ذهنم به هم می ریخت قانون زمان ها را حتی خیالم از همیشه بی مکان تر بود
عطر اذان در تار و پود شهر می پیچید از روزهای قبل، بویش بی نشان تر بود
غرق صفا می کرد رویای درختان را جویی که از شعر زلال من روان تر بود
یک چلچله بر شاخه ای از "زندگی" می خواند در گوش من از صد قناری، نغمه خوان تر بود
شمشاد پیر خانه ی همسایه هم شاید در چشم من، این بار زیباتر، جوان تر بود
باید که زیبا دید دنیا را ولی امروز: [از ماه قبلی گوشت سی درصد گران تر بود]
من: داشتم، قدری خریدم _ در خیال من_ [چشمان آن زن از نداری همچنان... تر...]
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز