شهرستان ادب: به مناسبت دومین سالگرد درگذشت زندهیاد «احمد عزیزی»، ستون شعر سایت شهرستان ادب را با یک مثنوی و مناجاتی زیبا از ایشان بهروز میکنیم:
ای خدای مهربان و پاک ما! دفن کن شمشیر را در خاک ما ما ز شرک و شمر و شیون خستهایم ما ز برق کوه آهن خستهایم سوختیم ای کردگار بامداد ما نداریم ابر و باران را به یاد شهر باران را به رومان باز کن خاکمان را معدن آواز کن نسل ما صد پشت خنجر دیده است قرنها این خاک قیصر دیده است خان علیا، خان سفلی، خان خواب خان صد شبنم ده و صد پاچه آب بارالها! عرصه بر گل تنگ شد روح شبنم در صحاری سنگ شد بارالها! ناودانهامان کرند خوشههامان خسته و ناباورند خاک ما نسبت به گل مسؤول نیست کشت شبنم بین ما معمول نیست ما به تعویق زمان افتادهایم ما به کنج کهکشان افتادهایم از تو میجوییم سمت باد را سایههای سبز بیفریاد را ما گرفتاریم با جرمی جهول در ظلومستان عصری بیرسول رقص ما برگرد تشییع تن است بهترین آوازمان از شیون است ما گرفتاریم در قرنی مذاب زیر سقف سرب عصری لاکتاب خاکخواهان، دشمن سنجاقکاند دوستداران شقایق اندکاند نهر راه سبزه را گم کرده است نرخ زیبایی تورم کرده است جز صدای شوم شبنمخوارها نیست باغی در طنین سارها نسترن رسوای خاص و عام شد خون داوودی مباح اعلام شد زاهدان رفتند شب با قافله نیست آواز نماز نافله هیچ کس با گریه خود قهر نیست لولی بربط زنی در شهر نیست ماه رفت و داسها یاغی شدند سیبهای کرمکی باغی شدند کودکان با نیلبک بیگانهاند دختران در حسرت پروانهاند کس چراغ عشق را روشن نکرد عکس گل را نقش پیراهن نکرد این همان عصر سیاه ثانی است این کمون آخر ویرانی است دامداران ولایت غافلند گوسفندان رسالت بزدلند ما به فرعونیترین قصر آمدیم ما به موساییترین عصر آمدیم باغداران «فلسطین» مردهاند شاعران «دیر یاسین» مردهاند کس نیارد در قدمگاه هجا مستحبات شقایق را به جا ما به سوی آبهای ناگوار بستهایم از برکهی بابونه بار ای خدا! آواز ده خورشید را بین ما تقسیم کن توحید را گلهای بخش از شبانان امین رسم شیون را برانداز از زمین دست هر آلاله یک بیرق بده کسب و کار باد را رونق بده قفل شبهای «حرا» را باز کن کوه بعثت را طنینانداز کن از زمین بردار رسم لرزه را منزوی کن آبهای هرزه را
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز