موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
در سالروز تولد فئودور داستایفسکی

داستایفسکی، رمان و غواصی درون | یادداشتی از محمد شمس الدینی

20 آبان 1397 15:32 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 2.09 با 70 رای
داستایفسکی، رمان و غواصی درون  | یادداشتی از محمد شمس الدینی

 شهرستان ادب: در زادروز نویسندۀ بزرگ روسی، فئودور داستایفسکی، یادداشتی می‌خوانیم از محمد شمس‌الدینی که به دنیای رمان‌های این نویسنده قدم گذاشته است. این یادداشت را با هم می‌خوانیم:

زندگی هنری فئودور میخایلوویچ داستایفسکی[1] را می‌توان در یک نگاه کلی، به دو دوره، تقسیم کرد: دوره‌ی نخست، تا قبل از زندان، دوره‌ی دوم از زندان تا سفر به اروپا در سال 1863 میلادی و دوره‌ی سوم، بعد از سفر. در دوره‌ی نخست، او یک جوان بیست و چند ساله است و هنوز مسلط بر زبان رُمان نشده است اگر چه باز هم، آثار این دوره‌ی او، قابل توجهند اما اهمیت آنها در این حد است که نوید ظهور یک رُمان‌نویس تقدیرشناس را به جامعه‌ی هنری روسیه، می‌دهند. در این دوره، چهار رمان بی‌چارگان (مردم فقیر)، رُمان ناتمام همزاد، خانم صاحب‌خانه و نیه‌توچکا و چند داستان کوتاه دیگر، توسط داستایفسکی نوشته می‌شوند که البته انتشار برخی از آنها، به سال‌های بعدتر، موکول می‌شود.

داستایفسکی که دیگر در میان اهل هنر و قلم روسیه، شناخته شده است، به زندان می‌افتد و تجربیات عجیبی را در زندان و دوران محکومیت در سیبری، از سر می‌گذراند. جالب اینجاست که در لابه‌لای نامه‌های داستایفسکی از سیبری که مشخص نیست به دست خانواده‌اش می‌رسیده است یا خیر، در میان کتاب‌هایی که او برای مطالعه از برادرش، طلب می‌کرده است، نام شریف قرآن هم به چشم می‌خورد.[2] داستایفسکی، پس از زندان هم به نوشتن ادامه می‌دهد و سه رُمان رؤیای عموجان، دهکده‌ی استپانچیکوو و آزردگان و تحقیرشدگان را در این دوره می‌نویسد. هنوز داستایفسکی، رُمان جهان را تکان نداده است و این آثار، نتوانسته است جوهر باطنی وجود او را افشا کند. یک رُمان دیگر هم در این دوره می‌نویسد که نشان می‌دهد او، وارد فصل جدیدی از زندگی‌اش شده است. رُمان خانه‌ی أموات، نقطه‌ی عطف گذار او به فصل جدید زندگی‌اش است. او آرام‌آرام دارد انسان و جهان را و ملت روسیه را خوب می‌شناسد.

داستایفسکی پس از خانه‌ی أموات، بیان هنری و نظری رُمان را شناخته است، یعنی هم رُمان را به عنوان یک قالب و بیان هنرمندانه، فهمیده و بر آن مسلط شده است و هم خوب یاد گرفته است که چگونه، نظرات و آراء خودش را در این قالب، بیان و عرضه کند. او اروپا را هم می‌بیند و پس از شناخت تقارنی و تطبیقی ملت‌های اروپایی و وضعیت تاریخی اروپا در نسبت با ملت روسیه و وضعیت تاریخی این سرزمین، تاریخ رُمان جهان را وارد دوره‌ی جدیدی می‌کند. داستایفسکی در یاداشت‌های زیرزمینی، جنایت و مکافات، قمارباز، ابله، جن‌زدگان (تسخیرشدگان) و بر فراز همه‌ی اینها، برادران کارامازوف، ظرفیت‌های جدیدی از هنر رُمان را کشف و افشا می‌کند. در این دوره، دو رُمان جوان خام و همیشه‌شوهر را هم می‌نویسد که به اهمیت آن چند رُمان دیگر این دوره نیستند.

آنچه که داستایفسکی را داستایفسکی می‌کند، غور و غوصی است که او در اعماق جان انسان‌ها کرده است. داستایفسکی، به اعماق جان انسانی، سفر می‌کند چرا که سرگشته‌ی میان کفر و ایمان است. او آیینه‌ی این سرگشتگی است و رمان‌های او، بیان صورت تفصیل‌یافته‌ی این سفر أنفسی اوست که در فرازهایی، صورت آفاقی هم یافته است. او در همین اعماق، کاشف شکاف‌ها و گره‌ها و فواصلی می‌شود که انسان جدید را از انسان قدیم، منفصل کرده است. تقارن این دو انسان است که داستایفسکی را به کشفیاتی ره می‌نماید که او را به مقام مهم بیان یکی از مقدرات اساسی انسان مدرن و به تبع آن، وضعیت مدرن، بر می‌نشاند. داستایفسکی، مؤسس این مقدرات نبود بلکه فقط در مقام کشف و بیان این تقدیر، بیش از پانزده رُمان و رُمان کوتاه، در حدود چهل سال نوشت و در روزنامه‌ها، به صورت پاورقی، منتشر کرد؛ رُمان‌هایی که چند مورد آن را می‌توان در شمار بهترین رُمان‌های جهان شمرد.

فئودور داستایفسکی، رُمان می‌نویسد چرا که در میان همه‌ی هنرهای جدید، آن هنری که در أعلای درجه‌ی ممکن، امکان غواصی در اعماق وجود نفسانی و أنفسی انسان را را می‌دهد، رُمان است. رُمان، اوج بیان حال است و در صدر امکانات حدیث نفس، بر نشسته است و این صدرنشینی، داستایفسکی را بر این می‌دارد که به أعماق نفس انسان‌ها و آنچه که در زبان خودش «جدال درونی»[3] و «کشمکش رنج‌آور درونی»[4] خوانده می‌شود، بپردازد. اما داستایفسکی، که در أنفس انسان‌های حقیقی فرو نمی‌تواند برود و نکته در همین جا نهفته است، او و اصولاً هر رُمان‌نویس هنرمندی، از باب و دروازه‌ی شخصیت‌های رُمان‌هایش، در أنفس خودش فرو می‌رود و هر بار، بر مسند یکی از وجوه تمثیلی منقوش در صورت تفصیلی نفس خودش می‌نشیند تا آن صورت غالب بر نفسش را که خود داستایفسکی است، به سرمنزل مقصود برساند.

 



[1] Fyodor Mikhailovich Dostoyevsky

[2] Futrell, Michael, "Dostoyevsky and Islam (And Chokan Valikhanov)", the Slavonic and East European Review, Vol. 57, No. 1 (Jan., 1979), pp. 16-31, Published by: the Modern Humanities Research Association and University College London, School of Slavonic and East European Studies.

[3] گروشنکا نیز مرحله‌ای از جدال درونی را می‌گذراند و در حالت بلاتکلیفی قرار گرفته است... (داستایفسکی، فئودور، برادران کارامازوف، ترجمه‌ی صالح حسینی، جلد دو، ص 518، نشر ناهید، 1393).

[4] با وجود تمام کشمکش رنج‌آور درونی، خود راسکلنیکف، هرگز در طول این مدت، حتی آنی نمی‌توانست به قابل اجرا بودن نقشه‌های خویش ایمان بیاورد. (داستایفسکی، فئودور، جنایت و مکافات، ترجمه‌ی مهران آهی، ص 115، انتشارات خوارزمی، 1393).


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • داستایفسکی، رمان و غواصی درون  | یادداشتی از محمد شمس الدینی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.