شهرستان ادب: «در اخبار نبشسته است» تازهترین ستون سایت شهرستان ادب است. سومین در اخبار نبشته است جمعۀ گذشته منتشر شد. در چهارمین مطلب «در اخبار نبشسته است» از شما دعوت میکنیم گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات -در ایران و جهان- را به روایت شهرستان ادب بخوانید :
1در هفته گذشته، خبر دیدار داستاننویسان با رهبر فرزانه انقلاب، مهمترین خبر ادبی بود. در این دیدار، جمعی از نویسندگان قدیمی همراه با جوانان حضور داشتند، چند نفری از آنها صحبتهایی کردند و در پایان شنونده بیانات رهبری بودند. برخی از این نویسندگان، در مصاحبههایی، از این دیدار و آنچه گذشت، گزارشهایی دادند که نشان میدهد جلسه بسیار صمیمانه برگزار شده است.
رهبر انقلاب سالانه دیداری با شاعران داشتهاند، اما این نخستین باری است که با داستاننویسان ملاقات میکنند، داستاننویسانی که اغلب با شهرستان ادب ارتباطی داشتهاند: برخی از آنها همکار این موسسه فرهنگی بودهاند یا شهرستان ادب افتخار انتشار آثار آنان را داشته است. مقام معظم رهبری نیز در این دیدار از اقدامات مدرسه رمان تقدیر کردهاند و در اشاره به فعالیتهای آن خاطرنشان کردهاند: «کاری که شهرستان ادب شروع کرده بسیار کار مهم و ارزشمندی است و باید ادامه پیدا کند.»
مقام معظم رهبری نیز در این دیدار، تأکید کردهاند که داستانها نباید موجب افسردگی و دلمردگی مخاطب بشود: «حقایق جمهوری اسلامی را نشان بدهید، تاریخ هست، امام هست، مجاهدتها هستند، توفیقات بزرگ هستند و البته گاهی تلخیهایی هم هست که باید گفته شود. همه اینها باید در کنار هم گفته شود. نبایست فقط تلخی و یاس و سیاهی در رمانها باشد.» و افزودهاند: «نقاط قوت کار شما این است که فهمیدهاید باید حقایق موجود در جمهوری اسلامی را در قالب داستان بیاورید. الحمدلله مشغولید و امیدوارم روز به روز پیش بروید.»
رهبر فرزانه انقلاب، نویسندگان حاضر در جلسه را با این عبارات تشویق به نوشتن کرده است: «با وجود همه نگرانیها که منشا آن درست است، تردیدی در این نیست که اتفاقات خوبی دارد میافتد. شما رماننویس هستید و مشکلات را فهمیدهاید. حالا تصمیم گرفتید برخلاف آن تاریکاندیشیها و سیاهیها عمل کنید. این مهم است. آن را دنبال کنید. حسرت خوردن درباره کار دیگران و کارهایی که نوشتهاند و حرف زدن درباره آنها، کار را پیش نمیبرد. بهتر است به کار خودتان بپردازید. اینکه میخواهید کار کنید یعنی اتفاقاتی در راه است.»
ایشان که به رمانهای کلاسیک علاقه ویژهای دارند، بارها از این آثار یاد کردهاند یا مثال زدهاند، بر اهمیت این گونه ادبی نیز وقوف دارند و آن را چیزی فراتر از سرگرمی میدانند: «رمان بسیار مهم است و این قالب آنقدر اهمیت دارد که حتی برخی اهالی ادبیات هم به آن توجه ندارند. چه ابزاری بهتر از داستان برای شناخت یک ملت وجود دارد؟ ابزاری بهتر از داستان سراغ نداریم. اما توجه کنید که رمان علاوه بر اینکه باید قصه خوبی بگوید، باید خوب هم قصه بگوید. از این رو به ابزار توجه کنید. چگونه گفتن مهم است؛ خوب قصه بگویید. رمان تصویرگر واقعیاتی است که با هیچ زبانی نمیتوان بیان کرد، منتهی در درجه اول باید جاذبه داشته باشد. درباره چگونه گفتن تامل کنید و به فن داستاننویسی توجه داشته باشید.»
از جمله نویسندگان حاضر در این دیدار باید به راضیه تجار، محسن مؤمنیشریف، علیاصغر عزتیپاک، محمدعلی گودینی، محمدرضا شرفیخبوشان، هادی حکیمیان، هادی خورشاهیان، ابراهیم اکبری دیزگاه، محمد رودگر، مهدی کفاش، یاسین حجازی، تیمور آقامحمدی، علی آرمین، وجیهه سامانی، سارا عرفانی، حسن قلیپور، مهدی صفری، مصطفی رضایی، سیدهعذرا موسوی، علیمحمد مودب، محمدمهدی سیار، مجید استیری، سید محمدحسین موسوینیا و محمدقائم خانی اشاره کنیم.
2نام عثمان طاها یا طه را همه مسلمانان شنیدهاند یا بهتر بگوییم دیدهاند: او خوشنویس مشهوری است که به دلیل کتابت قرآن شهرت فراوانی دارد؛ عبارت «به خط عثمان طه» را همه در ابتدای قرآن مجید دیدهایم. دویست میلیون نسخه از قرآن به خط طاها در جهان توزیع شده است که در نوع خودش رکوردی به شمار میرود.
عثمان طه متولد 1934 در حلب سوریه، سی سالی است که ساکن مدینه در عربستان شده است. مهدی دغاغله، قاری و مدرس قرآن، دو بار به دیدار ایشان رفته و گزارشی از دیدار با این هنرمند داده است.
آقای طاها به زبان فارسی نیز مسلط است و در این دیدار، از علاقه خود به کشورمان نیز سخن گفته است: «گمان کنم علاقه من به ایران و ایرانیان و زبان فارسی، نیازی به توضیح نداشته باشد؛ فارسی سخن گفتنم دلیل واضحی است. من غیر از زبان عربی، با دو زبان فارسی و تا حدودی ترکی آشنا هستم و دلیل آن زیبایی خط این دو است و فکر کنم تا آخر عمر با زبان اردو آشنا نخواهم شد چون خط آنها از نظر من زشت است.»
اما چه شد که عثمان طاها فارسی آموخت؟ «من به خط نستعلیق فارسی علاقه زیادی دارم و هنگام تمرین کردن بر نوشتههای فارسی لازم میشود که معنای کلمات را بفهمم وگرنه هیچ لذتی نمیبرم. دیگر اینکه استاد [غلامحسین] امیرخانی [خوشنویس برجسته و چهره ماندگار]، دوست بنده است و من از ایشان و بعضی از دوستان ضربالمثلهای فارسی زیادی را یاد گرفتهام.»
آقای طاها درباره استاد محمد سلحشور، کاتب نهجالبلاغه و چهره ماندگار چنین نظری داده است: «[خط ایشان] فوقالعاده زیبا، محکم و بسیار جذّاب است. خط زیبا واقعاً فضل الهی است و اگر بگویم خط آقای سلحشور از امیرخانی هم چشمگیرتر است شاید گزافه نگفته باشم.»
عثمان طاها که فردی شوخ و خوشمشرب است، در این دیدار با نامِ خودش هم شوخی کرده است. برادرش علی طاها نام دارد که به ایران نیز سفر کرده است اما این هنرمند تا به حال نتوانسته است که به ایران بیاید، وقتی از او علتش را پرسیدهاند به شوخی گفته است: «شاید چون برادرم "علی" است و من "عثمان"!»
3احلام غانم، شاعر اهل کشور سوریه، که در هفته گذشته چند روزی مهمان کشورمان بوده است، از جمله هنرمندانی بوده است که جنگ باعث نشد تا کشورشان را ترک کنند و در سوریه ماندند: «اگر همه گنجها را هم به من بدهند از تابعیت سوری دست نمیكشم و پناهنده نخواهم شد.»
خانم غانم که تاکنون دو رمان و دهها مجموعه شعر و داستان نوشته است، از یک شاعر ایرانی هم نام برده است: «شعر "بهار در آسانسور" سروده علیرضا قزوه را خواندم و بهترین شعری بود که تا به حال درباره شهدا خواندهام.» این نویسنده سوری، از مشکلاتی یاد کرده است که به دلیل حمایت از محور مقاومت، دچارش شده است: «من با حمایت از دولت سوریه، ایران و حزبالله لبنان، بارها از کنگرهها و جشنوارهها محروم شدم؛ چرا که راهبردِ ایران در حمایت از مظلومان جهان را صحیح میدانم.»
غانم در آثار خود به جنگهای منطقه ما نیز بیتوجه نبوده است و نگاهی مادرانه به این وقایع داشته است: «کتاب "در محضر گلوله" اثری است که به جنگ ایران و عراق، اشغال عراق به دستِ آمریکا و... میپردازد. من در تمام این جنگها به بچههای جنگ پرداختهام.» این نویسنده سوری، وطن را به مادری تشبیه کرد که فرزندان بسیار دارد و ممکن است هریک مشکلاتی داشته باشند: «در جنگها ممکن است به مادر هجوم وارد شود، اما او موظف است از تمام فرزندانش با هر عقیده دفاع و انسجام خانواده را حفظ کند.» غانم، زنان سوری را بابتِ نقشی که در جنگ ایفا کردهاند، چنین ستوده است: «زن سوری با شجاعت، فداکاری و گذشتی که کرد در جنگ سوریه سهیم بود. او بهای جنگ را پرداخت.»
این شاعر و نویسنده سوری از غرب هم انتقاد کرده است: «امروز شاهدیم دنیای غرب تصمیماتی میگیرد که برای خود نمیپسندد، اما برای ما اتخاذ میکند؛ برای ما نقشه تجزیه میکشند تا کشور ما چندپاره شود، اما من دوست دارم با کتابهایم حقایق را برای آیندگان بازگو کنم تا تاریخ ما را تحریف نکنند.»
4روزگاری که چندان هم دور نیست، شاعری بود که همه برای سرودههایش سر و دست میشکستند، با آنکه چندان چیزی از آنها درنمییافتند و البته این ویژگی را "معناگریزی" مینامیدند و آن را عیب که نمیدانستند هیچ، بلکه حُسن و برای خودش سَبکی بود. خلاصه آنکه هر کتابی که جناب شاعر منتشر میکرد، کمتر از پنجاه و گاه هفتاد یا هشتاد نقد بر آن نوشته نمیشد. اما حالا خبردار شدیم که کتاب تازه ایشان در شمارگانِ تنها دویست نسخه منتشر شده است، به عبارتی کمی بیشتر از تعداد نقدهایی که سابقاً طی یک سال بر دفتر شعر ایشان نوشته میشد!
کتاب تازه جناب علی باباچاهی، با عنوان «تأملات؛ از صفر» چندان هم گران نیست و کمی بیش از بیست هزار تومان قیمت دارد. اما آن دویست نسخه، بیشتر از آنکه زنگ خطری برای نشر باشد، شاید از پایان عصر یک شاعر و بلکه یک نوع شاعری خبر بدهد، بخصوص که به گفته ایشان «مقالههاى راهیافته در این كتاب، فرآیند تعمق و تأمّلات نیم قرن زیست ادبی هنرى من است.»
این کتاب از یک مقدمه، 16 مقاله، سه مصاحبه و کتابشناسی علی باباچاهی تشکیل شده است. عنوان یکی از مصاحبهها، ناظر به گذشتههاست: «بخش اعظم شعر معاصر را من احیا کردم» و درباره صحت این مدعا، منتقدان و تاریخنگاران ادبیات باید نظر بدهند. اما عنوان گفتگوی بعدی، آرزویی است که بعید است دیگر برآورده شود: «دوست دارم همیشه نگاه به من باشد!»
5کتاب تازه موراکامی، نویسنده ژاپنی، با عنوان «قتل فرمانده»، به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر شده است و طبق گزارشها بیش از یک میلیون نسخه فروش رفته است. او که قهرمانش غالباً ناظری است بریده از اجتماع و فاقد نام و حتی چهره و در یک کلمه "معماگون"، نظریهای دارد: «بیشترین اقبال به اینگونه نوشتن در زمانه بحرانِ سیاسی پیش میآید.»
موراکامی مثال میزند: «در دهه نود میلادی و زمانی که شوروی به روسیه تبدیل میشد، من در این کشور بسیار مشهور بودم، چون در آنجا سر در گمی حکمفرما بود و مردمِ سر در گم، کتابهای من را دوست دارند.» به گفته یک منتقد انگلیسی «اگر این حرف حقیقت داشته باشد، آمریکایی که دچارِ دونالد ترامپ شده است و بریتانیایی که از اتحادیه اروپا خارج شده است، بازار مناسبی برای رمان تازه موراکامی هستند.»
وقتی صحبت به سیاست آمریکایی میکشد، انگار نطق موراکامی باز میشود. او درباره بحران در ایالات متحده میگوید: «وقتی نوجوانی بودم، یعنی در دهه 1960، عصر عصرِ آرمانگرایی بود. ما اعتقاد داشتیم که اوضاع جهان رو به بهبود خواهد رفت، اگر تلاش کنیم. امروز مردم چنین اعتقادی ندارند و فکر میکنم این وضع غمانگیز است.» او در مقام نویسنده، میکوشد به مردم امید دهد، اگرچه از امید نام نمیبرد: «در داستانهای من، پیش از آنکه به نور برسید، باید از سیاهی و جهانِ زیرزمینی عبور کنید.»
6نویسنده استعمارستیز، برنده جایزه نوبل جایگزین شد، همان جایزهای که پس از رسوایی اخلاقی و لغو نوبل ادبیاتِ امسال، بنیان گذاشته شد تا «بدیل» نوبل باشد. فرهنگستان جدیدِ سوئد که این جایزه را اعطا میکند، در توضیح دلیل برنده شدن ماریز کُنده، نویسنده اهل گوادلوپ، نوشته است: «او در آثارش، با زبانی دقیق، راوی ویرانیهای استعمارگری و آشوب دوران پسااستعمار است». ارزش مادی این جایزه، یک دهم نوبل و حدود 97 هزار یورو است.
ماریز کنده، 81 ساله، خالق آثاری چون «سگو و من، تیتوبای جادوگر»، جایزههای متعددی در دوران نویسندگی خود دریافت کرده است و در فرانسه، علاوه بر نویسندگی، میکوشد تا خاطره دوران بردهداری از یاد نرود. در رمانهایش نیز آفریقا و بردهداری، بنمایههای اصلی هستند.
خانم کُنده تا چهل سالگی هیچ کتابی منتشر نکرده بود: «زیرا به خودم اعتماد نداشتم و جرأت نداشتم نوشتههایم را به دنیای بیرون نشان دهم. احساس میکنم این جایزه برای روحیهام خیلی خوب است.» و افزوده است: «میخواهم این جایزه را با همه اعضای خانوادهام، دوستانم و بخصوص اهالی گوادلوپ تقسیم کنم چون از شنیدن این خبر، بسیار خوشحال شدهاند.»
کیم توی اهل کانادا، نیل گیمن از انگلیس، و هاروکی موراکامی از ژاپن، دیگر نامزدهای دریافت جایزه بودند اما موراکامی، که بخت اصلی دریافت جایزه بود، از فرهنگستان سوئدی عذرخواهی کرد و از حضور در فهرست نهایی انصراف داد.
مطالب این هفته، از نوشتههای هفته گذشته خبرگزاری ایبنا، خبرگزاری فارس، خبرگزاری تسنیم، گاردین، لیبراسیون و با همکاری گروه ترجمه شهرستان ادب گردآوری شده است.