شهرستان ادب: پوشکین، از جمله معدود هنرمندانی است که زادروز و سالمرگ او در یک روز است. امروز و به منظور بزرگداشت این شاعر و نویسندۀ سرشناس روسی، یادداشتی میخوانیم از زهرا پیری که در آن به علل عظمت پوشکین در ادبیات روسیه و جهان پرداخته است.
در دو هفتة گذشته، روزی نبوده که در جهان الکساندر پوشکین سیر نکرده باشم؛ از خواندن داستانهای کوتاه و اشعارش گرفته تا ورق زدن زندگینامة او و مقالاتی که به حیات و آثار ادبی بزرگترین شاعر ملّی روس و پدر ادبیات روسیه پرداختهاند.
امروز پیش از اینکه نوشتن یادداشت را آغاز کنم، هر آنچه از پوشکین میدانستم را روی کاغذ نوشتم؛ لیستی که گمان میکردم پس از اتمام یادداشت باید تمام مواردش علامت خورده باشند. از دوران کودکی و خانوادهاش گفتم، از مدرسة تسارسکویه سلو که در آن درس خوانده بود، گذری به دوران پرتبوتاب سنتپطرزبورگ و پس از آن زندگیاش در تبعید زدم، دربارة آثار دراماتیک پوشکین و رمانتیسم و رئالیسم و ادبیات مدرن روسی نوشتم، به اشتراکات اندیشهها و آثارش با حافظ، فردوسی و سعدی اشاره کردم و توضیح دادم که چرا شاهزاده شالیکوف به او لقب «سعدی جوان» داد، و در آخر هم فراموش نکردم که از ازدواجش و دوئلی که به مرگ او منجر شد، بنویسم. قرار بود هر کدام یک تیتر به خود اختصاص دهند و من در ذیل آن تیتر، هرچه را که در موردش میدانستم بنویسم، با تمام جزئیات.
لحظة آخر امّا ورق برگشت. به یاد آوردم که هر وقت تصمیم داشتهام همهچیز را بنویسم، یادداشتم از همیشه فقیرتر بوده و به همین دلیل بود که این یادداشت، شکل دیگری به خود گرفت.
الکساندر پوشکین را پدر ادبیات روسیه و پیامبر شعر روس مینامند و تمام نویسندگان سدة نوزدهم روسیه، از لرمانتف و گوگول گرفته تا داستایوسکی و تولستوی، همه و همه به پوشکین مدیونند. پوشکین برای مردم کشورش، فراتر از یک اسطوره و بزرگتر از یک قهرمان است. او با تار و پود زندگی روزمرّة آنها درآمیخته و هرروز و همیشه، خوانده و شنیده میشود. حال، من میخواهم در ادامه، چند دلیلی را بنویسم که به عقیدهام در مسیر برگزیده شدن او، مهمتر از سایر دلایلند.
در اوایل قرن نوزدهم میلادی، زبان فرانسه محبوبیت زیادی در میان روسها داشت و اگر کسی بگوید این محبوبیت بیش از محبوبیت زبان مادریشان بود، ابداً اغراق نکرده است. خانوادههای اشرافی روس ترجیح میدادند به زبان فرانسه صحبت کنند و با به خدمت گرفتن معلّمان فرانسوی برای فرزندانشان، ضربة بعدی را به شکل مهلکتری بر پیکرة زبان مادریشان وارد میکردند. دلیل اوّل، درست همینجاست. در چنین شرایطی پوشکین که به لطف دایهاش با داستانها و ترانههای محلّی و ادبیات فولکور روسیه آشنا شده و با همّت مادربزرگش، خواندن و نوشتن به زبان روسی را یاد گرفته بود، شروع به خلق آثار متعدّد کرد تا امروز، زبان و ادبیات روسیه، حیاتش را مدیون تلاشها و پاسداریهای او باشد. پوشکین، فردوسی زبان روسی است و بیدلیل نیست که مردم کشورش او را «همه چیز» خود میدانند.
توضیح دلیل دوم را با نقل قولی از گوته آغاز میکنم: «اگر بیست سال زودتر یا دیرتر زاده میشدم، آدمی کاملاً متفاوت میبودم.»
پوشکین نه زود و نه دیر، بلکه بهموقع پا به این جهان گذاشت. او در عصر تاریک استبداد میزیست، در طول حیاتش سهم چندانی از آرامش نداشت، رنجهای فراوانی نصیبش شد و روابط نفرتآوری را به چشم دید که بوی تعفّنشان، قرار را از هر آزادهای میگرفت.
قلم پوشکین در این فضا به حرکت درآمد و دلهای خوانندگان را تسخیر کرد؛ باریس گادونوف، کولیها، دوبروفسکی و یوگنیانگین را نوشت تا صدای مردم روس و نمایانگر زندگی رقّتبارشان باشد، احساسات نیک انسانها را بیدار کند، آزادی و آزادگی را در آن عصر ظالمانه ستایش کند و اعتراضش را به گوش روشنفکرانی برساند که تودة مردم را تحقیر میکردند.
شاید بگویید که نویسندگان و شاعران دیگری هم دست به چنین کاری زدهاند و آثاری با این ویژگیها و حتّی پربارتر و عمیقتر از آثار پوشکین آفریدهاند. نکتة اصلی و دلیل دوم همینجاست. پوشکینِ اصیل و نابغه، نخستین روندة راه بود و دیگرانی که بعد از پوشکین آمدند، در مسیری قدم گذاشتند و درخشیدند که او آن را هموار کرده بود. همانطور که برتراند راسل گفته، پوشکین بهار روسیه، صبحدم روسیه و آدم روسیه بود.
حال به سومین و آخرین دلیل میرسیم. شاید نطق پرشور داستایوسکی در سالگرد مرگ پوشکین، جامعترین توضیح برای این دلیل باشد:
«در آثار پوشکین، ایدههای جهانی میدرخشند. شخصیتهای شاعرانة دیگر ملل و نوابغ آنها انعکاس پیدا کردهاند. البتّه در ادبیات اروپا، نوابغ هنری بزرگی مانند شکسپیرها، سروانتسها و شیلرها بودند ولی یک نفر از آنها را نشان بدهید که مانند پوشکین، اینچنین قابلیت پذیرش جهان را داشته باشند... بزرگترین شاعران اروپایی هیچ وقت نتوانستهاند مانند پوشکین در آثار خود با چنین توانی، نوابغ دیگر ملل و حال و هوای آنها، عمق پنهان روحیاتشان، غم و تمایلات آنها را نشان بدهند. بر عکس، شعرای اروپایی اغلب زمانی که به ملل دیگر روی میآوردند، آنها را با فرهنگ خود مجسّم و به روش خود درک میکردند. پوشکین تنها شاعر جهان است که این قابلیت را داشت که در دیگر ملل، خود را مجسّم کند.»
دلیل سوم همین قابلیت منحصربهفرد پوشکین در توصیف فرهنگها و ملل است که سبب شد آثار او در سراسر جهان به پیش روند و جای خود را در میان مردم باز کنند؛ قابلیتی که میتوان آن را در اشعاری که با الهام از قرآن کریم سروده هم مشاهده کرد.
این سه دلیل در کنار سایر دلایل و عوامل، الکساندر پوشکین را به قلّ< ادبیات روسیه و جهان رساندند.
پوشکینی ادبیات را «هنر کلمهها» مینامید. او به ادبیات ایمان داشت و معتقد بود که ادبیات راهگشای دستیافتن به ایدهآلهای انسانی و نوری درخشان در قلب انسان است؛ ادبیاتی که حالا دیگر سالهاست بخشی از نورش را مدیون درخشش ستارهای چون پوشکین است.