موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
در سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی

بررسی نثر شاعرانه در «هبوط در کویر» دکتر شریعتی | یادداشتی از الهه عزیزی‌فرد

28 خرداد 1398 22:03 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 4 رای
بررسی نثر شاعرانه در «هبوط در کویر» دکتر شریعتی | یادداشتی از الهه عزیزی‌فرد

شهرستان ادب: امروز سالگرد درگذشت اندیشمند و ادیب معاصر، دکتر علی شریعتی، است. به این بهانه یادداشتی می‌خوانیم از خانم الهه عزیزی‌فرد که به بررسی وجوه ادبی کتاب «هبوط در کویر» شریعتی پرداخته است:

استفاده از خصوصیات و عناصر شاعرانه در نثر فارسی، از دیرباز در ادبیات فارسی معمول بوده است. به کارگیری این عناصر سبب شده است که آثار نثر به‌مثابه شعر، بتوانند در زمرۀ آثار غنایی قرار بگیرند. غنا در لغت به معنای سرود و نغمه و آواز خوش است و ادبیات غنایی شامل آن دسته از آثار ادبی است که دربرگیرندۀ احساسات و عواطف عمیق باشند. نوع غنایی در مفهوم اولیۀ خود در یونان قدیم، شعری است که برای همراهی با نوعی آلت موسیقی به نام لیر سروده می‌‌شده است. این مفهوم در طول دوره‌های گوناگون دچار تطور معنایی شد و عنصر عاطفه و احساس به عنصر موسیقی غلبه پیدا کرد. (ذاکری کیش،1394: 99)
در تقسیم‌بندی منسوب به ارسطو هر اثری که مشمول ادبیات تعلیمی و حماسی و نمایشی نشود،جزء نوع ادبی غنایی به شمار می‌آید.
نثر شاعرانه به نثری گفته میشود که در آن غلبۀ احساس و عاطفه درونی خالق اثر، بر گزارش صرف از وقایع بیرونی ترجیح داده شده است. به زبان ساده میتوان گفت زبان در این نوع نثر، شعروار است و مجموعه‌ای از اسلوب‌ها و آرایه‌های شعری را دربرگرفته است. نثر شعروار همانند متون حماسی یا تعلیمی به روایت ممتد و خطی یک داستان یا اتفاق بسنده نمی‌کند و حالات درونی نویسنده در پیش بردن چنین متنی نقش اساسی ایفا می‌کند، به‌گونه‌ای که نویسنده در بیان یک متن شاعرانه از احساس و عاطفۀ خویش، از آرزوها و امیال، از عشق و نفرتی که در وجود خویش دارد، از دغدغه‌ها و رنج‌ها، هجران و وصل، وطن‌پرستی و درنهایت از هرآنچه که با روح و روان آدمی سروکار دارد و او را شادمان یا آزرده‌خاطر می‌سازد و ابعاد روانی‌اش را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد، سخن می‌گوید.
آثار غنایی اعم از نظم و نثر است. از میان برجسته‌ترین آثار منثور کلاسیک فارسی می‌توان به تاریخ بیهقی و گلستان سعدی اشاره کرد که به زبانی شاعرانه و با به کارگیری اسلوب‌های شعر نگاشته شده‌اند. در حوزۀ ادبیات معاصر نیز آثار برجسته‌ای در زمینۀ ادبیات غنایی و نثر شاعرانه خلق شده‌اند که از میان آنان می‌توان به «یک عاشقانۀ آرام» و «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم» از نادر ابراهیمی، «قلندر و قلعه» از یحیی یثربی و «هبوط در کویر» از دکتر علی شریعتی اشاره کرد.
در یک تقسیم‌بندی کلی خصایص شاعرانۀ یک اثر منثور، به شاخص‌ها و خصایص محتوایی و صوری تقسیم می‌شود.
هبوط در کویر از آثار برجستۀ نویسنده و تاریخ‌دان بزرگ معاصر علی شریعتی است که با در نظر گرفتن جنبه‌های شاعرانۀ نثر، جزء آثار غنایی معاصر به حساب می‌آید. محدودۀ شاعرانگی در این اثر بسیار وسیع است، چنان‌که به این متن جلوه‌ای شعرگونه بخشیده است. از این‌رو نگارندۀ این سطور، اثر هبوط در کویر را برای بررسی زوایای شاعرانگی آن، در نظر گرفته است.

1- خصایص محتوایی
ویژگی‌های محتوایی یک اثر ادبی شامل تمام موضوعات و مضامینی است که محتوای اثر را دربرمی‌گیرد. همان‌طور که پیشتر بیان شد، غلیان حس درونی و من فردی شاعر، اصلی‌ترین خصوصیت محتوایی یک اثر شاعرانه است. شاخص‌های محتوایی هبوط در کویر عبارتند از: احساسی و عاطفی بودن، بیان عاشقانه و عارفانه، وصف، فردیت یا درونگرایی، عشق به موطن اصلی و بدبینی نسبت به روزگار، فضای غم‌آلود، مناجات.

1-1 احساسی و عاطفی بودن
بارزترین مؤلفۀ یک اثر شاعرانه، احساسی و عاطفی بودن آن اثر است. هرچه بروز احساسات و عواطف در یک اثر بیشتر باشد، شاعرانگی در آن اثر نمایان‌تر است. این ویژگی در هبوط در کویر از بسامد بالایی برخوردار است. شریعتی در جای‌جای اثر خویش از احساس سرشار خود به معشوق ازلی سخن گفته است. این‌که چگونه به جست‌وجوی عشق ازلی خویش پرداخته است و جلوۀ او را در همه‌چیز یافته است.
«گاه او را می‌بینم، گاه او را می‌شنوم، گاه او را می‌بویم، گاه او را می‌سنجم، وزن می‌کنم...گاه او را می‌یابم که مرا مملو خویش کرده است، گاه خود را صراحی‌ای می‌بینم که از او پر شرابم.» (شریعتی،1387: 208)
در ادامۀ این جست‌وجو، نویسنده به تک‌گویی روی آورده است و خطاب به محبوب ازلی خویش چنین می‌گوید: «تو را ای کشور من، ای آشیانۀ من، ای که از آب و گل تو است جان من و تن من، ای که در تو من آواره نخواهم بود، در دامن مهربان تو آرام خواهم شد...» (همان: 209)
غلیان عواطف نویسنده به‌قدری است که خواننده را متأثر می‌کند و در جریان این جست‌وجو و خطاب معشوق، او را با خود همراه ساخته و به پیش می‌برد.

1-2 بیان عاشقانه و عارفانه
عشق والاترین تبلور احساس آدمی است. دربارۀ عشق سخنان بسیاری گفته شده است. شریعتی تعابیر و تعاریف ظریفی از عشق ارائه داده است. در نگاه او پنهان کردن درد و غم از معشوق، درجۀ بالایی از عشق است.
«در دردها دوست را خبر نکردن، خود یک عشق ورزیدن است. تقیۀ درد زیباترین نمایش ایمان است. به محبت خلوصی می‌بخشد که سخت شیرین است. رنج تلخ است اما هنگامی که تنها می‌کشیم تا دوست را به یاری نخوانیم، برای او کاری می‌کنیم و این خود دل را شکیبا می‌کند، طعم توفیق می‌چشاند.» (همان: 42)
در جایی دیگر، نویسنده در نگرش خویش به مقولۀ عشق چنان باریک‌بینی و دقت‌نظر به خرج داده است که میان عشق و دوست‌داشتن مرز قابل‌توجهی قائل شده است. شریعتی طبق آموزه‌های استادش «لویی ماسینیون»، در بخشی مجزا تحت‌عنوان «دوست داشتن از عشق برتر است» از عشقی والا که البته میان دو انسان برقرار است، صحبت کرده است.
عشقی که در جغرافیایی غریب، تاریخی آشنا، میان دو روح برقرار می‌سازد. به تعبیر خود شریعتی عشقی که ریشه در جهانی دیگر دارد و عاشق و معشوق «همچون دو هموطن، ناگاه، در این کشور غریب زندگی، به تصادفی، بر سر راه یکدیگر قرار می‌گیرند و در نخستین دیدار، یکدیگر را بازمی‌شناسند.» (همان: 325)
شریعتی این نوع عاطفه و حس را «دوست داشتن» نامیده است و آن را فراتر از آنچه همگان به عنوان عشق می‌شناسند، مطرح کرده است. (همان: 326)
در این اثر هرچند عشق انسانی نیز (عشق آدم به حوا) مطرح شده است، اما مهم‌ترین جلوۀ عشق در این اثر عشق انسان به خداست و کتاب از این حیث جنبه‌ای عارفانه دارد.
طبق شاهدمثال‌هایی که در عنوان گذشته برای عشق عارفانه -یعنی عشق انسان به خداوند- مطرح شد، درمی‌یابیم که زبان شریعتی در بیان عشق عرفانی به گونه‌ای صمیمانه است که «اگر به جای خدا معشوق را تصور کنیم، در معنی خللی ایجاد نخواهد شد؛ زیربنای ادبیات عرفانی هم از این دیدگاه، ادب غنایی است.» (مشتاق مهر – بافکر، 1395: 188)

1-3 وصف
یکی دیگر از مضامین اصلی نثر شاعرانه که بر تأثیرگذاری آن می‌افزاید، توصیف است. در اثر غنایی تنها مشاهدۀ مستقیم و عینی نیست که زمینۀ وصف را فراهم می‌کند، بلکه محسوسات و ذهنیات و تصورات درونی نویسنده بر عینیت توصیفات می‌افزاید. چنانکه شریعتی به توصیف شاعرانۀ کویر و بهشت (1387: 280) و وصف حالات ظاهری و رفتار آموزگار خویش (1387: 349-350) پرداخته است.
«کویر! آنجا که همیشه طوفان‌خیز است و همواره آرام؛ همیشه در دگرگون شدن است و هیچ‌چیز دگرگون نمی‌شود؛ همچون دریا است، اما، نه دریای آب و باران و مروارید و ماهی و مرجان، که دریای خاک و شن و غبار و مار و کلپاسه و سوسمار... بیشتر خزندگان و گاه‌گاه پرواز مرغکی تنها و آواره، یا مرغانی هراسان و بی‌آشیانه.» (شریعتی، 1387: 278)

1-4 فردیت یا درونگرایی
نثر شاعرانه برخلاف متون حماسی و تعلیمی که برونگرا هستند، درونگراست. زیرا هدف اصلی متن، همان چیزی است که در ذهن و درون نویسنده یا قهرمانان اثر می‌گذرد. می‌توان گفت درونگرایی و بیان «من» شخصی نویسنده یا قهرمان داستان، حاصل آرزوها و امیال سرکوب‌شده هستند که گاه با تک‌گویی‌ها یا حدیث نفس نیز همراهند. در هبوط در کویر سخن از انسانی است که از بهشت هبوط کرده و در کویر زندگانی تبعید شده است. مجموعۀ این‌همه تنهایی که درازای آن را نمی‌توان به سال و حتی قرن سنجید، او را به شخصیتی درونگرا بدل کرده است که هر رنجی را درون خودش می‌ریزد تا به‌صورت تعبیرات شاعرانه انعکاس پیدا کنند.
«مگر می‌شود که عالم پایان گیرد و انسان‌ها همه رفته باشند و قصۀ زندگی به‌سر آمده باشد و من، تنها در این صحرای مبهوت- که رنگ عدم گرفته است و جز انتظاری هول‌انگیز در سیمای غبارگرفته و مرده‌اش خوانده نمی‌شود- مانده باشم؟ وانگهی مانده‌ام که چه کنم؟ یک تنها، یک انسان تنها در عدم، در صحرای عدم، چه کند؟» (همان: 388- 389)

1-5 عشق به موطن اصلی و بدبینی نسبت به روزگار
عشق و علاقه به موطن مضمونی است که ردّ پای آنرا می‌توان در بسیاری از آثار غنایی یافت؛ زیرا شاعران و نویسندگان به سرزمینی که در آن چشم گشوده‌اند، عشق ورزیده‌اند. شریعتی در این کتاب از زادگاهش «مزینان» به نیکی یاد کرده و این اقلیم را «گویندۀ خاموش قصه‌های ازیادرفتۀ نیاکانش» معرفی کرده است. (همان: 273)
اما عشق به موطن در نگاه شریعتی تنها به اقلیم خلاصه نمی‌شود. او در اثر خویش مرتبه‌ای بالا از وطن‌دوستی را بیان کرده که از جنبۀ قومی فراتر رفته است. این نوع نگرش به وطن در ادبیات کلاسیک و ادبیات عرفانی ما بسیار مشهود است. همان‌طور که عرفا «انسان را از جهانی دیگر می‌دانستند که چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنش و باید این قفس تن را بشکند و در هوای وطن مألوف بال و پر بگشاید.» (شفیعی کدکنی، 1352: 08)
براین اساس شریعتی از دوری وطن حقیقی خویش می‌نالد و زمین را سرزمینی غریب و بیگانه برای خویش می‌داند:
«اینجا جای من نیست، بر روی این زمین غریبم، این آسمان سقف خانۀ من نیست، نباید اینجا می‌آمدم، اینجا تبعیدگاه من است.» (شریعتی، 1387 : 96)
عشق به وطن حقیقی و عارفانه چنان در نگاه شریعتی برجسته است که او حتی زادگاه خویش را سرزمین بیگانه نامیده و از زندگی و مرگ خود و پدرانش در سرزمین غربت سخن می‌گوید:
«من در غربت زادم، پدرانم همه در غربت زادند و زیستند و مردند و هرگز با غربت خو نکردند، هرگز با مردم سرزمین بیگانه نساختند، دل نبستند، همواره در حسرت میهن خویش، سرزمین روح و سرشت و نژاد خویش بودند، یاد او را لحظه‌ای از یاد نبردند و من نیز با باغ‌های سبز و سرخ سرزمین بیگانه انس نبستم، مرا نفریفتند، همچنان استوار و صبور دل به جست‌وجوی سالیان دراز بستم و تو را یافتم، تو را ای کشور من، ای آشیانۀ من.» (همان: 209)
در مثال فوق مقصود از سرزمین بیگانه «دنیا» و مقصود از «میهن» عالم والاست.
در متون غنایی و شاعرانه دید منفی نسبت به روزگار و دنیا وجود دارد و جهان جایی ناپایدار، رنج‌آور، پلید، دورنگ و بی‌وفا معرفی شده است. هرچند در متون حماسی نیز این ویژگی می‌تواند وجود داشته باشد، اما به اندازۀ آثار غنایی برجسته نیست؛ زیرا روایت داستانی قهرمانان حماسی در دنیایی با چنین ویژگی‌های ناخوشایند، چنان چنگی به دل خواننده نخواهد زد و حتی اگر از روی اجبار هم باشد، باید دنیا را مکانی دلپذیر و زندگی را در نبرد میان قهرمان و ضدقهرمان، شاخصه‌ای باارزش نشان داد. نویسندۀ مورد نظر صفاتی چون «دنیای فرتوت حشرات بی‌شمار» را به جهان نسبت داده است.

1-6 فضای غم‌آلود
در بخش عمده‌ای از کتاب مورد بحث، فضای غمبار حاکم است و حس اندوهی ممتد بر حس شادی غلبه دارد. می‌توان چنین استنتاج کرد که خالق اثر در نتیجۀ اندوهی بزرگ و شگرف دست به نوشتن برده و هر انسان دردمندی را با خود همراه ساخته است؛ زیرا این غم و اندوه حاصل زندگی در دنیای دنی و بودن در جوار آدمیان بی‌درد و جدایی از عالم راستین است. نویسنده همواره از انسانی سخن می‌گوید که در تبعیدگاه دنیا به اسارت افتاده است و تا راهی به‌سوی حقیقت نیابد، غم بر او مستولی است:
«آفرینش در اقیانوسی از شب غرق شده بود. شب چنان بر عالم نشسته بود که گویی هیچ‌گاه برنخواهد خاست؛ گویی از ازل همین‌جا نشسته بوده است؛ هرگز نه دیروزی بوده و نه فردایی خواهد بود، و من-همچون شبحی که در شب‌های کوهستان‌های ساکت، صحراهای به خواب رفته، ویرانه‌های نومید، قبرستان‌های عزادار و شهرهای آلوده و عفن، سراسیمه و هراسان، همه‌جا را بی‌هدف پرسه زند- زندگی می‌کردم!» (همان: 461)

1-7 مناجات
مناجات به معنی راز و نیاز کردن است و راز و نیاز با خداوند شاخصه‌ای عاطفی به شمار می‌آید. از این رو مناجات از مؤلفه‌های نثر شاعرانه به شمار می‌آید. آن زمان که آدم (ع) وارد بهشت الهی می‌شود، دیدن درخت و جویبار و زمزمۀ پرندگان و هر منظره و چشم‌انداز زیبایی... تنها چشم او را می‌فریبد و هراس و بی‌قراری او از بین نمی‌رود. آنگاه به درد تنهایی خویش پی‌می‌برد و از خداوند درخواست می‌کند کسی را برایش بیافریند: «پروردگار مهربان من، از دوزخ این بهشت رهایی‌ام بخشی! در اینجا هر درختی مرا قامت دشنامی است و هر زمزمه‌ای بانگ عزایی و هر چشم‌اندازی سکوت گنگ و بی‌حاصلی رنج‌زای گسترده‌ای. در هراس دم می‌زنم، در بی‌قراری زندگی میکنم و بهشت تو برای من بیهودگی رنگینی است. این حوران زیبا و غلمان و رعنا همچون مائدههای دیگر برای پاسخ نیازی در مناند، اما خود من بیپاسخ مانده‌ام، هیچ‌کس؛ هیچ‌چیز در اینجا «به خود» هیچ نیست. «بودن من» بی‌مخاطب مانده است. من در این بهشت، همچون تو در انبوه آفریده‌های رنگارنگت تنهایم. تو قلب بیگانه را می‌شناسی که خود در سرزمین وجود بیگانه بوده‌ای! کسی را برایم بیافرین تا در او بیارامم.» (همان: 43)

2- خصایص صوری
ویژگیهای صوری و ظاهری در آفرینش یک اثر شاعرانه بسیار حائز اهمیت است. آرایه‌های شعری، لفظ موسیقایی، نثر آهنگین و شعروار، بلندی و کوتاهی جملات، حضور جملات اظهاری و تعجبی، طرح سؤالات بی‌جواب، نقش عاطفی جملات، کاربرد عناصر انتزاعی و بهره بردن از آرایه‌های شعری نظیر استعاره، تشبیه، تشخیص، کنایه، تخیل، تکرار، سجع و ... بر غنای زبان شاعرانۀ یک اثر ادبی مؤثر هستند که بیان تمامی آنان با ذکر شاهدمثال مجالی فراخ‌تر می‌طلبد. بدین جهت به بیان ویژگی‌های کلیدی و شاخص‌های برجستۀ صوری بسنده می‌کنیم.
2-1 نثر آهنگین و شعروار
در بخشی از کتاب، نویسنده متنی آهنگین و شعرگونه را همانند اشعار نیمایی یا سپید به صورت جملات و سطوری زیر هم آورده است که بار شاعرانگی در آنان بسیار پررنگ است.
انتظار! انتظار! انتظار...
و آسمانش سراپردۀ ملکوت خدا... و بهشت! بهشت!
آنجا که می‌توان آنچنان که باید بود
آنجا که می‌توان آنچنان که باید زیست!
(همان: 676)
2-2 طولانی بودن جملات و آوردن جملات مرکب
زبان شاعرانه در یک اثر منثور اقتضا می‌کند جملات گاه بسیار کوتاه و گاه مرکب و طولانی بیان شود. این ویژگی در هبوط در کویر نیز نمایان است.
جملات گاه بسیار کوتاه،: «مرا کسی نساخت، خدا ساخت، نه آن‌چنان که کسی می‌خواست ،که من کسی نداشتم، کسم خدا بود، کس بی‌کسان.» (همان: 15)
و گاه بلند هستند: «سال دیگر که من به مؤمن‌آباد بازگشتم، بر روی فرش‌های زمردین سبزه‌ها و کشته‌های سیرآب، درختان سرسبز باغ خرم و شاد صحرا را دیدم که شاخۀ دست‌های خویش را که از شوق و شکر می‌لرزید، به آسمان برافراشته بودند و به جان استاد پیر من و ضربه‌های رحمت‌آفرین کلنگ او دعا می‌کردند.» (همان: 300)
یادآوری این نکته حائز اهمیت است که تشبیهات مکرر در اطناب جملات نقش اساسی دارند.

2-3 تشبیه و استعاره
در این اثر با تشبیهات ساده، مرکب و اضافۀ تشبیهی سروکار داریم.
در نثر شاعرانه و غنایی، تشبیهات، لطیف و بکر هستند و معمولاً مانند تشبیهات در انواع دیگر ادبی، تشبیهات رایجی نیستند، بلکه وجه شبه میان دو چیزی که ظاهراً ارتباطی ندارند، پیوندی بکر ایجاد می‌کند و توجه خواننده را جلب می‌کند. همان‌طور که در تشبیه سادۀ زیر، «چشم‌به‌راه خواننده بودن» وجه تشابه بین انسان و کتاب در نظر گرفته شده است:
«هرانسانی کتابی است چشم‌به‌راه خواننده‌اش» (همان: 405)
تشبیهات دیگری در کتاب وجود دارند که درآن «مشبه» و «مشبهٌ به» عنصری یگانه نیستند، بلکه «مشبه» یعنی نسیم، به هیئتی تشبیه شده است:
«از صحرا بازمی‌گشتم و نسیم، همچون مادر مهربان و آداب‌دانی که کودکان خویش را حق‌شناسی و ادب می‌آموزد، سرهای نهال‌های جوان و بوته‌های نوزاد و ساقک‌های شیرخوارۀ غلات شیرمست خویش را، به نشانۀ حرمت وداع با من خم کرده بود.» (همان: 301)
در مثال فوق «نسیم»، نه تنها به مادر، بلکه به مادری که دارای رفتارهای ویژه‌ای است تشبیه شده است.
در هبوط در کویر اضافه‌های تشبیهی بکر نظیر: باران کبوتر، فراموش‌خانۀ عدم، حوزۀ حکمت، گل‌های خیال و اضافات استعاری کم‌نظیر از قبیل: چشم دشمنی، عاق آسمان، مکر سرنوشت به‌کار برده شده است.
2-4 شخصیت‌بخشی
انتساب حالات و عواطف انسانی به عناصر بی‌جان و مفاهیم انتزاعی را تشخیص گویند. آرایۀ تشخیص در متون ادبی کاربرد بسیاری دارد. در کتاب مورد بحث عناصر طبیعت نظیر شب، جهان، کویر و ... و مفاهیم انتزاعی همچون عشق یا عالم ذر که همگی عناصر بی‌جان هستند، دارای جان پنداشته شده‌اند.
در مثال‌های زیر، نویسنده به شب، جهان و عالم ذر شخصیت انسانی بخشیده است. شب همانند کسی است که ردای سیاهش را می‌گسترد و جنبندگان را می‌ترساند و جهان مانند کسی است که از شب می‌ترسد و از شدت ترس سکوت اختیار می‌کند.
«و من شبح آوارۀ شب بودم و آنگاه که شب ردای سیاهش را بر همه‌جا می‌گسترد و هر جنبنده‌ای در زیر سایۀ مهیب آن از هراس آرام می‌گرفت و جهان از وحشت شب خاموش می‌شد و من سنگینی و خصومت و سنگدلی شب را بر سینۀ روحم به سختی احساس می‌کردم و از اندوه بی‌طاقت می‌شدم و دلم سخت می‌گرفت، در زیر سایه‌های موهوم دیواره‌های هول‌انگیز ویرانه‌ها و برج‌های خاموش و متروک بیراهه‌ها و بستر تاریک و ناپیدای رودخانه‌های خشک و دامنۀ سیاه صخره‌های مهیبی که از نهانگاه شب سربرداشته بودند، آوای محزون خویش را زمزمه می‌کردم.» (همان: 463)
«عالم ذر در انتظار طوفان الست سکوت کرده بود.» (همان: 36)
انتظار کشیدن و سکوت کردن صفات انسانی هستند که به عالم ذر نسبت داده شده است.
2-5 سؤالات بی‌جواب
مطرح کردن سؤالاتی که نویسنده خود بر مجهول بودن آنان آگاه است، از غلبۀ آلام روحی یا فشارهای سرنوشت نشأت می‌گیرد. سؤالات بی‌جواب چراهایی هستند که از سوی روزگار یا بی‌وفایی اطرافیان در ذهن آدمی نقش می‌بندند و پرسشگر خود از پیش آگاه است که پاسخی برای آن وجود ندارد.
این ویژگی در نثر شاعرانه جایگاه ویژه‌ای دارد زیرا با «من درونی» نویسنده در ارتباط دارد. برای مثال:
«چه گناهی مرا به این غربت دور انداخته است؟» (همان: 96)
2-6 جملات اظهاری
وجود جملات اظهاری و تعجبی در متون غنایی کاربرد دارد؛ زیرا در آثار حماسی جملات خبری و در آثار تعلیمی و حکمی جملات امری کاربرد بیشتری دارند.
مثال‌های زیر نشانگر بهره‌گیری نویسنده از جملات اظهاری در متن مورد نظر است که در بخشیدن بار ادبی به نوشته نقش به‌سزایی دارند.
«آغاز تابستان، پایان مدارس! چه آغاز خوبی و چه پایان خوب‌تری!» (همان: 277)
«چه شورانگیز است که کسی تصویر روح خویش را در آینه‌اش ببیند! آه! که چه لذت‌بخش است! در بهشت لذتی برتر از این نیست.» (همان: 393)
نثر شاعرانه جنبه‌های محتوایی و صوری فراوانی دارد که برخی از آنان از شروط اصلی و برخی شروط فرعی به شمار می‌آیند. آنچه در این مقاله بدان پرداختیم -با توجه به مجالی که پیش‌روی داشتیم- شرط‌های اصلی و اساسی هستند که زبان و سخن نویسنده را شاعرانگی بخشیده‌اند.


 منابع
- ذاکری کیش، امید، 1394، تحلیل محتوای غنایی نفثه المصدور، پژوهشنامۀ ادب غنایی دانشگاه سیستان و بلوچستان، سال سیزدهم، شماره بیست‌وچهارم، بهار و تابستان
- شریعتی، علی، 1387، هبوط در کویر، تهران، انتشارات چاپخش-بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی، چاپ بیست‌و ششم
- شفیعی کدکنی، محمدرضا، 1352، تلقی قدما از وطن، الفبا، دورۀ اول، جلد دوم
- مشتاق مهر، رحمان و سردار بافکر، 1395، شاخص‌های محتوایی و صوری ادبیات غنایی، پژوهشنامۀ ادب غنایی دانشگاه سیستان و بلوچستان، سال چهاردهم، شمارۀ بیست‌وششم، بهار و تابستان
- مؤتمن، زین العابدین، 1364، شعر و ادب فارسی، تهران، زرین، چاپ دوم

کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • بررسی نثر شاعرانه در «هبوط در کویر» دکتر شریعتی | یادداشتی از الهه عزیزی‌فرد
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.