موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

بهره‌مندی توأمان واژگان کهن و مضامین روز | یادداشت حسنا محمدزاده بر کتاب «واقعه»

10 شهریور 1397 13:47 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 6 رای
بهره‌مندی توأمان واژگان کهن و مضامین روز |  یادداشت حسنا محمدزاده بر کتاب «واقعه»

شهرستان ادب به نقل از فارس: «واقعه» مجموعه‌ای است دربرگیرنده‌ی شعرهایی در قالب‌های کلاسیک، سروده‌ی شاعری که سال‌هاست در حوزه‌ی شعر و پژوهش قلم‌فرسایی می‌کند با بیش از نوزده اثر منتشرشده؛ بی‌شک شاعران و مخاطبان جدی شعر، دکتر غلامرضا کافی را به‌واسطه‌ی آثار ارزشمندش به خوبی می‌شناسند و با قلمش آشنایی دارند. «واقعه» عنوان آخرین مجموعه‌شعری‌ست که از ایشان توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده‌است. درونمایه‌ی اصلی اشعار «واقعه» را آموزه‌های دینی، به‌ویژه قرآن، تشکیل می‌دهد و شاعر در آن به تعقل و تأمل در آیات و روایات و احوال گذشتگان توجه ویژه‌ای داشته‌‌است؛ از این رو می‌توان گفت انتخاب نام کتاب انتخابی کاملاً هوشمندانه بوده‌است. نامی که برگرفته از اولین شعر کتاب است؛ شعری در قالب مثنوی و سرشار از آرایه‌های لفظی و معنوی متعدد با بُعد اندیشگی قوی و ارجاعات برون‌متنی به تصویری شاعرانه از روز قیامت پرداخته‌است.
(مبین این نه طبق اشکوب، مفتِ دود خواهد‌شد/ خبر از آسمان دارم زمین نابود خواهد‌شد/ مبین این رشته‌کوه آری نخ ِ آجیده خواهد‌بود/ دماوند است یا دیوار، پشم چیده خواهد‌بود) (ص8)
این شعر دریچه‌ای است به دنیای فکری و اعتقادی شاعر، که از همان آغاز به‌روی مخاطب گشوده‌می‌شود. آنچه در وهله‌ی اول و با یک مطالعه‌ی ساده جلب توجه می‌کند، رویکرد سنتی زبان است و بسامد بالای واژگان کهن که در گذشته بیشتر مورد استفاده قرار می‌گرفته‌‌اند و قدمت دارند؛ واژگانی چون دوال، چارق، فتراک، کیمخت، پاتاوه، کنام، حمایل، گاورس، مرده‌ریگ، رقعه و... که از طرفی می‌تواند مخاطب را به کنکاش و جستجو برای افزایش دامنه‌ی اطلاعاتش وادارد و از طرفی ممکن است مخاطب کم‌حوصله‌ی امروز را که بیشتر دنبال اشعار کوتاه و مضامین ساده‌ و دم‌دستی‌ست، از خود براند؛ اما آنچه مهم است این است که کهن بودن واژگان شعر را به سمت کهنگی سوق نداده است و شاعر توانسته گاهی امروزی‌ترین ترکیبات و اصطلاحات مانند «توپ و تشر»،«دندان غروچه»، «ته تو»، «خوش‌تراش»و... را در بطن آن بگنجاند و آن را در خدمت بیان مضامین روز به کارگیرد. می‌توان مجموعه‌ی «واقعه» را فرهنگ لغتی دشوار و دیریاب دانست که می‌کوشد با سپردن این واژگان به ذهن سخن، آن را از گزند روزگار و کم و کاست‌های آن حفظ کند. در اشعار واقعه، موسیقی به‌شدت سنتی است؛ مخصوصاً موسیقی درونی که بر مدار تنوع و تکرار استوار است. درواقع هماهنگی‌هایی که از رهگذر وحدت یا تشابه و تضاد صامت‌ها و مصوت‌ها در کلمات پدید می‌آید، جلوه‌های این نوع موسیقی است که از آن می‌توان به انواع جناس‌های به کار رفته در ابیات، قافیه‌های میانی، هم‌آوایی‌ها، موازنه و ترصیع و به کاربردن انواع سجع اشاره کرد. می‌توان گفت این قلمرو موسیقی شعر، مهم‌ترین قلمرو موسیقی است و مبانی جمال‌شناسی بسیاری از شاهکارهای ادبی در همین نوع از موسیقی نهفته است. ناقدان برای بیان آن از اصطلاحاتی نظیر خوش‌نوایی و تنالیتی، که هر کدام در دانش موسیقی مفهومی خاص دارد، استفاده می‌کنند و صورتگرایان روسی آن را ارکستراسیون می‌خوانند.
(تو در من آه و افسوسی، تبِ شب‌سوز فانوسی/ و می‌ترسم ز کابوسی که خوابم می‌کند کم‌کم) (ص27)
(ای حجت بی‌حاجت و ای داعی داهی/ ای راهب روحانی و ای شیخ مبرهن) (ص12)
(بگو که بقعه‌ی باغ بقیع معمور است/ بگو که لال زبانم، بگو بلا دور است) (ص50)

شاعر مجموعه «واقعه» می‌کوشد بین تعهدات اجتماعی، سیاسی، دینی از یک سو و تعهدات ادبی‌اش از سوی دیگر تعادل برقرار کند و این تعادل بین فرم و محتوا همچنان برقرار است. در اغلب اشعار، بیان مضامین خاص و انتخاب واژگان و طریقه‌ی چینش‌شان برای رسیدن به موسیقی غنی، خواه ناخواه شاعر را به زبانی سخته و فخیم رسانده‌است؛ اما این تفکر و نوع استفاده از زبان می‌تواند پیدا کردن مضامین و استعارات نو و تصاویر تازه و خیره‌کننده را برای شاعر بسیار سخت کند و به آن تکان و هیجانی که برای مخاطب بعد از شنیدن مضمون تازه ایجاد می‌شود، دیرتر دست یابد. منظور از مضمون تنها معنا و محتوا نیست، بلکه می‌توان تخیل ساخته و پرداخته شده با بخشی از آن را هم در نظر گرفت.
اما در برخی اشعار می‌بینیم که شاعر به نوعی از این فخامت فاصله می‌گیرد و به عینیت و جزئی‌نگری بیشتری می‌پردازد و دیگر از آن زبان سخته خبری نیست، بلکه با زبان روان و ملموسی مواجهیم که می‌تواند به تخیل شاعر رنگ و بویی تازه و دلخواه ببخشد و دایره‌ی وسیع‌تری از مخاطبان را به خود اختصاص دهد. می‌تواند یک شهر را با پارادوکسی زیبا به دختری سربه‌زیر و در عین حال خودسر تشبیه کند؛ دختری با گونه‌هایی خوش‌تراش و ابروهای وسمه کشیده و پلک‌های نیمه‌باز، که در خلال آن بکاربردن «رسم خنچه‌بر»،«شب نشینی‌‌های چله»،«صبح مکتب‌خانه»و... روایت از ناخودآگاه نوستالژیک شاعر دارد.
(کنج هشتی می‌نشستی مثل پنجه‌ی آفتاب/ رو به حوض ِ فرشِ کاشی ششدری‌ها داشتی/ قد و بالای خوشت بی چارقد زیبا نبود/ گل‌درشت از باغ و بوته روسری‌ها داشتی) (ص14)
(در این چشمه گم شد پریزاد من/ که امروز رفته‌ست از یاد من/ همین چشمه بود و همین بید پیر/ همین‌جا همین سایه‌ی دلپذیر) (ص17)
(غبار کدامین سفر بر تو مانده‌ست/ که گرد از دلم می‌زدایی غریبه/ تن شهر بوی تو را می‌دهد، آی! / تو جانِ کدام آشنایی غریبه) (ص26)
برخی از اشعار دکتر غلامرضا کافی لحن قلندرانه دارد و شاعر در آن از مفاهیم قلندری بهره برده‌است. چنانچه می‌دانیم، سنایی پیشگام سرودن غزل‌های قلندری است و شاعران پس از او به ندرت مفاهیم دیگری بر آن افزوده‌اند. قلندران در طول تاریخ با دو چشم‌انداز کاملاً متفاوت ظهور کرده‌اند؛ از دید فقها آنها افرادی لاابالی بوده‌اند، اما در شعر عرفانی قلندر تا حد ولی و انسان کامل ترقی پیدا کرده‌است. گویندگان شعر قلندری از گذشته تاکنون همگی اهل شریعت بوده و در مقایسه با دیگر شاعران از حس مسئولیت بیشتری برخوردار بوده‌اند. به‌طوری‌که حساسیت آنها در مورد دین و انسان، اجازه‌ی سکوت به آنها نمی‌داده‌است. بازتاب این حساسیت را گاه می‌توان به صورت نوعی اعتراض و نقد جامعه در شعر باز یافت.
درواقع این دسته از شاعران، ارزش‌های اخلاقی و دینی اطرافشان را به نوعی زیر سؤال می‌برند و می‌توان گفت افکار قلندری محصول واکنش شاعر به برخی قوانین خشک مذهبی است؛ چنانکه عین القضات همدانی معتقد است: «لازمه‌ی دین حقیقی خروج از دین عادتی و اسلام مجازی است». و مهمترین مظهر آن ریاستیزی است.
(این شب‌آویزان که شب‌گاهان «هوالحق» می‌زنند/ رخنه در ذکر «انا الحق» قلندر کرده‌اند/ یک رم آهو اگر وحشت گریز غفلت‌اند/ دشت را در زیر پای خود شناور کرده‌اند) (ص 42)
(از نار و نیران رخت تا کی فوطه تا چند ؟ / در اثم و عصیان چرخ تا کی غوطه تا چند ؟ / تا چند آخر با ریا در گرم جوشی/ تا چند آخر دین فروشی، تن فروشی) (ص68)

این گلایه‌مندی منتقدانه شاعر را بر آن داشته که مخاطبانش را به دین‌‌ورزی واقعی دعوت کند. درواقع علت نالیدن و درد دین داشتن او ماندن جامعه در پوسته‌ی دین و پرداختن به ظواهر است. مسلماً چنین اندیشه‌ای پرورده‌ی بینشی قرآنی است. این بینش، پارادوکسِ به مسلمانی خواندنِ مسلمانان را شکل می‌دهد.
(دیگران را هم ببین ای کور مادرزاد بخل/ کوربودن بهتر است از چشم خودبین داشتن/ چیست سود دین که داری در نهان قلب سیاه/ وانگهی بر روی رف قرآن زرین داشتن) (ص34)
اینها مواردی هستند که در آن معمولاً کفه‌ی پیام، نسبت به شاعرانگی و تخیل سنگینی می‌کند و شاعر بی‌پرده‌گویی را به پنهان کردن مفهوم در لایه‌های تشبیه و استعاره و پیچیدگی‌های صوری ترجیح می‌دهد.

مجموعه‌ی «واقعه» تازه‌ترین کتاب از دکتر غلامرضا کافی است که در 89 صفحه از سوی انتشارات شهرستان ادب روانه‌ی بازار کتاب شده است. 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • بهره‌مندی توأمان واژگان کهن و مضامین روز |  یادداشت حسنا محمدزاده بر کتاب «واقعه»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.