در پروندهی «ادبیات جنگ و دفاع مقدس»
بلند شو پدر | شعری از شهریار شفیعی
26 آبان 1397
21:33 |
1 نظر
|
امتیاز:
5 با 3 رای
شهرستان ادب: در ادامۀ پروندۀ ادبیات جنگ و دفاع مقدس و در تازهترین مطلب ستون شعر سایت شهرستان ادب شعری میخوانیم از «شهریار شفیعی» :
تو می توانستی
در آصلاندوز یا ترکمنچای
اسبت را زین کرده
با کلاهی پشمی
پشت عباس میرزا باشی
شکست هم خورده بودی اگر
نامت، ننگی به پیشانی این قوم نمی شد.
یا می توانستی چوپانی باشی
عشقت را به رود می سپردی اگر
پیغمبر قبیله ات می شدی.
امّا تو سربازی خاکی بودی
با لهجه ی سرد آذری
و داغ دیده از آفتاب جنوب
و داغ دیده از مردمی که به "قاف" تو می خندند
چون تو سیمرغ شان بودی.
خنده دار است که این روزها
قرص ها
حرف های زیر زبانت را می کِشند
و نامه ات روی میز اداره ها گم می شود
امان از چرخ های ویلچر
که دیگر تاول دست هایت از شیمیایی نیست.
بلند شو پدر
خاک لباست را بتکان
دستی به موهایت بکش
و راحت بمیر
تو گمنام شدی
تا بزرگی نامت، کمر سنگ مزار را نشکند.