موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از علی میکائیلی در پرونده ادبیات و فوتبال

نگاهی به رمان «جام جهانی در جوادیه»

18 تیر 1397 20:38 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 3.74 با 43 رای
نگاهی به رمان «جام جهانی در جوادیه»

شهرستان ادب: در تازه‌ترین  پرونده «ادبیات و فوتبال»  یادداشتی می‌خوانید از آقای علی میکائیلی با نگاهی به کتاب «جام جهانی درجوادیه» نوشته داود امیریان:


چند روز قبل به نقل قول جالبی از پیکاسو برخوردم؛ «هنرمندان خوب کپی می کنند، اما هنرمندان بزرگ می دزدند» 
اول حدس زدم از این نقل قول های قشنگ و بی محتوایی است که صرفا برای چند ثانیه تامل بی فایده و یک عمر استفاده کلیشه ای ساخته شده اند. اما رفته رفته نام پیکاسو مجبورم کرد حس کنم شاید باید معنایی از آن بیرون بکشم. این کاری است که همه ما خیلی از مواقع انجام میدهیم! یعنی تحت تاثیر نام ها قرار میگیریم! خلاصه؛ گشتم و بالاخره معنای خوبی از آن بیرون کشیدم و امیدوارم پیکاسو نیز چیزی نزدیک به آن را در ذهن آورده باشد. 
فرق کپی کردن با دزدی چیست؟ کمی فکر کنید! کپی کاری را تقریبا هر کسی میتواند انجام دهد و کیفیت های متفاوتی دارد! در هر سنی و با هر سطحی از مهارت می توان کپی کرد! حتی می توان اثری را زیباتر از تابلوی اصلی خلق کرد! امیدوارم بدتان نیاید ازینکه میگویم اما دزدی کار هر کسی نیست! در دزدی اصالت اثر است که آن را ارزشمند کرده و کیفیتی مخصوص به خود را دارد که صرفا وابسته به مهارت خالق اثر نیست! همه ما قدر تابلوهای دزدی را -با وجود اینکه اصل سرقتی بودن آن را محکوم میکنیم- می دانیم. آثار دزدیده شده اگر روی دیوار خرابه ای تکیه کنند، دیوار را ارزش می بخشند و آثار کپی اگر در گران قیمت ترین نمایشگاه ها به معرض دید پولدارترین خریداران گذاشته شوند، همچنان بی ارزش اند.
اشکال خیلی از آدمها هم همین است! اصالت ندارند ! کپی هایی با کیفیت های متفاوت از آدم ها و شخصیت های اطرافیانشان اند. زندگی و تعامل در کنار آدمهای کپی سخت است و سخت تر از آن، خواندن یا دیدن آثار کپی ! کلیشه ها هر چقدر هم که ظاهری نو داشته باشند، تا زمانی که اصالت ندارند، کپی محسوب می شوند و خواندنشان روحیه ای مازوخیستی می خواد. کتاب جام جهانی در جوادیه اثر داوود امیریان یک ترکیب خلاقانه از یک عالمه کپی کاری است! یک اثر کلیشه ای با ارائه ای جدید!

معرفی کتاب
به هر صفحه اینترنتی که سر بزنید یک خلاصه داستان کاملا یکسان خواهید خواند. استثنائا تنبلی و کپی کاری اینجا به نفع نویسنده است. شما را مجبور می کند اگر میخواهید بیشتر درباره کتاب بدانید، آن را تهیه کنید! یکی از دشواری های نقد آثار ادبی هم در این است که اگرچه باید درباره آن نظر داد، اما نباید داستان را لو داد. کتاب ممکن است از نظر منتقد رویایی یا فوق العاده ضعیف باشد اما حقوق نویسندگان و خوانندگان ایجاب می کند منتقد درباره داستان چیزی را لو ندهد تا تجربه خواندن آن برایش دلپذیر باشد.
بنظرم درباره خلاصه کتاب نیز باید این حق را برای نویسنده قائل باشیم که از خودش اجازه بگیریم. به همین دلیل بنظرم خلاصه ای که پشت جلدهای کتاب نوشته می شوند برای اشاره به کلیت داستان کافی هستند :
«الکس هیوارد، فرزند سفیر کانادا در تهران است. سیاوش، یکی از بچه های محله جوادیه که دست بر قضا زبان انگلیسی اش خوب است به الکس فارسی یاد می دهد. الکس ماجرای یک دوره مسابقه فوتبال را در جوادیه از زبان سیاوش می شنود و یک تیم از بچه های کانادایی را برای مسابقه معرفی می‌کند؛ اما کار به همین جا ختم نمی شود. تیم ‌هایی از کشورهای دیگر هم از راه می‌رسند؛ اسپانیا، ایتالیا، ژاپن، چین، سوئیس، آرژانتین، برزیل و از عرب های کوچه مروی و بچه‌های کارگر افغانی هم تیم‌های معرفی می شوند و به تدریج یک جام جهانی کوچک در جوادیه پا می گیرد»
جام جهانی در جوادیه سال 82 چاپ شده است. بارها هم تجدید چاپ شده. جزو دسته کتابهای بنفشه انتشارات قدیانی است. دسته ای معتبر برای کتاب نوجوان خوان ها ! یک بار تصویر روی جلد آن عوض شده که مانند فیس لیفت خودروهای ایرانی لابد انتشارات قدیانی را خوشحال کرده ولی صرفا باعث ایجاد ابهام در ذهن مخاطب است. حدودا 270 صفحه است و البته درشت درشت چاپ شده و خواندنش برای مخاطبین معمولی خیلی طول نمی کشد. از 225 مخاطب سایت گودریدز امتیاز میانگین 3.32 از 5 را کسب کرده که امتیاز بالایی نیست. چند وقت قبل رامبد جوان کتاب را در خندوانه معرفی کرد اما احتمالا تاثیر زیادی روی افزایش مخاطبانش نگذاشته.

لینک خواندن کتاب جام جهانی در جوادیه توسط جناب خان با حضور داوود امیریان

لینک صفحه گودریدز کتاب
 
تجربه احساسی
کتاب را در نوجوانی ام خواندم و هنوز به خاطر دارم که چقدر تجربه بدی از خواندن آن داشتم. با این حال اگر به بررسی های سایت گودریدز مراجعه کنید، با دو دسته نظر کاملا متفاوت آشنا می شوید! عده ای که از خواندن آن بسیار لذت برده اند و کسانی مانند من که به زحمت توانستند کلمه مودبانه مشمئز کننده را از فرهنگ لغت برای توصیف آن بیابند. اما موضوع چیست؟
در مورد کتابهای کودک و نوجوان مسئله مهمی وجود دارد! بگذارید با یک مثال توضیح بدهم!  شما نمی توانید قرمه سبزی کنسروی را به کسی که با قرمه سبزی مادربزرگش بزرگ شده بفروشید! اگر هم خرید، تجربه لذت بخشی برایش رقم نخواهد نخورد! اما اگر در اولین برخورد با مقوله جذابی مانند قرمه سبزی، آن را به صورت کنسرو خوردید، وجه قرمه سبزی بودن آن، بر وجه کنسروی بودن آن می چربد! خلاصه اینکه بنظرم اگر خواننده ی نوجوانی از این کتاب لذت برده، شاید برای این است که در اولین برخورد با رمان و داستان با این کتاب مواجه شده. فرضیه ای که با توجه به اظهار نظرات خوانندگان گودریدز احتمالا تایید می شود :

چند نکته 
یکی از مسائل مهمی که هنگام نقد باید به آن توجه کرد، تفاوت قائل شدن بین مفاهیمی جدا از هم مانند «تجربه حسی خواننده»، «ارزشگزاری فرهنگی»، «بنیه ی ادبی و ساختار داستان» و ... است. گاهی یک کتاب غیراخلاقی یا بی ارزش می تواند تجربه ای از رضایت و لذت را به برخی از خوانندگان منتقل کند، یا یک کتاب ارزشمند می تواند فاقد ساختار صحیح داستان نویسی باشد. اینها مفاهیمی جدای از هم اند که باید تک به تک برای هر اثر ادبی مورد بررسی قرار بگیرند. 
به نظر من در بعد ساختاری، داستان پیوستگی ندارد. هر چیزی از یک جایی جدا شده و سعی شده همه دیدگاه ها و سلایق را راضی کند. محتوا در خدمت موضوع داستان نیست بلکه به دنبال سوء استفاده از اختلافات فرهنگی و اجتماعی جامعه ماست تا مورد قبول همگان قرار بگیرد. کاش وقتی موضوع کودکان و نوجوانان هستند، پای این سوء استفاده ها به میان نیاید. آشوب فکری نویسنده و اینکه معلوم نیست چه می خواهد بگوید، چرا میخواهد بگوید، آن چه می گوید چه تناسبی با داستان دارد، چه تناسبی با واقعیت دارد و آیا باورپذیر هست و مسائلی ازین دست بسیار آزار دهنده اند. ده بار هم کتاب را بخوانید نمی فهمید چرا سیاوش با مادر الکس دست می دهد و منظور نویسنده از پرداختن به آن چیست. نمی فهمیم قلب درد سیاوش چه نقشی در داستان دارد. پی نمی بریم چرا تعداد زیادی کودکان برزیلی و آرژانتینی و اسپانیایی و ایتالیایی و ژاپنی در ایرام زندگی می کنند، اما در مقابل تنوع فراوان مهاجران کشورهای همسایه فقط شاهد دو دسته «کارگران افغانی» و «عرب های کوچه مروی» هستیم و صحبتی از اتباع ترک یا پاکستانی که دست بر قضا در کشور ماهم فراوان یافت می شوند نشده! چرا محله جوادیه انتخاب شده؟ چطور دیپلمات ها سر از جوادیه در آورده اند؟ بچه های کوچه مروی سمت جوادیه چه می کردند؟ ...
علاوه بر نقص عمده داستان در پیوستگی، روند ساده و ثابت آن آزاردهنده است. داستان با کمترین میزان از گره پیش می رود. مختصری هیجان آن، نه از داستان که از مسابقات داخل آن نشئت می گیرد. تغییرات عمده ای در سرنوشت آدمها اتفاق نمی افتد. شخصیت ها عمق ندارند و هر کس دیگری می تواند به جای آنها بنشیند و اتفاقات باور پذیر نیست. 
از بعد فرهنگی حقیقتا نمی توانیم به صورتی مثبت درباره کتاب قضاوت کنیم! معلوم نیست نویسنده چه چیزی می خواهد بگوید. کدام خط فکری و کدام ارزشها را می خواهد برای نوجوانان کشورش تبیین کند. هدفش از مطرح کردن هیچ چیزی معلوم نیست. موضوع ارتباط بین دوجنس را مطرح میکند اما به آن نمی پردازد. احتمالا بدترین نوع پرداختن به مسائل فرهنگی نیز همین است!
 
جمع بندی
داستان امیریان داستان ضعیفی است. تکه هایی نامربوط و پراکنده که به بدترین شکل ممکن از داستانهای دیگر، انسانهای دیگر، تفکرات و تعلقات دیگر کپی شده اند و در بستر یک ایده جالب (برگزاری جام جهانی در جوادیه) سرهم بندی شده اند. گاهی اشاره ای به قلب دردهای میزوگی کارتون فوتبالیستها دارد، گاهی رنگ و بویی از قهرمان سازی هری پاتری. انگار برای بچه های این سرزمین نوشته نشده. برای آدم بزرگهایی نوشته شده که هنگام تصمیم گیری نگاه می کنند به عنوان داستان و سابقه نویسنده؛ خب موضوع جام جهانی هر 4 سال یکبار مطرح است و هر کسی سعی میکند هنگام برگزاری آن دست به کاری بزند! نویسنده هم جانباز جنگ است و کتاب زیاد نوشته. پس لابد دغدغه ی فرهنگی دارد و به کارش وارد است! ... کمتر کتابی در حوزه کودک و نوجوان مانند کتاب امیریان تبلیغ شده است ولی آثاری با این کیفیت اصلا نادر نیستند.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • نگاهی به رمان «جام جهانی در جوادیه»
  • نگاهی به رمان «جام جهانی در جوادیه»
  • نگاهی به رمان «جام جهانی در جوادیه»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.