موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی بر رمان «روایت دلخواه پسری شبیه سمیر» اثر «محمدرضا شرفی خبوشان»

داستانی درباره یکی از اسطوره‌ای‌ترین موقعیت‌های جغرافیایی جهان | به قلم «محمدقائم خانی»

14 خرداد 1399 05:14 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای
داستانی درباره یکی از اسطوره‌ای‌ترین موقعیت‌های جغرافیایی جهان | به قلم «محمدقائم خانی»

شهرستان ادب: ستون داستان سایت شهرستان ادب را با یادداشتی از «محمدقائم خانی» بر رمان «روایت دلخواه پسری شبیه سمیر» اثر «محمدرضا شرفی‌خبوشان» به‌روز می‌کنیم:

دهه 60 میلادی برای دو کشور عراق و ایران بسیار مهم است. یکی از مهمترین مفاهیم سیاسی دنیای مدرن در آن زمان، در این دو کشور به گوش می‌رسد؛ انقلاب یا همان ثوره. از یک طرف امام خمینی (ره) قرار دارد و انقلابی علیه حکومت پهلوی، و در طرف دیگر گروه‌های سیاسی-نظامی که مهمترین‌شان حزب بعث است. یکی به پیروزی انقلاب اسلامی در ایران منجر می‌شود تا امام خمینی (ره) به قدرت برسد، و دیگری آهسته‌آهسته در اختیار حزب بعث قرار می‌گیرد تا در نهایت صدام بر بالاترین نقطه هرم قدرت قرار بگیرد. علاوه بر هم‌زمانی، دو کشور واقعاً بر مسیر حرکت آینده یکدیگر اثرگذاراند. آیا می‌شود کشور عراق را از انقلاب اسلامی حذف کرد؟ خیر. در نهضت امام، نجف پایگاه مهم گسترش ایده و شبکه او برای انقلاب در ایران است. در دیگری، نجف مورد سرکوب حزب بعثی قرار می گیرد که میانه‌ای با شیعیان ندارد و از قدرت علما می‌ترسد. می‌توان گفت تاریخ دو کشور در نجف به هم گره می‌خورد و روابط دو ملت «جغرافیا» پیدا می‌کند. نجف برای یکی محل شکل‌گیری آگاهی و اراده تاریخی جهت تغییری بنیادین در زندگی انسان جدید (حداقل در سطح امت اسلامی) است، و برای آن دیگری مکان تلاقی نیروهای خشن و کوری است که هیچ هدفی جز حفظ حیات خود ندارند. برای یکی مکان تولد یک ذهنیت و اراده و ایمان جدید است، و برای دیگری مکان تنازع بقا. اولی شروع تاریخی جدید است و دومی نتیجه بر هم خوردن تعادل سیاسی منطقه پس از جنگ جهانی دوم ذیل استعمار انگلستان. برای یک ملت کهن، تاریخی جدید شروع می‌شود و برای آن که به عنوان مدرنِ ملت عمری به اندازه فاصله بین دو جنگ جهانی دارد، تاریخ تمام می‌شود. نجف مکانی میان این دو تاریخ است، و البته که تنها این نیست و شأنی فراتر نیز دارد. نجف شهری دینی است با یکی از اسطوره‌ای‌ترین موقعیت‌های ممکن در جهان.

اسطوره‌ها در نجف با زندگی مردم پیوند دارند و اصلاً به اعتقاد شیعیان، همین حالا زنده‌اند و اراده می‌کنند و اثر می‌بخشند. چنین شهری تاریخ را از منظر اسطوره می‌بیند، روایت می‌کند و حتی می‌سازد. در این میانه، تاریخی‌ترین و اسطوره‌ای‌ترین نقطه نجف وادی‌السلام است. وادی‌السلام تنها بزرگ‌ترین قبرستان دنیا نیست، بلکه مکانِ زیست اسطوره است. برای همین به نقطه استراتژیکِ روایت رمان محمدرضا شرفی خبوشان بدل شده است. رمان «روایت دلخواه پسری شبیه سمیر» توانسته با ایستادن بر این قبرستان، هم تاریخ دو کشور را روایت کند، هم شروع و پایان دو تاریخ را به اسم انقلاب و ثوره به ما نمایش دهد، و هم به تقابل اساسی آگاهی و خشونت در دنیای جدید، نگاهی از بطن اسطوره‌های پیشااسلامی و شیعی بیندازد. این نگاه می‌تواند جهانی یک‌پارچه و هم‌گون بسازد که نه تنها در دنیای جدید هضم نمی‌شود، بلکه تقابل اختیار انسانی و بقای حیوانی را وارد جهانی کاملاً متفاوت از گفتمان تجدد می‌کند. در عین حال که هیچ کدام از روایت‌های مدرن و پست‌مدرن را نمی‌پذیرد، تمام دوگانه‌های آرمان‌خواهانه‌ی دنیای جدید را به نمایش می‌گذارد و تلاش برای حرکت در مسیر آرمان‌شهر ایرانی را مقابل پایان ویران‌شهر بزرگی چون عراقِ حزب بعث قرار می‌دهد. انجام این کارِ به ظاهر متناقض، به واسطه تمرکز بر نجف و ایستادن نویسنده بر بالای وادی‌السلام ممکن شده است. او قصه‌ای پیدا کرده که می‌تواند مخاطب را با همه این ابعاد به ظاهر متناقض آشنا کند و در عین حال در هیچ قالب روایی خاصی محدود نشود.

رمان درباره نتیجه جنگ ایران و عراق حرفی نمی‌زند. پیروزی ظاهری این جنگ اهمیتی برایش ندارد. همان طور که خودش می‌گوید، مهم پیروزی‌هاست که رمان به وضوح طرف پیروز را به نمایش می‌گذارد. پیروزی با اراده و آگاهی است نه خشونت، با حرکت ملی است نه دسته‌ای و حزبی، با مجاهدت و تلاش پیگیرانه است نه نان‌به‌نرخ‌روزخوری، با ملتی است ایستاده بر پای خود نه تکیه کردن به دیگری که هیچ نتیجه‌ای جز زوال و نابودی ندارد. در پی نزاع و درگیری پیاپی است که همه داشته‌ها از بین می روند، به خصوص انبانِ پر تاریخ و اسطوره ملت. کمترین میزان از روایت به درگیری دو طرف جنگ هشت ساله اختصاص دارد و سرنوشت آدم‌ها برای داستان مهم است. آن درگیری زمانی به نفع این طرف بوده و زمانی به نفع آن طرف، هر چند در نهایت می‌توان یک ملت را به عنوان پیروز معرفی کرد، اما پیروزی مطلق مربوط به ملتی است که اسطوره و تاریخ در او متحد است، نه آنکه تاریخش در نزاع با اسطوره‌هایش (با دخالت قدرت خارجی) ساخته شده. پیروزی مال ملتی است که خون را تا جای ممکن حفظ می‌کند، نه آنکه قدرت سیاسی‌اش به دست کسانی باشد که از ریختن خون سیری نداشته باشند. پیروزی از آن کسی است که گفتگو می‌کند، و جنگ را هم تا مرزهای دفاع مشروع می‌داند، نه آن که مخالف را از صحنه روزگار محو می‌کند، و اولین راهبردش برای به دست آوردن هدف، راه انداختن جنگ است. پیروزی از آن صبر و مقاومت است، نه پرخاش‌جویی و باری‌به‌هرجهتی.

همه این ها با حضرت امام ممکن شده است. درست است که انقلاب ایران عصاره فضائل شیعی و اسطوره‌های ملی ما بود، اما همه این فضائل در دوره رضاخان تا حد نهایت تضعیف شده بودند و ما بر لبه پرتگاه عدم قرار داشتیم. آن که جانی به این شمایل‌ها بخشید، آن که روحی در این اساطیر و مفاهیم دمید، آن که احکام را زنده کرد و آیین را رفعت بخشید، کسی نبود جز روح الله الموسوی الخمینی (قدس سره). این رمان نیامده تا به نفع امام شعار بدهد، آمده به ما نشان بدهد که هرچه داریم از آقاروح‌الله تبعید شده به نجف داریم. او تحقق اتحادِ اسطوره و تاریخ بود در مهدِ تاریخی‌اسطوره‌ای تشیع.

دهه 60 میلادی برای دو کشور عراق و ایران بسیار مهم است. یکی از مهمترین مفاهیم سیاسی دنیای مدرن در آن زمان، در این دو کشور به گوش می‌رسد؛ انقلاب یا همان ثوره. از یک طرف امام خمینی (ره) قرار دارد و انقلابی علیه حکومت پهلوی، و در طرف دیگر گروه‌های سیاسی-نظامی که مهمترین‌شان حزب بعث است. یکی به پیروزی انقلاب اسلامی در ایران منجر می‌شود تا امام خمینی (ره) به قدرت برسد، و دیگری آهسته‌آهسته در اختیار حزب بعث قرار می‌گیرد تا در نهایت صدام بر بالاترین نقطه هرم قدرت قرار بگیرد. علاوه بر هم‌زمانی، دو کشور واقعاً بر مسیر حرکت آینده یکدیگر اثرگذاراند. آیا می‌شود کشور عراق را از انقلاب اسلامی حذف کرد؟ خیر. در نهضت امام، نجف پایگاه مهم گسترش ایده و شبکه او برای انقلاب در ایران است. در دیگری، نجف مورد سرکوب حزب بعثی قرار می گیرد که میانه‌ای با شیعیان ندارد و از قدرت علما می‌ترسد. می‌توان گفت تاریخ دو کشور در نجف به هم گره می‌خورد و روابط دو ملت «جغرافیا» پیدا می‌کند. نجف برای یکی محل شکل‌گیری آگاهی و اراده تاریخی جهت تغییری بنیادین در زندگی انسان جدید (حداقل در سطح امت اسلامی) است، و برای آن دیگری مکان تلاقی نیروهای خشن و کوری است که هیچ هدفی جز حفظ حیات خود ندارند. برای یکی مکان تولد یک ذهنیت و اراده و ایمان جدید است، و برای دیگری مکان تنازع بقا. اولی شروع تاریخی جدید است و دومی نتیجه بر هم خوردن تعادل سیاسی منطقه پس از جنگ جهانی دوم ذیل استعمار انگلستان. برای یک ملت کهن، تاریخی جدید شروع می‌شود و برای آن که به عنوان مدرنِ ملت عمری به اندازه فاصله بین دو جنگ جهانی دارد، تاریخ تمام می‌شود. نجف مکانی میان این دو تاریخ است، و البته که تنها این نیست و شأنی فراتر نیز دارد. نجف شهری دینی است با یکی از اسطوره‌ای‌ترین موقعیت‌های ممکن در جهان.

اسطوره‌ها در نجف با زندگی مردم پیوند دارند و اصلاً به اعتقاد شیعیان، همین حالا زنده‌اند و اراده می‌کنند و اثر می‌بخشند. چنین شهری تاریخ را از منظر اسطوره می‌بیند، روایت می‌کند و حتی می‌سازد. در این میانه، تاریخی‌ترین و اسطوره‌ای‌ترین نقطه نجف وادی‌السلام است. وادی‌السلام تنها بزرگ‌ترین قبرستان دنیا نیست، بلکه مکانِ زیست اسطوره است. برای همین به نقطه استراتژیکِ روایت رمان محمدرضا شرفی خبوشان بدل شده است. رمان «روایت دلخواه پسری شبیه سمیر» توانسته با ایستادن بر این قبرستان، هم تاریخ دو کشور را روایت کند، هم شروع و پایان دو تاریخ را به اسم انقلاب و ثوره به ما نمایش دهد، و هم به تقابل اساسی آگاهی و خشونت در دنیای جدید، نگاهی از بطن اسطوره‌های پیشااسلامی و شیعی بیندازد. این نگاه می‌تواند جهانی یک‌پارچه و هم‌گون بسازد که نه تنها در دنیای جدید هضم نمی‌شود، بلکه تقابل اختیار انسانی و بقای حیوانی را وارد جهانی کاملاً متفاوت از گفتمان تجدد می‌کند. در عین حال که هیچ کدام از روایت‌های مدرن و پست‌مدرن را نمی‌پذیرد، تمام دوگانه‌های آرمان‌خواهانه‌ی دنیای جدید را به نمایش می‌گذارد و تلاش برای حرکت در مسیر آرمان‌شهر ایرانی را مقابل پایان ویران‌شهر بزرگی چون عراقِ حزب بعث قرار می‌دهد. انجام این کارِ به ظاهر متناقض، به واسطه تمرکز بر نجف و ایستادن نویسنده بر بالای وادی‌السلام ممکن شده است. او قصه‌ای پیدا کرده که می‌تواند مخاطب را با همه این ابعاد به ظاهر متناقض آشنا کند و در عین حال در هیچ قالب روایی خاصی محدود نشود.

رمان درباره نتیجه جنگ ایران و عراق حرفی نمی‌زند. پیروزی ظاهری این جنگ اهمیتی برایش ندارد. همان طور که خودش می‌گوید، مهم پیروزی‌هاست که رمان به وضوح طرف پیروز را به نمایش می‌گذارد. پیروزی با اراده و آگاهی است نه خشونت، با حرکت ملی است نه دسته‌ای و حزبی، با مجاهدت و تلاش پیگیرانه است نه نان‌به‌نرخ‌روزخوری، با ملتی است ایستاده بر پای خود نه تکیه کردن به دیگری که هیچ نتیجه‌ای جز زوال و نابودی ندارد. در پی نزاع و درگیری پیاپی است که همه داشته‌ها از بین می روند، به خصوص انبانِ پر تاریخ و اسطوره ملت. کمترین میزان از روایت به درگیری دو طرف جنگ هشت ساله اختصاص دارد و سرنوشت آدم‌ها برای داستان مهم است. آن درگیری زمانی به نفع این طرف بوده و زمانی به نفع آن طرف، هر چند در نهایت می‌توان یک ملت را به عنوان پیروز معرفی کرد، اما پیروزی مطلق مربوط به ملتی است که اسطوره و تاریخ در او متحد است، نه آنکه تاریخش در نزاع با اسطوره‌هایش (با دخالت قدرت خارجی) ساخته شده. پیروزی مال ملتی است که خون را تا جای ممکن حفظ می‌کند، نه آنکه قدرت سیاسی‌اش به دست کسانی باشد که از ریختن خون سیری نداشته باشند. پیروزی از آن کسی است که گفتگو می‌کند، و جنگ را هم تا مرزهای دفاع مشروع می‌داند، نه آن که مخالف را از صحنه روزگار محو می‌کند، و اولین راهبردش برای به دست آوردن هدف، راه انداختن جنگ است. پیروزی از آن صبر و مقاومت است، نه پرخاش‌جویی و باری‌به‌هرجهتی.

همه این ها با حضرت امام ممکن شده است. درست است که انقلاب ایران عصاره فضائل شیعی و اسطوره‌های ملی ما بود، اما همه این فضائل در دوره رضاخان تا حد نهایت تضعیف شده بودند و ما بر لبه پرتگاه عدم قرار داشتیم. آن که جانی به این شمایل‌ها بخشید، آن که روحی در این اساطیر و مفاهیم دمید، آن که احکام را زنده کرد و آیین را رفعت بخشید، کسی نبود جز روح الله الموسوی الخمینی (قدس سره). این رمان نیامده تا به نفع امام شعار بدهد، آمده به ما نشان بدهد که هرچه داریم از آقاروح‌الله تبعید شده به نجف داریم. او تحقق اتحادِ اسطوره و تاریخ بود در مهدِ تاریخی‌اسطوره‌ای تشیع.

برای تهیه این کتاب می‌توانید به فروشگاه اینترنتی ادب‌بوک مراجعه کنید.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • داستانی درباره یکی از اسطوره‌ای‌ترین موقعیت‌های جغرافیایی جهان | به قلم «محمدقائم خانی»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.