موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

من عضوی از بسیج محل هستم!/این را خورشید با اشاره به من گفت

10 دی 1391 13:29 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
من عضوی از بسیج محل هستم!/این را خورشید با اشاره به من گفت

لبخند تو خلاصه خوبی‌هاست

لختی بخند، خنده گل زیباست!

پیشانیت تنفس یک صبح است

صبحی که انتهای شب یلداست

در چشمت از حضور کبوترها

هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست

رنگین کمان عشق اهورایی

از پشت شیشه دل تو پیداست

با ما بدون فاصله صحبت کن

ای آن که ارتفاع تو دور از ماست

اما از هر زاویه‌ای که به قیصر و اندیشه متعالی او بنگریم، او شاعری است که متعلق به انقلاب اسلامی است و به ارزش‌های آن بالیده است و دفاع از این آرمان‌ها و ارزش‌ها در شعرش به چشم می‌خورد. توجه او به الگوها و اسوه‌های انقلابی کم‌نظیر انقلاب اسلامی و دلدادگی او به نهادهای ارزشمندی که پس از انقلاب شکل گرفت، مبین این باور اوست.

هنگامی که دومین اثر ارزشمند امین‌پور، «تنفس صبح» را ورق‌ می‌زنی، بیشتر اشعار در حوزه پایبندی او به ارزش‌های انقلاب اسلامی است و او زبان شیرین و شیوای شعرش را برای بیان عقیده‌اش به خدمت گرفته است. در صفحه 31 کتاب مذکور شعری با عنوان «این سبز سرخ کیست؟» دارد که توجه ما را به خود جلب می‌کند. به نظر شما منظور از «سبز سرخ» کیست؟ سبز سرخ یک فرد سلحشور سپاهی است که به شهادت رسیده است و قیصر قصر شعر نیمایی «این سبز سرخ کیست؟» را به یکی از شهدای سپاه به نام «رحمان عطوان» و همه سبزهای سرخ تقدیم کرده است:

« این سبز سرخ کیست؟»

این سرو سبز را ز چه در خاک می‌کنید؟

این سبز سرخ چیست که می‌کارید؟

این زن که بود

که بانگ «خوانگریو» محلی را

از یاد برده بود؟

«کل» می‌زد و سرود شعف می‌خواند

این مادر که بود که می‌خندید؟

وقتی که لحظه لحظه ی رفتن بود

آن سبز، با سخاوت خورشید

بخشید هر چه داشت

جز آن لباس سبز سپاهی را

و نقش آن کلام الهی را

نقش کلام «لا»

ره توشه شهید همین بس:

یک جامه، یک کلام

تصویری از امام» (تنفس صبح صص 32 و 31)

اما از همه این سخن‌های شیرین که بگذریم، توجه قیصر به بسیج و بسیجی توجه‌ای از سر تفکر است، او ابر و باد و مه و خورشید و فلک را تشنه ثبت نام در بسیج محل شان جلوه‌ می‌دهد و خودش هم از حماسه‌ها و امیدهایی که بسیجی‌ها در جنگ آفریده‌اند در شگفت است؛

«من عضوی از بسیج محل هستم!

این را

خورشید با اشاره به من گفت

ـ امروز صبح زود که می‌رفت

تا نام خانواده خود را

در مسجد محل بنویسد

دیروز هم

باد از میان کوچه ما می‌گذشت

گفتم: سلام!

دستی به شانه‌ام زد و رد شد

گفتم: کجا به این عجله؟

گفت: ثبت‌نام!

شب هم

یک کهکشان بسیجی روشن

در آسمان ده رژه می‌رفتند

گفتم: خدای من

این ها چه کرده‌اند؟!

این ها که عشق را

با دست‌های کوچک شان قبضه کرده‌اند!»

(تنفس صبح صص 46 و 45)

قیصر شعر انقلاب برای بیان عشقش به بسیج در بند ردیف و چیزهای دست و پاگیر نیست و در قالب سینمایی شعری را برای بسیج سروده است و جالب تأمل است که دقیقا نام پر درخشش «بسیج» بر پیشانی شعر تلألو دارد.

شاعر «تنفس صبح» در این شعر، ابتدا با گزاره «من عضوی از بسیج محل هستم!» به بسیجی بودنش می‌بالد و در لابه‌لای سطر‌های شعر از آرایه‌های ادبی مثل تشخیص، واج‌آرایی و ... سود جسته است.

راستی چرا وقتی بعضی‌ها می‌خواهند از قیصر امین‌پور بنویسند یا سخن بگویند از این شعرهای او هیچ ذکری نمی‌کنند؟ که البته درصد قابل توجهی از اشعار او را این گونه اشعار در بر می‌گیرد. دلیل این بی‌انصافی، غیر از بی‌انصافی چیست؟


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • من عضوی از بسیج محل هستم!/این را خورشید با اشاره به من گفت
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.