شهرستان ادب به نقل از روزنامۀ قدس: پابلو پیکاسو میگوید: «هر کودکی یک هنرمند است. مسئله این است که چطور در حین بزرگ شدن هنرمند باقی بماند.»
راستش من برای این یادداشت، مقدمۀ پرطمطراقی ترتیب داده بودم دربارۀ این که چطور سطر سطر و صفحه صفحۀ هنر معاصر پر از فسق و فجور و محاکات انسان گناهکار است و از این حرفها. اما همه را پاک کردم، مگر همین نقلقول زیبا از پابلو پیکاسو که شاید معروفترین هنرمند مدرن جهان باشد!
باید اعتراف کنم که حرف خاصی برای گفتن ندارم و به جایش سؤال بزرگی دارم: «چرا بازنمودن «معصومیت» در هنر این اندازه سخت و دور از باور شده است؟»
حتی در شاهکارهای هنرمندان خداباور بزرگی چون ویکتور هوگو و تولستوی نیز معصومیت همیشه در کنار گناه نشسته است. اگر ژان وال ژانی هست، حتماً باید ژاوری هم باشد، اگر لوینی هست حتما باید آناکارنینایی هم باشد.
همینطور که به این سؤال فکر میکنید، در گوش شما زمزمه میکنم که مجموعهداستان لاغر و بیادعای دوست عزیزم علی شاهعلی یک استثنا است. مجموعهای که نویسندهاش هیچوقت فرصت نکرد آن را در دست بگیرد و در مراسم هفتمین روز درگذشتش رونمایی شد!
بله، این چهار داستان نازنین قاعدۀ ذکر شده را شکستهاند و هیچ گناهکاری در آنها پیدا نمیشود!
مثل آب زلال هستند و پر از شخصیتهای معصوم. دختری که نیاز دارد پدر شهیدش بر او تجلی کند، ولو به کوتاهی لمحهای! دختر ایلیاتی نازکدلی که به همراه خانوادهش به شهر کوچیده تا نامزدش را ببیند و مراسم عروسی برگزار شود. سه سرنشین یک کوپه که به خوزستان آمدهاند، هر یک به بوی یک خاطره شیرین و بالاخره دختربچهای که با پدرش به مشهد آمده تا در حرم امام رضا علیهالسلام یک مأموریت کوچک را انجام دهد!
من که هرچه گشتم هیچ شخصیت خطاکاری در این کتاب نیافتم. همه معصومند و فقط تفاوتهایی در دیدگاه با هم دارند. همه در حال امتحان شدن هستند و قرار نیست کسی در امتحان زندگی شکست بخورد تا جایگاه برندگان مشخص شود.
به نظرم علی شاهعلی موفق شد جهان کوچک و جمع و جوری بسازد که در آن میتوان معصومیت را معرفی کرد؛ بدون این که اول مجبور باشبم گناه را تعریف کنیم. او موفق شد در جهان کوچکی که ساخت، بزرگسالانی را به تصویر کشد که هنر معصومیت را از یاد نبردهاند. رحمت خدا بر او باد.