شهرستان ادب: در تازهترین مطلب پروندهکتاب «رمق» شما را به خواندن یادداشتی از «معصومه خوانساری» دعوت میکنیم:
تاکنون در جهان، انقلابهایی مثل انقلاب روسیه و انقلاب کبیر فرانسه و... شکل گرفته که ادبیات داستانی کشورها را تحتتأثیر قرار داده است. نمونههای خوب ادبی مثل آثار تولستوی و مارکسیم گورکی و دیکنز و هوگو و... برگرفته از همین انقلابهاست. نویسندگان نگاههای متفاوت جانبدارانه و یا انتقادی به انقلاب و حواشی آن داشتهاند که دستمایۀ داستانهایشان شده است. در ایران هم پس از برپایی انقلاب، ادبیات انقلاب با نوشتهشدن داستانهایی با همین شکل و شمایل به عرصه آمد. داستانهای انقلاب معمولاً از مردم و برای مردم نوشته شد و مهمترینشان از حوادث سال 32 محتوا و تخیل میگیرند.
«رمق» در معنی به نیرویی که باقی جان را نگه میدارد، (فرهنگ عمید) اطلاق میشود؛ ماجرایی که باعث شد شخصیت اصلی سبک و روش زندگیش را بیابد. کتاب رمق «مجید اسطیری» از شهرستان ادب ما را راهی امجدیه میکند تا تاریخ فوتبال آن سال را با یک رخداد تاریخی در 19 اردیبهشت 47 موازیسازی کنیم که در آن روز مردم بهواسطۀ آن به میدان آمدند. «رئوف» نقش مهمی در شکلگیری آن دارد.
توالی رخدادها و وقایع در جهان داستان رمق، منظم است و طرح، مستقیم پیش میرود. داستان خوشخوان و سرراست نقل میشود. زبان ساده و نوجوانپسند کتاب به فضا و انتخابهایی که «رئوف» شخصیت اصلی باتوجه به سنش دارد، برمیگردد. اطلاعاتی که نویسنده از همان پاراگرافهای ابتدایی بهصورت قطرهچکانی به مخاطبش میدهد، باورپذیری و علت و معلولی اثر را میسازد.
دستمایۀ هنری و بینامینیت داستان، سیمرغ ِمنطقالطیر و مادر گورکی و بینوایانِ ویکتور هوگو است. اسطیری از نشانههایی مثل نقاشی رنه ماگریت و موسیقی بیتلز هم برای فضاسازی و پیشبرد داستانش سود میبرد. بازی با داستان سیمرغ در انتها با جریانی تاریخی و مهم قرینهسازی میشود که نویسنده چندین بار در طول کتاب آن را یادآوری میکند. رئوف با حوادث پیش آمده در موقعیت انتخاب به کشف رسیده است. او خودش، سبحان، صدیقه، نیکو و بقیه را به پرندگانِ سیمرغ و هادی را به هدهد تشبیه میکند. هادی یکی از مهمترین شخصیتهای داستان است که از خلال روایتها با او آشنا میشویم؛ شخصیتی که در سراسر داستان بهجز فصل سیزدهم غایب است. همچنین با معرفی و کنشهای شخصیتهایی مثل مرتضی و هادی و سبحان با رویکرد و شخصیت ذاتی خود راوی و اینکه بالأخره کار را تمام میکند یا نه، درگیر میشویم. شخصیتی که برای فرار از درگیریهای ذهنی و تنهاییهایش به شلوغی و غوغای ورزشگاه امجدیه پناه میبرد.
فضاسازی با اسامی اسبق خیابانها و ورزشگاه و اتوبوس دو طبقه و دو قرانی گاهی کم و زمانی کافی به نظر میرسد، البته کمکگرفتن از لحن و تکهکلامهای طبقۀ کارگری آن دهه میتوانست فضاسازی بهتری را بسازد. به گفتۀ لئونارد بیشاپ: «از شیوۀ آمادهسازی در وضعیتی از زمان حال استفاده میشود تا به واقعهای که در آینده رخ خواهد داد، اشاره شود». این آمادهسازی از طرفی با صحنههایی مثل آتشزدن پرچم و پخشکردن اعلامیههای چاپی و دستی ایجاد میشود و از طرف دیگر شخصیتهای فرعی مثل مرتضی و هادی و سبحان با روش آمادهسازی مشخص و صریح در بدنۀ داستان به وجود میآیند که نویسنده در دوازده فصل به آن پرداخته و پیرنگ داستان را میسازد.
تعلیق، کمجان است و دیر درگیر گره داستان میشویم. نویسنده برای واردشدن به اوج و چرایی شکلگرفتن تحول شخصیت، با خونسردی و فاصلهای دورتر از اصل ماجرا، روایت را آغاز میکند. نویسنده میتوانست داستان را از اوج و میان شلوغی مردم و آشنایی با عزت، شروع کند و با تکنیک فلشبک به ماوقع بپردازد تا گرفتار رکود در سیزده فصل نشود. عزت شاهی دیر وارد کتاب میشود، ولی شخصیت متفاوتش بهخوبی در ذهن جا میگیرد و ماندگارتر از بقیه کارکترها میگردد. ساختن صحنههای خوب و دادن اطلاعات بهموقع و تزریق شخصیتی مثل عزت، فصل آخر را پرتنش و پراضطراب کرده و عدم تعلیق را جبران میکند.
استثمار و بردهکشی از کارگران و پایین نگهداشتن دستمزدها حاصلش ثروتمندشدن دولتها و نظامهای مبتنی بر نظام سرمایهداری است و ماحصلش فقیرترشدن ستمدیدگان میباشد. اسطیری با همین نگاه، نظام سرمایهداری و کارگری را در راهپلههای کارخانه و خلط عفونی و خونی کارگری که برای احقاق حقش آمده و گذشتن بیتفاوت رئیس کارخانه، تصویرسازی میکند.
عشق در رمق کمرنگ و یکطرفه است. رئوف ذهنش درگیر نیکو با پلک افتاده و تنبل است و یادآوریش بوی خنک چادر نیکوست که همهجا به مشامش میرسد. کمرنگی این صحنۀ تکمنظوره از صحنههای زیبای اثر میباشد. نیکو و صدیقه نماد حرکت و نقش زنان در جریان انقلاب هستند که باتوجه به سن و مدرسهای بودنشان خیلی باورپذیر نیست. صدیقه مدام خوابهای پریشان و مرتبط با وقایع داستان میبیند که در فواصل آخر این خوابها کم و فراموش میشود و کمکی به پیشبرد داستان نمیکند.
نویسنده به چند موضوع گریز میزند مثل مسألۀ هویت در صفحۀ 109 و جریان مرد هلندی و علاقهاش به موسیقی قوالی شرقی. بابک که نشانۀ تمدن روز و روشنفکری است و با هیبت هیپی و انجمن ادبی ایران و آمریکا در سراسر داستان جولان میدهد، معتقد است: «آخه اینا که خودشون بیتلز رو دارن، چرا باید از اون سر دنیا بیان دنبال همچین چیز مزخرفی؟». شخصیت بابک نشان بیهویتی و الگوبرداری از جهانی است که موردپسند آدمهای جهان داستان نیست. انگار خود بابک هم هیپیبودن خودش را باور ندارد که با شوکت هیپیوارش، شلوار کردی میپوشد و این نشان از الگوپذیری صرف جامعه بدون شناخت از چگونگی شکلگیری جریانی است. همچنین در صفحۀ 117 طنز کمرنگی بر دیالوگها و کنش الگویی بابک و اطرافیانش سایه دارد که روایت را نغز میکند.
از دیگر گریزهای نویسنده میشود به نگاهش به «مبارزه» و «مَردم» اشاره کرد که در چند جای رمان به این دو واژه پرداخته و سپس رها میشود و نویسنده تصمیم میگیرد به انقلاب و تحول شخصیت بپردازد. شخصیتی که مابین انتخابها و موقعیتها درگیر است. در اینجا با تحول شخصیتی نرم روبهرو هستیم و قرار است از رئوف سرگردان، مردی با جربزه ساخته شود. رقیب داستانی رئوف، سبحان با عقبهای سیاسی و تاریخی و نسلدرنسل انقلابی و مخالف حکومت قرار دارد و خود سبحان نیز ورزش باستانی کار میکند. در مقابل نسب رئوف به خان و خانزاده میرسد که نماد ظلم هستند. رئوف تقریباً منفعل است مگر در رمانخواندن و ورزشگاهرفتن، که ناخواسته در جریانی تاریخی قرار میگیرد.
شاید نشود به رمق، برچسب تاریخیبودن را زد. نویسنده روی تحول و انتخابهای شخصیت اصلی بیشتر تمرکز کرده و جایجای داستان، نظر و نفوذ نویسنده بر شخصیت و وقایع در حال جریان دیده میشود و نمیتوان این حق مسلم نویسنده را ندیده گرفت. مخصوصاً وقتی تاریخ کشوری دستمایۀ نقل قصه میشود، بهجاست که رویکرد نویسنده را بدانیم.
اوج داستان و کنشها در فصل آخر نمود پیدا میکند. گرۀ برجستهای در سراسر رمان دیده نمیشود. در فصل آخر، رمق جان میگیرد و شاهد صحنههای جانداری از حضور مردمی هستیم که نویسنده کمتر به آن پرداخته است. گاهی خونسردی روایت آزاردهنده است و شاید بتوان گفت اگر کمی از اطناب بکاهیم و صحنهها را کم کنیم، داستان بلند خوبی از اسطیری داریم.
داستان رمق، داستان انتخابها و تحولها در بستری تاریخی و ورزشی است. اسطیری با نثری خوب، فضا را ساخته و کتاب را خواندنی کرده است. خواندن این کتاب خالی از لطف نیست، ضمن اینکه با واقعهای از تاریخ کشورمان آشنا میشویم که کمتر به آن پرداخته شده است.