چهارشنبههای شعر l گزارش جلسۀ ۸ مرداد ماه ۱۴۰۴
10 مرداد 1404
10:00 |
0 نظر

|
امتیاز:
با 0 رای
شهرستان ادب: آنچه در ادامه میخوانید گزارش اوّلین جلسۀ چهارشنبههای شعر در خانۀ بهار.
چهارشنبه، 8 مرداد 1404 جلسۀ دیگری از سلسلهجلسات شهرستان ادب به دبیری علی داودی و با حضور علیمحمد مؤدب برگزار شد اما این بار در خانۀ ملکالشعرای بهار. در ابتدای جلسه علی محمد مودب سیری در فعالیتهای ادبی و سیاسی بهار داشت و سپس یک مثنوی از بهار خواند.
«برو کار میکن مگو چیست کار؟
که سرمایۀ جاودانیست کار
نگر تا که دهقان دانا چه گفت
به فرزندگان، چون همیخواست خفت
که میراث خود را بدارید دوست
که گنجی ز پیشینیان اندر اوست
من آن را ندانستم اندر کجاست
پژوهیدن و یافتن با شماست
چو شد مهرمه کشتگه برکنید
همه جای آن زیر و بالا کنید
نمانید ناکنده جایی ز باغ
بگیرید از آن گنج هر جا سراغ
پدر مرد و پوران به امید گنج
به کاویدن دشت بردند رنج
به گاوآهن و بیل کندند زود
هماینجا، همآنجا و هرجا که بود
قضا را در آن سال از آن خوب شخم
ز هر تخم برخاست هفتاد تخم
نشد گنج پیدا ولی رنجشان
چنان چون پدر گفت شد گنجشان»
سپس علی داودی با خواندن چند بیت از بهار به سراغ شعرخوانیها رفت. نفر اول امیرحسین رضاخواه بود که غزلی با این مطلع خواند:
«بیا در این بنای نیمهکاره زندگی کنیم
به رغم قرض و قوله و اجاره زندگی کنیم»
نفر دوم فاطمه امیریمقدم بود که دو رباعی خواند. نفر سوم میلاد خمسه بود که غزلی با این مطلع تقدیم کرد:
«آیینهای که بر تنش امضای سنگ بود
با گریه گفت آفت عاشق درنگ بود»
در ادامه صادق غریب به خواندن غزل پرداخت:
«سری که سرور خلق است تن نمیخواهد
ز تن رها شده حتی کفن نمیخواهد...»
سپس خانم سهی، سبحان قایدحسینی، خانم فاضلی و مجید حسینی به شعرخوانی پرداختند. در ادامه، خانم فراهانی غزلی با این مطلع خواند:
«به عشق زد دل خود را چون انتخاب آمد
دعای شعلهوری بود و مستجاب آمد»
حال نوبت مریم شیخ اکبری بود تا غزلی بخواند:
«اصلا شبیه مردم این شهر نیستم
ای آینه بگو درِ گوشم که کیستم...»
سپس محمدحسن جنتی غزلی با این مطلع تقدیم کرد:
«ای که جز گرمای آغوش تو آغوشم نشد
در دل ویرانه هم یادت فراموشم نشد»
در ادامه علیرضا نورعلیپور غزل کوتاهی با حالوهوای اجتماعی خواند:
«گفتم به کودکی که چه رنجور و لاغری
ای گل تو غنچهای تو نحیفی تو دختری...»
سپس سعید فارس غزلی با این مطلع خواند:
«عشق میجوید دلت را آن دل بیتاب را
همچو ماهی آسمان را یا که ماهی آب را»
ریحانه صلاحینژاد و اکرمالسادات هاشمی، دیگرانی بودند که به شعرخوانی پرداختند. سپس محمد گرامی غزلی خواند:
«الا یا ایها الساقی ببین دلهای جوشان را
ببین آرامش طوفان، ببین موج خروشان را...»
در ادامه سجاد فانی غزلی با این مطلع خواند:
«دو کوه عاشق و معشوق در جوار همند
که سالهای زیادی در انتظار همند»
سپس محمدرضا صبوریان و علیرضا میرزایی به خواندن ترانه پرداختند. در ادامه نیز حمیدرضا مداح چند رباعی خواند:
«آرام گریست هر کجا را نگریست
این چشم تر این پنجره واماندۀ کیست
در جمع همیشه یک نفر نیست که هست
در قلب همیشه یک نفر هست که نیست»
سپس سید امید حسینی غزلی تقدیم کرد:
«از سوز العطش دل ساقی که شد کباب
مشکی گرفت و رفت به سوی سراب، آب...»
در ادامه امیر مرادی چند رباعی خواند و حسن ختام جلسه نیز رباعی علی داودی بود:
«گفتند که عاشق است، افسونزده است
نفرینشدهای زار که طاعونزده است
هر برگ کتاب قصۀ تنهاییست
آه از جگر درخت بیرون زده است»
عکاس: هادی مؤدب
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.
چهارشنبه, 31 اردیبهشت,1404