موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
با حضور محمدسعید میرزایی و میلاد عرفانپور و شعرخوانی حسین زحمتکش

مشروح یازدهمین «ماه‌شعر» آفتابگردان‌ها در شهرستان ادب

29 آبان 1397 22:49 | 1 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 3 رای
مشروح یازدهمین «ماه‌شعر» آفتابگردان‌ها در شهرستان ادب

شهرستان ادب: یازدهمین ماه‌شعر آفتابگردان ها روز یکشنبه 27 آبان ماه 1397 در محل موسسه شهرستان ادب برگزار شد.

در این جلسه، میلاد عرفان پور کارشناس مجری و محمد سعید میرزایی به عنوان کارشناس و میهمان ویژه جلسه حضور داشت. یازدهمین جلسه، با حضور آفتابگردان های موسسه شهرستان ادب از دوره های مختلف و همچنین با بررسی مجموعه شعر «از عشق برگشته» سروده حسین زحمتکش از آفتابگردان های دوره های پیشین همراه بود.

محمدرضا نوری از نخستین شاعر آفتابگردان این جلسه از شهر ابهر بود که غزلی را تقدیم حاضرین کرد.

به دعوت میلاد عرفان پور، حمیدرضا مداح از آفتابگردان های دوره هفتم و شهر تهران، غزل خود را خواند:

بر شانه شاخه بار دل تنگی هاست

پرخون جگر انار دلتنگی هاست

پاییز شده خاطره ها گل کرده

پاییز شده بهار دلتنگی هاست

.....

آقای میرزایی درباره این غزل اظهار داشتند که: غزل ساده و خوبی بود. شعر معاصر به نظر من باید دقیق تر خوانده شود. بعد از نیما خصوصا از دهه پنجاه به بعد، یک ژانر تقریبا غزل عاشقانه سیاسی داشتیم. کم و بیش افرادی بودند که در این ژانر غزل می گفتند مثل هومن زکایی، محمد جواد محبت و... اوایل انقلاب این شعرها در نشریات چاپ می شد که بعد از این ها کسانی مثل قیصر امین پور آمدند و شعر نو گفتند ولی به آن ژانر عاشقانه سیاسی هم نگاه داشتند.

مهدیه انتظاریان از دوره پنجم آفتابگردان ها و از شهر تهران شاعر بعدی بود که پشت تریبون آمد و غزلی خواند:

برای سوختنم کاش چاره می کردند

مرا شبی که در آتش نظاره می کردند

دو ابر سوخته با پنجه هایی از اتش

حریر ماه مرا پاره پاره می کردند

....

شب از همیشه گذشت و مفسرانش باز

برای صبح شدن استخاره می کردند

سید جعفر حیدری از اعضای دوره هفتم آفتابگردان ها و اهل تهران با تشویق حضار، شاعر بعدی یازدهمین ماه شعر بود:

آنجا که چشم خشک به تر غبطه می خورد

خورشید آسمان به قمر غبطه می خورد

لایوسف است عاقبت خادمینتان

در حسن آن قضا و قدر غبطه می خورد

.....

دیگر کسی پس از سر و انگشت خاتم ات

بر یک لباس کهنه مگر غبطه می خورد

پس از ذکر صلوات دکتر میرزایی گفتند: خیلی خوب است که شعر بر بنیاد یک بوطیقای کهن یعنی بوطیقای کلام شعر فارسی سروده می شود. در طیف مضمون پردازی ها به نظرم غزل خوبی بود. مصراع های خوبی داشت و سوز و عاطفه خوبی را به خواننده منتقل می کرد. هر چقدر مضامین به سمت تلطیف و هماهنگ شدن بیشتر پیش بروند بهتر است.

میلاد عرفان پور در ادامه برنامه این نکته را یاد آور شد که در این جلسه از شهرهای مختلف، دوستان عضو دوره آفتابگردان ها تشریف آورده اند: یکی از دوستانی که از راه دورتری آمده اند آقای علی تشکریان جهرمی هستند که از استان فارس و شهر جهرم از اعضای دوره دوم آفتابگردان ها تشریف آورده اند. تشکریان نیز چند رباعی خواند:

انگار درون خاک باقی مانده

با یک دل چاک چاک باقی مانده

رفتی و همیشه مادرت با اندوه

در حسرت یک پلاک باقی مانده

سپیده ترابی فرد از دوره سوم آفتابگردان ها و از شهر تهران شاعر بعدی آفتابگردان ها بود که چند بیت از غزل او در ادامه می آید:

نه بین آسمان نه بر زمینم

میان این دو آواره ترینم

نه بال پرگشودن دارم از خویش

نه در زندان و در بند زمینم

.....

همیشه در کتاب پاسخ تو

زنی تنها به شکل نقطه چینم


شاعر بعدی از دوره دوم آفتابگردان ها آقای میثم جعفری از بروجرد بود:

چیز عجیبی بود اما آخرش رفت

آن دختری که با همه دردسرش رفت

با عشوه های دخترانه عاشقم کردم

با دخترانه های حیله آورش رفت

.....

میلاد عرفان پور ادامه داد: می رسیم به بخش ویزه جلسه امشب، حسین زحمتکش را همه می شناسیم با شعرهای خوبش. عنوان کتاب جدیدش «از عشق برگشته» است که به چاپهای متعدد رسیده و مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته است. به این بهانه می خواهیم شعرهای خوب آقای زحمتکش و صحبت های اقای میرزایی از این کتاب را بشنویم.

زحمتکش بعد از حاضر شدن پشت تریبون چهار غزل از مجموعه شعرش را برای حضار خواند:

 

گرگم و در به در خصلت حیوانی خویش

ضرر اندوختم از این همه چوپانی خویش

تا نفهمند خلایق که چه در سر دارم

سالیانی زده ام مهر به پیشانی خویش

منم آن ارگ که از خواب غرور آمیزش

چشم وا کرده سحرگاه به ویرانی خویش

رد شدی از بغل مسجد و حالا باید

یا بچسبیم به تو یا به مسلمانی خویش

گاه دین باعث دلسنگی ما آدم هاست

حاجیان رحم ندارند به قربانی خویش

توبه گیریم که باز است درش سودش چیست

منکه اقرار ندارم به پشیمانی خویش

مهر را پس بده ای شیخ که من بگذارم

سر بی حوصله بر نقطه پایانی خویش




شعر بعدی:

تو خواهی رفت دیگر حرف چندانی نمی ماند

چه باید گفت با آنکس که می دانی نمی ماند

بمان و فرصت قدری تماشا را نگیر از ما

تو تا آبی بنوشانی به من جانی نمی ماند

برایم قابل درک است اگر چشمت به راهم نیست

برای اهل دریا شوق بارانی نمی ماند

همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری

برای غصه خوردن نیز دندانی نمی ماند

اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورم

برای دست های تنگ ایمانی نمی ماند

اگر اینگونه خلقی چنگ خواهد زد به دامانت

به ما وقتی بیفتد دور دامانی نمی ماند

بخوان از چشم های لال من امروز شعرم را

که فردا از من دیوانه دیوانی نمی ماند



شعر سوم:

بگرد اعمال ما را هر ثوابی هست مال تو

اگر در این سراب‌آباد آبی هست مال تو

به دین ما گناهی نیست از روی و ریا بدتر

بگرد ای شیخ اگر مارا شرابی هست مال تو

تو که از ذات دین تنها به ظاهر اکتفا کردی

به پیش دیدگان ما حجابی هست مال تو

برای آنکه نفرینت بگیرد هم دعا کردم

که گر ما را دعای مستجابی هست مال تو

بگو با هر که بهتان دو رویی می زند ما را

به روی صورت ما هر نقابی هست مال تو

 

و شعر آخری که خواندند:

دلم چگونه نظر بر جمال داشته باشد

اگر بناست که آن هم زوال داشته باشد

گلی که از دل یخ سرزده است عمر ندارد

چرا برای شکفتن مجال داشته باشد

کسی که دست به سویت دراز کرده مرنجان

مگو گداست که شاید سوال داشته باشد

به هر کجا برویم آخرش هنوز اسیریم

خیال کن قفسی را که بال داشته باشد

درخت بخت من است این عجیب نیست ببینیم

تمام سال اگر سیب کال داشته باشد

به گوش هیچ کسی ناله های ما نرسیده

چو مسجدی که اذان گوی لال داشته باشد

دکتر میرزایی در ادامه نکاتی را در خصوص مجموعه شعر زحمتکش بیان داشتند:

این مجموعه در کلیت خود مجموعه خوبی است. در ابتدا مقدمات را عرض می کنم بعد نقد را ادامه می دهیم. تعریف بوطیقا یک تعریف بنیادین است و در واقع به مجموعه تمام گزینش های یک شاعر، یعنی مجموعه تمام قواعدی است که به آن وفادار است. بخشی از آن سنت های ادبی گذشته است بخش دیگر بدعت های معاصران خود شاعر است، آن چیزی که شاعر از جهان در متن به خدمت می گیرد. هنگام سرایش شعر تمام هستی در محضر شاعر حضور ماهیتی دارد و شاعر انتخاب می کند. آن چیزهایی که شاعر از زبان محاوره، احادیث، زبان شریعت، زبان عرفان، اشیا و.... با آن قواعدی که خودش به کار می گیرد بافت کلی متن و شعر شاعر را شکل می دهد. ما وقتی بوطیقایی نقد می کنیم می گوییم چه چیزی متن را به وجود آورد؟ چه چیزی شرایط حضور معنا را فراهم می کند؟ در یک بستر دگر زیستی بوطیقایی بنیادین شعر چهار دهه اخیر خلق شد. مفاهیم آرمانی، ضرورت های اجتماعی مثل انقلاب و جنگ در شعر رخ داد و یک بافت و متن جدیدتر و مضامین عرفانی و قرآنی وارد شعر شد و مفاهیم خوبی خلق شد. باور من این است که شعر ما از گذشته شعر فارسی جلوتر است. به لحاظ بسیاری از نظریه های ادبی مثل نظریه شبکه های مفهومی، شبکه های مفهومی پیچیده تری داریم طی چهار دهه اخیر و آن چیزی که می آفرینیم و به خدمت می گیریم پیچیده تر است. نه فقط در شعر شاعرهای شاخص بلکه ممکن است در یک سطر در شعر یک شاعر جوان هم این اتفاق بیفتد. بوطیقا به ما کمک می کند تا بدانیم کجای شعر اوج آن است و کجا قرار بدهیم این اوج را. بحث بعدی بحث غایت بندی شعر است و اینکه چقدر شعر به غایت مندی نزدیک می شود. بحث بوطیقا در واقع بحث توانش ادبی است و به میزان لذت ما از متن بر می گردد. همانطوری که ما در زبان شناسی با یک سری قواعد ساده جمله می سازیم، ما با قوانین بوطیقا می توانیم بی نهایت موقعیت لذت ادبی خلق کنیم. در مجموعه آقای زحمت کش تلاش های خوبی شده است هم برای مضمون پردازی و هم حرکت به سمت کلان روایت در مصراع ها و برای من جالب بود. صفحه 37 بیت :

تو سرگرم بهاری من دل آشوب زمستانم

چه سودم شانه وقتی اول و آخر پریشانم

گزاره هایی که شاعر بنیاد کلام را برآن بیان می کند محسوس است. بهتر است که شاعر ما به ازای معنایی را بهتر رعایت کند:

گاهی برای گریه کردن بس که تنهایی

جایی برایت بهتر از آغوش دشمن نیست

پیراهنم روزی گواهی می دهد پاکم

ای عشق خیلی وقت ها پاکی به دامن نیست

گزاره ها قطعیت ندارند. بعضی جاها به اوج می رسند ولی باز قطعیت ندارند. حرف هایی که شاعر می زند چقدر پذیرفتنی می شود. و بحث پردازش زبانی، همه این ها باید باهم در شعر پیش بروند. شعر به سمت شکل های زبانی ساده در حرکت است و دو حرکت متضاد دارد. هر چقدر که می خواهد معنا را به استیلا برساند به تلطیف برساند بالا ببرد، در خدمت استعلای معنایی و استیلای متنی است، حرکت می کند به سمتی که شاعر اشرافیت واشراف خودش را در زبان ثابت کند، در عین حال شعر زبان را به سمت ساده ترین و محکم ترین شکل خودش پیش می برد.

