نگاه اهالی سیاست، مثل همیشه، پیچیده و طراحیشده و امنیتی است و بوی توطئه میدهد.
جلوگیری از حضور اورهان پاموک در چند محفل ادبی و فرهنگی، گذشته از غیراخلاقی و غیرمدنی بودنش، نشان میدهد برخی سیاستگذاران فرهنگی ما تا چه حد با مقولههایی مانند توسعه فرهنگی و تعامل فرهنگی با جهان، بیگانهاند. مایه تاسف است که با نویسندهای این گونه رفتار شد که در مجال اندکش، جز در تحسین ایران و هنر ایرانیها و تعلق عمیقش به سرزمین ایران سخن نگفت. من به سهم خودم از کمیسیون فرهنگی مجلس و فلان روزنامه انتظار ندارم برای ترویج فرهنگ کتابخوانی و تعامل فرهنگی با جوامع دیگر و توسعه فرهنگی و رفع ممیزی و ایجاد نشاط فرهنگی در ایام برگزاری نمایشگاه کتاب و کمک به ناشران خصوصی و معرفی سرمایههای ملی فرهنگی به جهان گامهای موثری بردارند، تنها انتظارم این است که برای رشد فرهنگ مانعتراشی نکنند. میدانم انتظار زیادی است. به سهم خودم، به عنوان یک نویسنده ایرانی، از رفتاری که با یک نویسنده ترک شد، احساس شرمساری میکنم.»
این سخنان تحلیلی مصطفی مستور، به سرعت در رسانههای گوناگون بازنشر و پایه تفاسیر و تحلیلهای جدید میشود. رسانههای فارسیزبان ایرانستیز، از جمله بیبیسی فارسی (وابسته به پادشاهی انگلستان)، الشرق الاوسط فارسی (وابسته به پادشاهی عربستان) و دویچهوله فارسی (وابسته به دولت آلمان) و همچنین تعدادی از روزنامههای اصلاحطلب بیشترین استفاده را از سخنان مستور در تحلیلهایشان کردند. عمدۀ استنادِ رسانههای گوناگون در تحلیل چرایی لغو برنامههای پاموک، مبتنی بر همین یادداشت مستور و نیز مصاحبه آقای پژمانفر نایب رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی با خبرگزاری فارس است که در آن حضور پاموک را ضددینی و ضد فرهنگی دانسته بود. (وقتی این مصاحبه را در گوگل سرچ می کنیم و خبرگزاری فارس را بازمیکنیم، در سطر آخر مطلب نوشته شده: "مطلب فوق مربوط به سایر رسانهها میباشد و خبرگزاری فارس صرفا آن را بازنشر کرده است."! جالبتر اینکه همان مطلب مشابه را هیچ منبع خبری معتبری تایید نکرده است.)
بی بی سی فارسی گزارش مفصلی از حضور پاموک و لغو برنامه هایش، با تیتر «اورهان پاموک و درهای بسته در تهران» منتشر می کند. بی بی سی فارسی در این گزارش مفصل به مصاحبه پژمانفر با فارس اشاره می کند که ایشان حضور اورهان پاموک را به خاطر اظهار مخالفت با فتوای قتل سلمان رشدی، اقدامی ضد دینی و ضد فرهنگی می خواند. بیبیسی در گزارش خود به تصریح مینویسد:
«ظاهراً دلیل لغو این جلسات تهدید و اعتراض تعدادی از رسانهها و یکی از نمایندگان مجلس بوده است.»
دویچه وله فارسی نیز در خبرش مینویسد:
« در ایران از برگزاری چند برنامه فرهنگی با حضور اورهان پاموک، نویسنده سرشناس ترکیه، جلوگیری شده است...
مقامهای ایرانی این دو برنامه را با بهانههایی مانند "جلوگیری از ازدحام جمعیت" یا "عدم در اختیار گذاشتن سالن" لغو کردهاند.»
الشرق الاوسط فارسی نیز در بخشی از گزارش خود با طعنههای پیاپی به دولت و حکومت ایران مدعی میشود:
«پاموک کوشید که بگوید او صرفا یک نویسنده است که از فرهنگ ایران لذت میبرد اما مخالف تنگنظریهای ایدئولوژیک است؛ نویسندهای که برایش نوشتن، مهمتر از هر چیزی است؛ مهمتر از سیاست حتی. این اما نظر او بود و نه نظر نهادهای امنیتی که در همین حرفها هم انگار خطری امنیتی میدیدند. »
اما آیا این همۀ ماجرا و حقیقت ماجرا بود؟
پشت پرده جلوگیری از حضور پاموک در نمایشگاه کتاب تهران
گزارشگران سایت شهرستان ادب که از ابتدا موضوع را با نگرانی دنبال میکردند، حالا با کسب اطلاع از منابع مختلف و مسئولان فرهنگی به جوابهای متفاوتتر و تازهتری رسیدهاند.
شنیدههای ما از منابع مختلف خبر از ورود سفارت ترکیه به این مسئله را میدهند. جمعبندیِ کسب اطلاع ما از منابع گوناگون این است: نامهای رسمی از سفارت ترکیه به وزارت امور خارجه کشورمان مبنی بر لزوم جلوگیری از برنامههای اورهان پاموک در ایران فرستاده شده و در پی فشار سفارت، نامه به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارجاع داده شده و در نتیجه برنامه های علمی و ادبی پاموک لغو شده است. یعنی برخلاف ادعاهای رسانههای فارسیزبان بیگانه، روزنامهنگاران و نویسندگان داخلی و مصطفی مستورِ عزیزمان، جلوگیری از برنامههای اورهان پاموک نه به خاطر نگاه امنیتی حکومت و دولت ایران که به خاطر نگاه امنیتیِ حکومت ترکیه بوده است!
تنها رسانهای که تاحدی به این موضوع پرداخته است «روزنامه سازندگی» است. این روزنامه نیز به تازگی علت لغو برنامههای پاموک را تماس های تلفنی از داخل ترکیه عنوان کرد.
و اینکه چرا جریان سیاسی کشور مبدا، باید از برنامه های علمی و ادبی نویسنده نوبلیستش در کشور مقصد جلوگیری می کند؟
پاموک بارها معترض فرهنگ غربگرایانه و سیاستهای سرکوبگرایانهی جریان سیاسی حاکم بر ترکیه بوده است و با اظهار نظرها و انتقادهایش بر علیه دولت اردوغان، می شود گفت از جمله نویسنده ها و سلبریتی هایی ست که در خدمت جریان حاکم نیست. بارها اعتراض های علنی این نویسنده در موضوعات مختلف فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را در رسانهها شاهد بودهایم. پاموک حتی به خاطر انتقادهایش مدتی را در زندانهای ترکیه به سربرده است. یکی از جنجالیترین انتقادهای پاموک که موضوع یکی از رمانهایش با عنوان «جوانی» نیز شده است، اعتراض او به نسلکشی ارامنه است. همۀ اینها باعث میشود بفهمیم چرا ترکیه نسبت به پاموک اینقدر حساس است. جدا از این نکته، دولت ترکیه در بسیاری موارد همواره خود را رقیب دولت ایران میداند و طبیعتا با افزایش اقتدار فرهنگی ایران آنهم به وسیلۀ مانورهای ایراندوستیِ یک نویسندۀ ترکیهای به شدت احساس نگرانی میکند.
با توجه به آنچه گفته شد، به نظر میرسد این گل، برازندۀ دروازۀ خودی نبود و همچنین شرمساری، برازندۀ ایرانی! شاید اگر مسئولان فرهنگی دولت ایران، درمقابل اینهمه ابهام و اتفاق، به جز سکوت موضع واضحی میگرفتند و از طرفی نویسندگان، سیاستمداران و روزنامهنگاران ایرانی تأمل و خویشتنداری و هوشمندی بیشتری به خرج میدادند؛ تا این مقدار بهانه برای ایرانستیزی دست رسانههای بیگانه نمیافتاد و جامعۀ ادبی تا اینقدر متاسف و شرمسارِ اشتباهِ سرنزده از دولت ایران نمیشد.
برای مطالعه بیشتر: