شهرستان ادب: ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری اجتماعی از کتاب «آتشگردان» سرودۀ «امید مهدینژاد» بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسیده است.
وقتی که زاهدانِ خداجو دنبال مال و جاه میافتند مردم به خندههای نهانی، رندان به قاهقاه میافتند یکعده اهل مال و منالند، یکعده اهل حیله و حالند در انتخاب اصلح مردم بعضاً به اشتباه میافتند وقت حساب، دانهدرشتان، از فرط التفات به مردم مثل سهچار دانۀ گندم در تودههای کاه میافتند امروزهروز جمعی از ایشان فرماندهان هنگِ خروجند لب ترکنند خیل پیاده، از هر طرف به راه میافتند اما همین گروهِ سواره، این ساکتانِ عربدهفرمای شبهای بار، با کت و شلوار در صحن بارگاه میافتند یعنی برای آخر بازی، بسته به موقعیت صفحه شد این طرف، نشد طرف خصم، رسماً به پای شاه میافتند این روزها به دل نه امیدی، نه اشتیاق حرف جدیدی تنها همین دو رشتۀ اشکند کز چشم گاهگاه میافتند عاقل شدیم و گوشه گرفتیم تا با خیال تخت ببینیم دیوانههای سنگپران نیز با سنگها به چاه میافتند
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز