شهرستان ادب به نقل از روزنامۀ صبح نو: معرفی کوتاهی از دو رمان تازهمنتشرشدۀ شهرستان ادب را در ادامه میخوانیم:
1ـ سایههای باغ ملی، محسن هجری، شهرستانادب
طرح جلد کتاب «سایههای باغ ملی» کلیدی است هوشمندانه برای خواندن این کتاب؛ زیرا همانطور که از طرح جلد برمیآید، با رمانی حماسی و تاریخی و اسطورهمحور مواجه هستیم.
«سایههای باغ ملی» اثر «محسن هجری» رمانی تاریخی است از آن جهت که سالهای 49 تا 52 را روایت میکند و البته گریزی هم به مسائل بعد از کودتای 28 مرداد دارد. حماسی است از آنجا که روایت مبارزات فرهنگی و مسلحانۀ تودههای مختلف با رژیم طاغوت است و تاحدودی اسطورهمحور است و به سالهای اوج فعالیت حسینۀ ارشاد و سخنرانهای معروفش میپردازد. طرح روی جلد اثر، مربوط به مکانی تاریخی در شهر سبزوار است و باز پربیراه نیست اگر مخاطب باهوش حدس بزند که در جاهایی از این رمان سر زلف داستان با شهر سبزوار گره خواهد خورد. داستان دانشجویی سبزواری که علاقمندیاش به دیدگاههای پسر محمدتقی شریعتی، یعنی دکتر علی شریعتی، او را وارد چالشهای زیادی میکند. تعارض میان خطمشی قهرآمیز و خطمشی فرهنگی یکی از این چالشهاست.
ـ نگفتی که جزوههای جنگ چریکی به چه دردتون میخورد؟
ـ میخواستیم از نظر مارکسیستها درمورد مبارزۀ مسلحانه باخبر بشیم. چون به نظرمون خیلی عجیب بود که دست به اسلحه بردند.
ـ چرا عجیب بود؟
ـ خب به دیدگاهشون نمیخورد، آخه اونا طرفدار مبارزۀ طبقاتی هستند و میگن تا طبقۀ کارگر به منافعش آگاه نشه، اتفاقی نمیفته.
ـ اونوقت شما و رفقاتون چی؟
نگاهش به چشمهای عبدی افتاد...
2ـ برج ناز، هادی حکیمیان، شهرستانادب
«و من نیمخیز جواب دادم: نهخیر. مال عهد مغوله جناب مهندس. یکی از روزهایی که جهت برآورد سپاه دشمن رفته بوده، نازبانو دختر حاکم شیراز را میبینه. اتابک یوسفشاه میبینه و عاشقش میشه. بعد دستور میده همونجا یکبرج بسازند؛ یکبرج که مشرف بوده به همۀ دشت و از بالای او میتونسته خیمه و خرگاه نازبانو را ببینه.
برادرم انگار که حوصله نداشته باشد، پرسید: حالا این چه دخلی داره به شب چهارشنبه؟
صدای جناب گورباچف تو اتاق پیچید:
ـ اتفاقاً خیلی هم ربط داره. اسمش... اسمش را میذاریم برج ناز».
«هادی حکیمیان» را پیش از این با رمانهای موفقی چون «برج قحطی»، «خواب پلنگ» و «باغ خرمالو» میشناسیم. حکیمیان برای کار جدید خود که رمان بزرگسال است، عنوان «برج ناز» را برگزیده است. خط روایت کلی «برج ناز» که توسط انتشارات شهرستانادب به چاپ رسیده است، داستان ماجراهای زندگی یکنویسنده است؛ چه ماجراهای کاری و چه زندگی شخصی، اما جدا از این خط روایت ساده، داستان پر از فراز و فرودهای عشقی و تاریخی است. گرچه زمان رمان مربوط به سالهای 94 و 95 خورشیدی است، اما حکیمیان که همیشه نشان داده نمیتواند به تاریخ بیاعتنا باشد، در برج ناز هم بهانهای برای گریززدن به تاریخ پیدا میکند. همچنین یکی از پر چالشترین و خواندنیترین بخشهای این رمان چهلوهفت فصلی، داستان عشق یکدختر و پسر مسلمان و زرتشتی به یکدیگر است.
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز