شهرستان ادب: شعر دینی که این روزها از آن بیشتر با عنوان شعر آیینی یاد میشود در یک جمله؛ شعرِ در خدمت معارف و مسائل مذهبی است و در واقع نوعی رسانهء ترویج باورها و اعتقادات دینی.
این نوع شعر چه در مرحله سروده شدن و مضمون یابی و مضمون سازی و چه در ارزش گذاری، ضرورتا و لزوما با مسائل برون متنی مربوط ست و به عبارتی "چه گفتن" معیار اصلی سنجش آنست. نکته ای که برای مخاطبش نیز تعیین کننده و جذاب ست.
با اینهمه اما، نقطه عزیمت شعر دینی آنجاست که یک مسلئه عمومی و یک مساله رایج دینی، از نگاه یک شاعر و از جایگاه شعر بررسی و کشف شود.
اگرچه در شعر به تعریف عام، ساده ترین شیوه همان منظوم کردن عبارات ست حال آنکه ظرافت شعر در نگاه خاص و سنجش ابعاد مختلف موضوع و نسبت آن با کلام ست یعنی؛ کشف ارتباط زبان با مضمون. یعنی ایجاد موقعیتی که مخاطب هم در می یابد مثلا تکرار یک کلمه یا نوع موسیقی جمله ضرورت دارد.
*
از جمله گونه های معروف شعر دینی که عموما در مجالس و منابر از زبان مداح و منبری و -این سالها مجریان برنامه ها-، شنیده ایم شعر صلوات است با این عبارت کلیشه ای: هرکس که فرستد به محمد صلوات!
با چند قافیه راه نجات و احیانا عرصات! و باز عموما کلمه صلواتش را نوعی ادا میکنند تا همه مخاطبان متوجه دستور پنهان آن باشند و صلوات بفرستند.
دیده ام تلاش شاعرانی را که خواسته اند در این زمینه کاری کنند که صرفا همین یکی-دو رباعی ضعیف سر زبانها نباشد و در رقابت با آن فتح بابی کنند اما کلیشه؛ کلیشه است و کار خود را میکند به دلیل تکرار همیشگی و انس مردم با آن، زمینه همراهی وجود دارد از طرفی در خاطر می ماند و چه بسا تقدسی پیدا کرده و به ویژ[ که خواند این رباعی چند منظور را توامان برطرف میکند هم شعرست هم اجرا دارد هم باعث هماهنگی و همراهی جماعت میشود.
اما اینهمه باعث نمیشود که دست روی دست گذاشت و به همان بسنده کرد و کاری پیش نبرد. آنچنان که سعید حدادیان که غالبا از وی به عنوان مادح اهلبیت (ع) یاد میشود و این سالها با چند کتاب شعر میشناسیم در یک نذر، تعدادی رباعی سروده که به دلایل مختف قابل توجهست.
اما خود رباعی نیز مساله دیگر، است. قالبی که این روزها، غالبست و شیوعی فراگیر دارد. و عجبا از میان اینهمه رباعی و رباعی سرا کمتر شعری به یادماندنی میشنویم چرا که ذهنیت شاعری به موزون گفتن یک جمله با منطق نثر تقلیل یافته است. یافتن و ساختن یک عبارت در وزن لاحول و لاقوه الا بالله!
دلیل اهمیت "رباعی-صلوات"های حدادیان در همین است که از این سادهانگاری و نظم صرف فاصله گرفته و در آنها خلاقیت و نوآوری و اقتضائات مختلف روز را میبینیم وی در تلاش است که فضای تازهای ایجاد کند:
1
با هر نفسی که رفت و آمد صلوات
دل در دم و بازدم صدا زد صلوات
در هر صلوات دو محمد(ص) داریم
بر خاتم انبیاء مجدد صلوات
2
در محفل عاشقان به جای کلمات
ریزد ز لبان شاعران نقل و نبات
عید است دهان خویش را شیرین کن
بر خاتم انبیاء محمد(ص) صلوات
3
هم چشمهٔ کوثر است، هم آب حیات
هم قند مکرر است، هم حب نبات
در بارش چشم و گردش تسبیحش
بر خاتم انبیاء محمد(ص) صلوات
4
گفتی که مرا دوست نداری، صلوات
پا بر سر چشمم نگذاری، صلوات
من عاشق «نه» گفتن مرموز توام
چشم تو اشاره کرد آری صلوات
5
کوتاه بیا عمر سرآمد، صلوات
تو خوب دو عالمی و من بد، صلوات
از اول اختلاف ما بیخود بود
بر خاتم انبیاء محمد(ص) صلوات
6
چون بود همیشه در سرشتم صلوات
در حکم قصاص او نوشتم صلوات
تا پای قسم به دوست آمد به میان
از خون عزیز خود گذشتم، صلوات
7
در لنگرگاه سرخ کشتی نجات
لبهای ترک خوردهٔ دریای فرات
هنگام رسیدن پیمبر(ص) گفتند
بر خاتم انبیاء محمد(ص) صلوات
8
پشت در بسته ایم و چاره صلوات
از داخل خانه شد اشاره صلوات
این صاحب خانه عاشق نام کسی ست
در باز اگر نشد، دوباره صلوات
9
افسرده اگر شدی برادر صلوات
هر وقت دلت گرفت خواهر صلوات
روح پدرم شاد که می گفت به ما
هر روز نثار روح مادر صلوات
10
آنگاه که جانم به لب آمد صلوات
آن لحظه که مرغ روح پر زد صلوات
در روز جزا که سر برآرم از خاک
بر خاتم انبیاء محمد ص صلوات
11
گفتند چه ها کردی!؟ گفتم صلوات
دنبال چه می گردی!؟ گفتم صلوات
در بهت شب اول قبرم منکر
فرمود چه آوردی!؟ گفتم صلوات
12
در بستر احتضار در حال ممات
مادر به نسیم رحمتی یافت نجات
گفتم که چگونه جان به در بردی!؟ گفت:
نذر صلوات، آه نذر صلوات
13
در سختی روزگار و قحطی امید
آن گاه که هیچ کس به دادت نرسید
وقتی همه درها به رویت بسته شدند
ذکر صلوات می شود شاه کلید
14
سرزنده منم، من که به هنگام ممات
نوشیده ام از چشم شما آب حیات
در چهرهء چارده علی ع نور سلام
بر چشم چهارده محمد صلوات
]