شهرستان ادب: هرچند رضا براهنی در سالهای اخیر و پس از سالها اقامت در جوار آمریکا کمتر حرکتی جدی علیه آمریکا انجام داده است، اما روحیۀ ضدآمریکایی او در سالهای پیشین به صورت آشکار برای همه شناختهشده بود و در آثار مهمش تجلی پیدا کرده بود. بهجز آثار داستانی، جلوههای این روحیۀ انقلابی او را میتوان در دیگر مکتوبات او از جمله نامهاش به امام خمینی در ابتدای انقلاب و مقالاتش دربارۀ نهضت امام مشاهده کرد. در ایام فتنۀ هشتاد و هشت براهنی نیز مانند بعضی از ایرانیان مهاجر، به جای انتقاد از آمریکای جهانخوار تا مدتی به انتقاد از ایران اسلامی پرداخت، اما پس از کف و هورای آمریکاپرستان برای او این انتقادها ادامه پیدا نکرد. در طی این سالها آمریکاپرستان و دشمنان انقلاب اسلامی سعی کردند براهنی را در زمرۀ تجزیهطلبان و دشمنان جمهوری اسلامی نشان بدهند. او در باب ادعای اول (همراهی براهنی با تجزیه طلبان) سه سال پیش در گفتگو با مجلۀ تجربه تأکید میکند: «من از این غلطها نمیکنم. اگر کسی بخواهد به ایران حمله کند، من چون سربازی به جنگ و دفاع از ایران میروم و اولین کسی خواهم بود که به آنجا میآیم و تفنگ دست میگیرم و از مرزهای ایران دفاع میکنم.» و سال گذشته هم در گفتگو با مجله مهرنامه گفت: «هرگز تمامیت ایران را از نظر دور نداشتهام و گفتهام که اسلحه دست میگیرم و برای آن میجنگم، ولی خب عدهای دفاع من از زادگاه و زبان مادریام را برای مقاصد خودشان بهانه کردهاند » و اما درباب اتهام دوم (دشمنی با جمهوری اسلامی) مصاحبۀ دوازده روز پیش براهنی با روزنامۀ بهار خوادنی است: «من از جمهوری اسلامی دلخور نیستم... این حکومت در کمال احترام با من برخورد کرد که هرگز فراموشنمیکنم».
در ادامۀ پروندۀ شهرستان ادب با موضوع «ادبیات ضدآمریکایی»، یادداشتی میخوانیم از داستاننویس گرامی آقای حمزه ولیپور. ایشان در این یادداشت، کتاب رازهای سرزمین من از رضا براهنی را مورد کاوش قرار دادهاند.
گرگ اَجنبیکُش؛ روح آمریکاستیزی یک ملت
«رازهای سرزمین من» نوشتۀ رضا براهنی، رمان حجیمی است مشتمل بر دو مجلد و 1280 صفحه، در اواخر دهۀ شصت منتشر شده و تاکنون به زبانهای مختلفی ترجمه شده است. این اثر به لحاظ فرم و سبک روایت، اثری قابل توجه است و عمدتاً با نقدهای متناقضی روبرو بوده است. دستمایۀ پویش داستانی این اثر، متمرکز بر روابط حاکم بر یک خانواده است، تا کندوکاوی بر ساختار سیاسی و اجتماعی منجر به انقلاب اسلامی داشته باشد. فضای داستانی این رمان، گسترهای بیست و پنج ساله را از سال 1332 تا سال 1358 دربرمیگیرد و در فضای رئالیسم جادویی سیر میکند.
خط اصلی «رازهای سرزمین من» (با توجه راویهای مختلف و شخصیتهای بسیار) دربرگیرندۀ روایتی از زندگی فردی است که شاهد ترور یک افسر آمریکایی بوده و تا پیروزی انقلاب در زندان بهسرمیبرد. وی بعد از پیروزی انقلابۀ به دنبال کشف یک راز، در جستجوی زنی است تا سردرگمی خود را برطرف کند؛ زنی که ارتباطی مهم با مرگ افسر آمریکایی دارد.
اما آنچه این یادداشت سعی در پرداختن به آن را دارد، نگاهی به بعضی از مؤلفههای آمریکاستیزی است که در این رمان به آن پرداخته شده است.
کینۀ ازلی :
کینۀ ازلی که در 115 صفحۀ نخست کتاب به آن پرداخته شده، روایتگر سفر گروهبانی آمریکایی با مترجم ایرانیاش با کامیونی نظامی در اطرف تبریز است. در قسمتی از مسیر به علت برف سنگینی که راه را بند آورده، اتومبیل این دو از حرکت بازمیماند. آنها شب را در خودرو سر میکنند و صبح روز بعد، گرگی را که روز قبل در تعقیبشان بوده، میبینند که روی کاپوت کامیون نشسته و تمام حواسش متوجه گروهبان آمریکایی است.
تیراندازی گروهبان آمریکایی برای فراری دادن گرگ به جایی نمیرسد و قرار بر این میشود که گروهبان سر گرگ را گرم کند و مترجم برای آوردن کمک، عازم روستاهای اطراف شود. مترجم به دهی میرسد و افراد حاضر در ده از «گرگ اجنبیکش» برای او میگویند. گرگی که بنا بر تعریف مردم آن حوالی، با مردم عادی کاری ندارد و تنها به شکار اجنبیها میرود. گرگ در این رمان، شخصیت یافته و استعارهای از تنفر یک ملت از متجاوزان و استعمارگران شده است.
وقتی مردم اهالی روستا به همراه مترجم به کامیون میرسند، جنازۀ گروهبان آمریکایی را در حالی مییابند که دندانهای گرگ اجنبیکش گلویش را دریده. جسد گروهبان آمریکایی به تبریز انتقال داده میشود. چند روزی نمیگذرد که مترجم استعفا میدهد و برای ادامۀ زندگیاش به روستایی در پای کوه سبلان میرود تا در کلبهای که به دست خود ساخته است، به انتظار گرگ بنشیند و از او راه و شگرد کارش را بیاموزد.
سروان آمریکایی و سرگرد ایرانی:
این خط داستان دربرگیرندۀ جدال یک سروان آمریکایی به نام کرازلی و یک سرهنگ ایرانی به نام جزایری است. سروان کرازلی که به عنوان مستشار نظامی برای مدتی به پادگان اردبیل فرستاده شده است، بسیار مغرور و خودخواه و شهوتران است، با سرهنگ جزایری که در کل آدمی مذهبی و صوفیمسلک است، تضاد پیدا میکند. کرازلی در پی تجاوز به زن یک سرگرد تُرک، مورد تجاوز چهار مرد تبریزی قرار میگیرد و یک انگشتش نیز توسط آنها قطع میشود که همین ماجرا کینۀ او را نسبت به جزایری تشدید میکند. تا اینکه با آمدن چند گروهبان تُرک به پادگان، که غیرتشان از رفتار کرازلی به جوش آمده، با هماهنگی سرهنگ جزایری تصمیم به قتل کرازلی میگیرند.
کرازلی کشته میشود، اما دوازده گروهبان شرکتکننده در قتل و سرهنگ جزایری و مترجم ایرانی کرازلی به همراه یک سروان ایرانی (به اشتباه) بازداشت میشوند و برای محاکمه به تبریز فرستاده میشوند. در آنجا پس از بازجویی و شکنجههای فراوان، همگی آنها جز قهرمان داستان تیرباران میشوند. سرانجام حسین تنظیفی (قهرمان داستان) که به حبس ابد محکوم شده، تحتالحفظ برای اعمال محکومیتش به تهران فرستاده میشود. اعدام انقلابی کرازلی آمریکایی را میتوان مرکزیترین و تاثیرگذارترین حادثۀ داستان دانست که همۀ وقایع حول آن شکل گرفتهاند.
قول بیلتمور:
این فصل مربوط به یادداشتهای ستوان بیلتمور در سال 1959 در تبریز است. در این سال که مصادف با جریان قتل سروان کرازلی است و بیلتمور همراه تیمسار شادان در جریان شکنجه و بازجویی از سرهنگ جزایری و همدستانش حضور دارد؛ از طریق این یادداشتها پی میبریم که اصرار شادان و بقیه این بوده که از طریق قاتلان سروان آمریکایی اقرار بگیرند که آنها با شوروی در ارتباط بودهاند و دستور کار را از آنها گرفتهاند، که به نتیجهای نمیرسند. پس از اعدام آن آن چهارده نفر، تیمسار شادان، بیلتمور را به خانهاش میبرد و با مقدمهچینی، زنش- سودابه- را با افسر آمریکایی همبستر میکند تا او، از نسل آمریکایی – که به اعتقاد شادان، نژاد برتر است - صاحب فرزندی شود؛ زیرا تیمسار شادان بعد از سقوط از اسب، قدرت بچهدار شدن را از دست داده است. شادان بعد از این جریان، با تهدید و صحنهسازی به بیلتمور تجاوز میکند تا کسی از این راز مطلع نشود. جزئیات ماجرای فاسق زن شادان و پدر فرزند نامشروع او و اینکه بیلتمور در ویتنام کشته شده، در نامهای از یک ایرانی که مترجم سابق مستشاران آمریکایی بوده، فاش میشود.
در اینجا داستان بالتیمور و علاقۀ شادان به اینکه از یک آمریکایی نسلش ادامه پیدا کند، مانند دیگر ماجراهای مشابه رمان، قابلیت تأویلپذیری و نمادینسازی بسیاری دارد. اینجا شادان و انگیزۀ احمقانه، حقیر و مشمئزکنندهاش، یکی از استعارههای تلخ براهنی درمورد «آمریکاپرستان» و خودباختگان فرهنگی فکری جهان سوم _به خصوص ایران_ است.
و در پایان اینکه «رازهای سرزمین من» نوشتۀ رضا براهنی، با تمام نقدها وتحسینها ، رمانی است خوشخوان و قابل تأمل که فضای تاریخی منجر به انقلاب اسلامی را بهخوبی توصیف میکند. براهنی از ابزارهای داستانی به خوبی برای ابراز انزجار مردم ایران از متجاوزان امریکایی استفاده کرده است.