کبوتر زاده جایی جز حرم امن نیست

کبوتر زاده ترکیب مانوسی نیست

صفحه 56

این چنینی که به گیسوی تو مشغول شدم

شک ندارم که نمازم به قضا خواهد رفت

ما به دنبال شکل ساده تری از زبان هستیم. نمازم به قضا خواهد رفت ساده تر باید بشود. یا به شکل دیگری باید بشود. این نکات زبان یبیشتر رعایت شود بهتر است.

مردی اندر چاره بی خلق نیست

شعر درست است که هنر قدسی است اما خوشنویسی نیست که طرف تا مرحله استادی برسد تابلو بدهد بیرون. شعر حاصل گفتمان و تجربه است تا به سمت جوشش شعر قدسی برسد و شاعر در این راه مدام در آزمون و خطاست. مثلا مرحوم شهریار می گوید :

نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده

به پای یار خود دارم هوای جانفشانی را

این «را» اضافه است اینجا. این می شود رفع شود. آن جاهایی که حرکت به سمت مضمون هست، شعر در واقع در خدمت یک غایت معنایی هست. شعر چند جهت گفتمانی دارد. اول جهت گفتمانی شعری است که شعر مدام باید بگوید من شعرم. جهت گفتمانی عاشقانه و... جهت دیگر محورهای تصویری ادراکی و محورهای معنایی است. در شعر ما بیشتر شعر مضمون گراست. تمام این جهات را شاعر باید به اوج برساند در یک نقطه. مثلا در شعر:

سر سپردیم به این خانه که ویران شدنی ست

دل گله کرده به مویی که پریشان شدنی ست

گاه باید که به آینده کمی خوش بین بود

نوح برگرد که این قوم مسلمان شدنی ست

غایت معنایی این است که بگوید برگرد اگرچه این قوم مسلمان شدنی نیست اما برگرد. غایت مضمون را شاعر بیان کند بهتر است. خیلی جاها البته شاعر به این غایت رسیده است. در صورتی که این شعر گفتگوی با خود است، شاعر درگیری ذهنی را با خود دارد و بهتر می شود آخرین بیت این شعر

زندگی شطرنج با خود بود و در ناباوری

 فکر می کردم که خواهم گفت اما باختم

این بیت حرفی برای گفتن نمی گذارد می گوید باختم. یا در صفحه 16 تلاشی که شاعر برای غایت، مضامین و موقعیت های متنی دارد، حسن خوبی است:

چشم تماشای شکوهت را ندارد دهر

آن روز کفشت می دهد دنیا که پایی نیست

نجار پیری هستم و این آخر عمری

حالاکه کجتاج عصایی هستم عصایی نیست

خیلی جاها اوج های بهتری هم دارد مثل صفحه 24

تو خار چشم بودی خانه یک عمر پا برجا

که حالا شهر دارد جشن می گیرد نشستت را

اتفاق بزرگی در بیت می افتد. این اتفاقات خوبی است که می شود در شعر برجسته شود. شعر دارد در یک دایره هارمونیک معنایی که کاملا خود ارجاع می شود در واحد خودش که یک بیت است، ذهن را درگیر می کند. مصراع ها و بیت هایی که تمام می شوند. مخاطب مجبور می شود که مدام بیت را بازخوانی کند. صفحه 44

هر استکانی را که بردارم پر از رهر است

جز مرگ آیا انتخاب دیگری هم هست؟

مخاطب را در موقعیت متن قرار می دهد و برایش هیچ راهی نمی گذارد. شعر باید آن غایت مذکور را برساند. شعر کلاسیک فارسی ما ماخوذ از قرآن است. در سوره یوسف که به زندگی حضرت یوسف می پردازد روایت گونه، در شعر فارسی هم بیان روایت اینگونه است. در موجوع کتاب خوب و خواندنی ای است و تبریک می گویم به آقای زحمتکش. موفق و موید و منصور باشید هم شما و هم همه دوستان آفتابگردان.

بعد از صحبت های دکتر میرزایی، با شعری از حسین مسیبی، دوره هفتم آفتابگردان ها از زنجان، آفتابگردانها به شعرخوانی ادامه دادند:

خزان به لطف تو چشم و چراغ تقویم است

که دیدن تو در فصل اتفاق افتاده است (منزوی)

برای عاشفی که روزگاری با تو سرکرده

عذاب دوری ات را با خاطراتت بیشتر کرده

چگونه می توانم عشق را پنهان کنم وقتی

نگاه اشکبارم عالمی را با خبر کرده

....

آقای محمد میرزاده بازرگانی به دعوت میلاد عرفان پور شاعر بعدی این «ماه شعر» بود :

نجیب و ساده و بی ادعا به چشم می آمد

غریبه بود ولی آشنا به چشم می آمد

نجیب بود ولی چشم های خیره سر او

دو سرگذشت پر از ماجرا به چشم می آورد

....

 

آفتابگردان بعدی این نشست، رضا سهرابی از شهر اصفهان بود که غزلی خواند. چند بیت از این غزل در ادامه می آید:

رسیده ای لب ایوان و کوله سفرت را

نه کوله نه که به کوچی دوباره بال و پرت را

چنان به بستن کفشت نشسته ای که مبادا

کسی دمادم رفتن شکوه چشم ترت را

....

خانم سیده فرشته حسینی از دوره هفتم در ادامه این برنامه، شعری تقدیم به شیخ ابراهیم زکزاکی کرد:

لایه ای دست باد افتاده جامه خونین عمامه ای خاکی ست

بزم عشق است و یار می طلبد قرعه گویا به نام زکزاکی ست

با تبر آمده اند این یعنی بذر مهر علی نهال شده

اشهد ان خون عشق است این خلف صالح بلال شده

....

با ذکر صلواتی بر شیعیان شهید نیجریه ای، رضا شفیعی از دوره ششم آفتابگردان ها شاعر بعدی این جلسه بود:

یک روز سزاوار عدم خواهم شد

آزاد از این کلبه غم خواهم شد

در حسرت آن کس که در آیینه نبود

آیینه کشان محو خودم خواهم شد

با دعوت میلاد عرفان پور، مهدی کاشفی از شاعران افغانستانی دوره هفتم آفتابگردان ها به شعر خوانی پرداخت:

گناه خوب امان است با نگاه بیفتد

چه بهتر است نگاهی که در گناه بیفتد

تو زلف بست بزند صورت چو ماه خود عشق

که مفتی دینی ما در اشتباه بیفتد

......

بعد از کاشفی، مهدی حنیفه از دوره چهارم آفتابگردان ها از زنجان غزلی برای حاضران جلسه خواند:

چگونه از تو بخواند کجا به کار بیاید

کجای دفترم این واژه ها به کار بیاد

خودت به شعر نظر کرده ای وگرنه بعید است

که شعر این من یک لاقبا به کار بیاید

....

یازدهمین ماه شعر آفتابگردان ها با غزلی از امیر سهرابی از دوره اول آفتابگردان ها ادامه پیدا کرد:

با هر نژاد و رنگ و زبان گریه می کنیم

ما نیز مثل کل جهان گریه می کنیم

یک غصه هم برای دل ما زیادی است

ظرف پریم و وقت تکان گریه می کنیم

.....

آخرین شاعر این جلسه، علی غنی از تهران و عضو دوره سوم آفتابگردان ها بود که غزلی خواند و ابیاتی از شعر او در ادامه می آید:

 

دریای برگ های طلایی رنگ

دنیای زرد و وحشی و بارانی

پاییز ای حقیقت گرما بخش

پاییز ای زمان غزل خوانی

....

 

بدین ترتیب، یازدهمین ماه شعر آفتابگردان ها با حضور میلادعرفان پور، محمد سعید میرزایی و با شعرخوانی آفتابگردان های ادوار مختلف و با بررسی مجموعه شعر «از عشق برگشته» سروده حسین زحمتکش به پایان رسید.

گفتنی ست، ماه شعر، عنوان جلسات شعر آفتابگردانهای موسسه شهرستان ادب است که هر ماه یک بار برگزار می شود.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • مشروح یازدهمین «ماه‌شعر» آفتابگردان‌ها در شهرستان ادب
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: