موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
به قلم «آزاده جهان احمدی»

متافیزیک حضور و رمان تشریف | یادداشتی بر کتاب «تشریف» اثر «علی‌اصغر عزتی‌پاک»

17 آذر 1399 20:03 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 4 رای
متافیزیک حضور و رمان تشریف | یادداشتی بر کتاب «تشریف» اثر «علی‌اصغر عزتی‌پاک»

شهرستان ادب: ستون داستان سایت شهرستان ادب را با یادداشتی از سرکار خانم «آزاده جهان احمدی» بر کتاب «تشریف» اثر  تازۀ «علی‌اصغر عزتی‌پاک» به‌روز می‌کنیم:

ژاک دریدا معتقد است که شناخت تفکر افلاطونی و نظریه‌ دو جهان او، مهم‌ترین مبنای متافیزیک حضور و تقابل‌های دوتایی را تشکیل می‌دهد. از نظر دریدا این رهیافت متافیزیکی به‌طور عمیق با تاریخ و تفکر غرب در‌آمیخته و رهایی از آن به سادگی میسر نیست. او با راهبرد واسازی(Deconstruction)، در پیِ آن است تا با واژگون ساختن این نوع نگرشِ تقابلی از این رویکرد متافیزیکی خلاصی یافته و به حوزه و گستره نامتعین و ناپایدار اندیشه حرکت کند. دریدا معتقد است که یکی از مراحل واسازی و یکی از راه‌های برون‌رفت از تفکر متافیزیکِ سنتی، واژگون‌سازی تقابل‌های دوتایی است. یکی از با‌ اهمیت‌ترین این تقابل‌ها که نقشِ‌محوری در تفکر سنتی غرب دارد، تقابل حضور(Presence) در برابرِ غیاب(Absence) است. دریدا بحث می‌کند که درکلِ تفکرِ غرب، معنایِ هستی همیشه در گرو حضور بوده و تمام معانی این واژه را در بردارد. او معتقد است حضور، سازمان‌دهنده‌ مفاهیم متافیزیکی هستی است از این رو در متون خود مثال‌هایی را برای روشن کردن مفهوم حضور مطرح می‌کند: حضور خودِ تفکر یا هوشیاری، حضور هستیِ ذهن، حضور اشتراکی خود و دیگران و...

دریدا سنت فلسفه‌ غرب را از افلاطون تا هایدگر مستقر در امر حاضر و متافیزیک حضور دیده است. یکی از مهم‌ترین راهبردهای او به چالش کشاندن حضور در تفکر سنتی غرب است. دریدا با اهمیت بخشیدن به مفهوم غیاب در مفاهیم تقابلی حضور/غیاب برای عبور از متافیزیک حضور تلاش می‌کند. او از طریق گسترش دادن مفاهیمی چون بازی، خیال و استعاره به تبیین مفهوم غیاب می‌پردازد. از نظر دریدا تمام اشکال نوشتاری و تصویر به مثابه متن، وجهی از بازی حضور و غیاب است. شاید برای درک بهتر بتوان خودآگاهی و ناخودآگاهی را بتوان به مفاهیم حضور و غیاب نسبت داد، در حقیقت «خودآگاهی با ساحت حضور پیوند دارد و ناخودآگاه با ساحت غیاب در ارتباط است».

دریدا معتقد بود که بازی می‌تواند مبینِ غیاب هرگونه مدلول استعلایی بوده که گستره‌ای از معنا‌ها را مطرح ‌نماید. از نظر دریدا نوشتن نوعی بازی است که، نشانه تخریب و تفکیک هستی‌شناسی و متافیزیکِ حضور است. دریدا در نوشتار و دیگربودگی توضیح می‌دهد که، دستِ‌کم دو تفسیر از ساختار و نشانه و بازی می‌تواند وجود داشته باشد: یکی تفسیری که در پیِ رمزگشایی و تعبیر است، یعنی در رویای گشودن رمزِ حقیقت یا اصل و منشاء امور است تا بتواند از «بازی» نجات یابد. دیگر این که، تفسیری که در پی یافتن اصل و منشاء نیست. یعنی به بازی تن می‌دهد و سعی می‌کند به ورای انسان و انسان‌گرایی برود. با توجه به رویکرد دوم وقتی با یک اثر، متن، افسانه، داستان و یا یک نقاشی به‌مثابه متن روبه‌رو می‌شویم نمی‌توان امیدوار بود که درون آن چیزی معین و قطعی را کشف کنیم، بلکه فقط می‌توان درون آن بازی کرد. به‌عبارت دیگر دریدا بر اساس این دیدگاه همواره امکان ساختن و فهم معنای دیگر را جایز می‌شمرد.

به نظر دریدا فقط از غیبت محض _نه غیبت این چیز یا آن چیز، بلکه غیبت هر چیز که در آن از هر حضوری خبری است_ می‌توان الهام گرفت. یا به‌عبارت دیگر می‌توان اثری را ایجاد کرد.

ذهن مخاطب، ذهن نوع انسان معمولاً به شکل جدی با حضور شکل گرفته و مانوس است. حضور موضوعیت و اعتبار دارد و زندگی حول حضور دیگری شکل می‌گیرد و همه ساحات مختلف زندگی ما تحت تاثیر این حضور است. تا اینکه جایی حضور از دست برود و غیاب شکل بگیرد. از این به بعد ضربه این فقدان است که ساختارساز و معناآفرین خواهد شد. با اینکه به رغم بسیاری از فیلسوفان از جمله هانری برگسون لاوجود و فقدانِ عینیت و نیستی، فاقد هرگونه مقام عینی در واقعیت هستند اما نمی‌توان انکار کرد که غیاب یک انسان، رابطه، مکان و احساس بی‌اثر است. بلکه به عکس آنچه در ادبیات داستانی متاثر از زیست بشری و زندگی انسان می‌تواند ساختارساز باشد غیاب است. در واقع خلق شخصیت از یک منظر دریدایی می‌تواند مستلزم یک جور غیاب باشد. تحول و صیرورتی که منجر به حرکت و یا بلوغ می‌شود از نتایج غیرقابل انفکاک همین فقدان و نیستی است. یعنی آنچه که در رمان تشریف حضور جدی دارد.

الگوواره متافیزیک حضور و ایجاد محوریت غیاب در ادبیات داستانی ایران چندان جدی گرفته نشده است اما رمان تشریف نوشته علی‌اصغر عزتی پاک دقیقاً در همین پارادایم قابل تحلیل است. در تشریف آن‌چه معناآفرین است ابژه غیبت و نیستی بود که متعین گردیده است.

عزتی‌پاک در این رمان به وجوه غیبت، غیاب و حضور و متافیزیک محرکه آنها در پرده‌هایی مجزا و درعین حال پیچیده درهم پرداخته است. در اولین پرده در همان ابتدای داستان شهریار در شب عروسی منزل را ترک می‌کند. اولین غیاب برای مهری و خانواده شهریار رخ می‌نماید. در سراسر داستان شهریار و یا دانای کل این قصه به تاثیر و اثرگذاری این غیبت اشاره می‌کند. دیگران چه می‌گویند؟ چقدر تحت تاثیر این نیستی قرار گرفته‌اند؟ غیاب شهریار مهری را بالغ می‌کند. آنقدری که او  برای حضور دوباره شهریار حرکت می‌کند.

پرده دوم غیاب مصطفی است برای پدر و مادرش و شهریار. آنچه محرک و موجب ترک حجله عروسی برای شهریار شده است اثر غیبت مصطفی است. در واقع مصطفی نیست و این نیستی اثرگذار است. و غیاب مصطفی، مهندس و افشار و فیروزه را به سمت درکی عمیق‌تر از وقایع می‌برد.

ما از کانال شهریار در برخورد و مواجهه با پدر مصطفی یعنی مهندس افشار یک غیاب دیگر را کشف می‌کنیم. مهندس ناامید از مردم زمانه خودش است. مبارز سال 32 و کودتای 28 مرداد آن‌چنان که خودش می‌گوید احساس می‌کند که جوانی‌اش بازیچه گروه‌ها و جریان‌هایی شده است. تردیدهای او نسبت به آرمان و عملکرد همان گروه‌های سیاسی او را بی‌امید نسبت به به هرگونه حرکتی اصلاح‌طلبانه کرده است. غیاب امید او را به انفعال و انزوا برده  و سربند همین به حرکت مردم در آستانه انقلاب تا حدی بدبین است. او به ده‌بینه آمده و دور خودش و همسرش حصار کشیده است. مهندس افشار با یک ضربه مهلک سراغ انتقام یا اصلاح نمی‌رود. بیش از خشم، غصه دارد و استیصال.

غیاب سلامتی و توانایی راه رفتن فیروزه، همسر مهندس افشار را افسرده و سرخورده نکرده است. نویسنده در داستان تاکید می‌کند فیروزه با اینکه روی ویلچر نشسته است اما هنوز وجه زنانه‌ و همسرانگی را برای همسرش حفظ کرده است. غیاب سلامتی مقارن با حضور یک رابطه سالم و قوی عاطفی و زناشویی است.

در پرده دیگر و مجدداً از کانال شهریار فقدان و نیستی آبرو و احترام اجتماعی برای شخصیت جعفر در رابطه با آنچه برای خواهرش رخ داد او را به سمت اعتراضی شخصی نسبت به حاکمیت پیش می‌برد. او از همراهی با مردم غرض شخصی داشت. فقدان آبرو برای او موجد خشم و استیصال بود. همین همراهی با انگیزه  شخصی موجب مرگ او و در نهایت رخ نمودن فقدانی دیگر می‌شود. و اثر این غیاب خانواده او را به سمت و سویی دیگر هدایت خواهد کرد. نکته قابل توجه در غیاب‌های تصویر شده در تشریف این است که به جز یک مورد(مرگ جعفر) هیچ‌کدام با مرگ رقم نخورده‌اند.

پرده‌ای دیگری از غیاب در این رمان که از اهمیتی دو چندان برخوردار است غیبت و عدم حضور روایت و قرائت‌های متعدد و چندجانبه است.  قرائت دگم، یک‌جانبه و رسمی از تاریخ تقریباً از جانب همه حکومت‌ها رایج است. مگر نظام‌های سیاسی که در آن‌ها نهادهای دانشگاهی از استقلال نسبی برخوردار هستند و بر این اساس حتی قرائت‌های رسمی را هم به چالش جدی می‌کشند و در یک گام به جلو حتی می‌توانند آن را رد کنند. در صفحه 105 دانشجوی هم‌کلاسی شهریار و مصطفی سوالی درباره تبعید رضاشاه توسط انگلیس می‌پرسد. سوالی که با قرائت رسمی حکومت پهلوی دوم در تضاد جدی است. برخورد برای تادیب و خواندن مقاله‌ای که اثر آن سوال را خنثی کند نشانه غیاب پاسخی منطقی و اقناعی است. از این رو و برای بی اثر کردن اثر آن غیاب، دانشجو مجبور می‌شود مقاله‌ای که تام و تمام گزاره‌هایش در راستای تائید همان قرائت رسمی است را سر کلاس بخواند.  

و یا در صفحه 169 مصطفی در بحث با پدرش می‌گوید: چرا باید تسلیم واقعه‌ای شوم که درکش نکرده‌ام؟ عدم درک وقایع سال 32 ناشی از عدم روایت صحیح اتفاقات آن است. آن اندازه که مصطفی را یاری کند تا به نظرگاه پدرش نزدیک شود. برای همین مصطفی در تقابل با پدرش می‌ایستد و حاضر نیست انفعال او را بعد از حادثه به رسمیت بشناسد.(و البته مراد از روایت این‌جا فقط شرح ماوقع نیست) دقیقاً مثل زمان معاصر که اثر فقدان و غیاب روایت متقن، منطقی، چندجانبه و منصفانه از وقایع تاریخ معاصر و به ویژه انقلاب سال 57 جوان ایرانی را به ورطه رد، کتمان و حتی تشکیک در اصالت آن کشانده است.

بدین ترتیب غیاب‌ها در این قصه به شکل زنجیره‌ای از علت و معلول‌ها شکل می‌گیرند. غیاب هر فرد و یا واقعه حامل روایت وقوع واقعه‌ای است. در واقعیت جا و موقعیت هر پدیده و یا شیء و یا فرد در چیدمانی منطقی قابل درک است اما با جابجایی و ایجاد غیاب، امری جدید در یک سلسله علّی ایجاد می‌شود. در واقع وقتی چیزی در جایی غایب می‌شود در چرخه رابطه علی و معلولی اتفاق است. و این یعنی اینکه پیرنگ فقط با حادثه جلو نمی‌رود گاهی با فقدان یک رویداد، فرد، رابطه، حس و یا مکان هم پیش می‌رود.

اما آنچه محور اصلی این داستان است این خرده‌فقدان‌ها نیستند بلکه همه این خرده‌غیاب‌ها حول یک غیاب اعظم شکل گرفته‌اند. حول محور غیبت امام و ره‌بر جامعه شیعی. بر اساس نظام ایمانی شیعه منجی آخرالزمان حاضر اما از نظرها غایب است (پارادوکس حضور و غیبت). ظهور او از پس پرده غیبت نیازمند یک طلب، اراده و فعالیت جمعی است. این غیبت در کل تاریخ شیعه علت‌العلل بسیاری از وقایع، انفعال‌ها، فریادها و سکوت‌ها بوده است. بسته به نسبتی که آدمها با این غیبت برقرار می‌کردند و می‌کنند در جایی از تاریخ شیعه می‌ایستند و اثر می‌گذارند و یا تاثیر می‌پذیرند.

این غیاب برای هر شیعه‌ای امیدآفرین و محرک بوده. شاید برای همین است که از معدود مذاهب رو به جلو در زمان است و اساساً هیچ‌گاه گرفتار بن‌بست ناامیدی نمی‌شود. این رمان در واقع راوی نگاه انسان منتظر، انسان انقلابی با پس‌زمینه‌های جدی شیعه است. تشریف روایت‌گر حرکت جمعی انسان ایرانی به سوی انقلابی اجتماعی است و روایت‌گر حرکت و طلب توده‌ها به سوی خواستن موعود است.

در پایان باید اشاره کنم اصرار جدی دارم که نام این رمان نباید از قامدین به تشریف تغییر می‌کرد. بازه قامدین که در کتاب از آن نام برده شده است با توجه به عنصر غیاب و درگیری ذهن خواننده با رازگشایی از آن نام به مراتب عنوان بهتری برای این کتاب بود. تشریف هرچند که با مسما می‌نماید اما در کنار طرح جلد نه چندان دل‌چسب با آن ترکیب رنگ‌ غریب و ناامیدکننده خوش ننشسته‌اند.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • متافیزیک حضور و رمان تشریف | یادداشتی بر کتاب «تشریف» اثر «علی‌اصغر عزتی‌پاک»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.