موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
مثنوی امیرخسرو دهلوی در نعمت پیامبر اکرم(ص)

محمد کایت نور است رویش

09 بهمن 1391 16:04 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای
محمد کایت نور است رویش

نعت کامل جمالی که سر ناخنی از حسنش یک بدر را دو هلال گردانید و صفت معراج صاحبدلی که از دو نون قاب قوسین، یک دائرۀ میم محبت بنگاشت صلی الله علیه و آله و سلم 

محمد کایت نور است رویش

سواد روشن و اللیل، مویش

گرامی نازنین حضرت پاک

کزو نازند هم انجم هم افلاک

چو نور پاکش اول مشعل افروخت

مه و خورشید شمع خویش از آن سوخت

هم از معشوق و عاشق نیست تمییز

محب صانع و محبوب او نیز

به قلب عرش گشته مسند آرای

به عرش قلب رایت کرده بر پای

بشر دری ز دریای وجودش

جهان یک قطره از باران جودش

زهی امی، نظر بر لوح بازش

قلم سر گشته در سودای رازش

حریم الله ز محمودی مقامش

ید الله دستگاه احترامش

گهی همخوان مسکینان به قوتی

گهی مهمان به غار عنکبوتی

به عون امت مسکین و محتاج

شفاعت را به بالا کرده معراج

شبی همچون سواد چشم پاکان
نهفته رو، ز چشم خوابناکان

ز نور او کمینه پرتوی بدر
ز قدر او نموداری شب قدر

فلک مه را بسی دندانه کرده
وزان گیسوی شب را شانه کرده

مهش در چشم نیکان ریخته تاب
فگنده چشم بد را پردهٔ خواب

چو زینسان زیوری بستند شب را
به احمد جبرئیل آمد طلب را

نویدش داد کای سلطان عشاق
به عزم عرش والا، قم علی الساق

براقی پیشکش کردش فلک گام
که وهم از وی به حجت تگ کند وام

دو گامی زین جهان تا آن جهانش
دو جولان از مکان تا لامکانش

سیه چتر از شب معراج بازش
ز «سبحان الذی اسری» طرازش

نخست اسپش به سیر فکرت آسا
شد از بیت الحرم در بیت اقصا

سبک، گنبد به گنبد شد روانه
ز بیتی تا به بیتی، خانه خانه

گذشت از هفت سیاره به یک دم
ز دوشش برج بلکه از شش جهت هم

ره از صف ملائک گشته صف صف
هم از رف برگذشت و هم ز رفرف

به سدره ماند هم پرواز والا
وز آنجا رفت بالا مرغ بالا

رسید آنجا که نتوان گفت جائی
هوائی در گرفتش بی هوائی

در آمد خازنی از وحدت آباد
جهت را شش خزینه داد بر باد

جهت چون پرده برد از پیش دیدار
جمالی بی جهات آمد پدیدار

چو هستی نیست گشت از هست بی نیست
عیان شد هستی ای کوه است معنی است

لقائی دید کانجا دیده شد گم
نه دیده بل همه هستی مردم

در آن حضرت چو خواهش را محل دید
همه مشکل به کار خویش حل دید

گروه خویش را فریاد رس گشت
گران بار عنایت باز پس گشت

از آن بخشش که دامانش گران کرد
ره آوردی به مسکینان روان کرد

به یک قطره ز دریای الهی
فروشست از همه امت سیاهی

هزاران شکر یزدان را که ما را
سپرد آن فرخ ابر با حیا را

که چون خورشید حشر آید به گرما
از آن بی‌سایه باشد سایه بر ما

خطابش سکه بر دینار خور زد
قمر را مهر و انشق‌القمر زد


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • محمد کایت نور است رویش
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.