رویکرد دو سال اخیر جایزه کتاب سال قابل تقدیر است
رویکرد جدیدی که یکی دو سال است در جایزۀ کتاب سال اتفاق افتاده، قابل تقدیر است و بدیهی است که باید همین روند ادامه یابد. شاید بهترین تعبیر را یکی از رفقا داشت که آنقدر کار را بزرگ میپندارند که بعد در عمل این طور میشود که میبینی اکابر شعرای روزگار باید از دنیا بروند تا کتاب سال به خودش اجازه بدهد به آنها جایزه بدهد. مگر اصل موضوع چقدر ارزش دارد؟ یک جایزه است که به یک کتاب یا چند کتاب که در دوازده ماه (نه دوازده قرن!) اخیر با سلیقۀ چند داور- و نه همۀ جامعۀ ادبی- درخششی داشتهاند، اهدا میشود.
بعضی شاعران دچار تنگنظری شدهاند
همین اواخر در شب شعری در خدمت استاد گرمارودی بودیم و ایشان خاطرهای گفتند از جایزهای سه هزار تومانی که برای یک تک شعر سپید در سنین جوانی گرفته بودند و با احتساب تورم عجیب و غریب این روزها- که دارد، همۀ سرمایۀ سی چهل سال ویراستاری و مقالهنویسی امثال ما را که رهن خانه و صاحبخانه و نه میکده و میخانه است، به باد میدهد- این مبلغ حدود اصل جایزۀ کتاب سال است. در حالی که اهالی سینما و ... حتی بازیگردانان و گلادیاتورهای پدیدههای ضد فرهنگی مثل فوتبال، اینهمه از بیت المال و بودجههایی که باید صرف اعتلای فرهنگی کشور شود برخوردارند و مدام هم با همدیگر خوشند و با همدیگر یک صدا، به یک سخن، از بودجۀ بیتالمال، هی مطالبههای بیشتر دارند، شاعر جماعت که باید افق نگاهش بسیار وسیعتر باشد،- البته نه در جستجوی مادیات!- دچار این تنگنظریها شدهاند و هی این طرف و آن طرف، شفاهی و کتبی اشکال میگیرند که چرا فلان جایزه به فلانی داده شد و به فلانی داده نشد امسال یا پارسال و پیرارسال و ... مدام جریان را حیدری-نعمتی تحلیل میکنند و البته هزار و یک رقم ادبیات علمی هم برای تحلیلهایشان علم میکنند.
پدرجان یک گلادیاتور یا شومن در فوتبال یا تلویزیون درآمد و از آن مهمتر عزتی دارد به اندازۀ جماعت شما و مجموع بودجههای شعر کشور! بعد شما نشستهاید و هی بحثهای الکی میکنید که چنین و چنان..!
برقعی به خاطر حتی یک شعر درخشانش حق بردن دهها جایزه دارد
شاعری مثل سیدحمیدرضا برقعی به نظر من اگر فقط همان یک شعر (راستی فاطمیه نزدیک است) را گفته باشد ده تای این جایزهها حقش است و چاپ بیست، سی بارۀ کتابش حقش است. اصل دعوا باید جای دیگری باشد و آن اینکه وزارت محترم فرهنگ و ارشاد، باید سیاستگذاری و برنامه ریزی برای شعر کشور را جدی بگیرد. به عادت کشاورزی تکرار میکنم که برای کاشت، داشت و برداشت و بعد البته ترویج و فروش محصول باید مطالعه و برنامهریزی بشود. وزارت فرهنگ و ارشاد و سازمانهای متولی در این حوزه، باید نقشۀ جامعی از صفر تا صد، یعنی از کشف استعدادهای شعری در نوجوانی تا آخرین مراحل که طراحی مزار شاعران و به نام زدن خیابانها و اینها است، برای شعر و شاعران، داشته باشند. بودجههای فراوانی که در خود وزارت هدر میروند، باید تجمیع و یک کاسه شوند و درست مدیریت شوند؛ نه اینکه از تهران تا ابرقو هر کسی برای خودش جشنواره برگزار کند، بیتدبیر و طبعاً بیفایده و ...
شعر و فرهنگ باید خودکفا شود/ متولیان چه کار میکنند؟
چه سازمانی متولی آموزش و پرورش استعدادهای هنری کشور است؟ چه تشکیلاتی باید در تعامل با دانشگاهها و آموزش و پرورش، بخشی از استعدادهای موجود در آن فضاها را جذب کند به سمت ادبیات و هنر؟ و مگر نه اینکه جنگ نرم است و جنگنده و رزمندۀ جنگ نرم، اهل قلماند نه مهندسها و دکترها؟ اگر قرار است چراغ خانۀ شاعر و نویسنده روشن بماند، چه کسی باید برای نظارت بر وضعیت نشر و گرفتن حق مؤلف از ناشر و جلوگیری از سرقت ادبی، برنامه بریزد و کی باید متولی توسعۀ فرهنگ کتابخوانی باشد تا ناشر هم بتواند حق مؤلف را به وقت و به اندازه پرداخت کند؟ با تشکیل شورای سیاستگذاری شعر، قدم خوبی برداشته شده است، ولی به نظر میرسد آگاهانه یا ناخودآگاه، این شورا پوششی تبلیغاتی برای جشنوارۀ شعر فجر بوده است و تا وقتی که شورای سیاستگذاری و برنامهریزی برای شعر، در آستانۀ جشنواره تشکیل جلسه بدهد و بعد هم نخود نخود هر که رود خانۀ خود! مزرعۀ پربرکت شعر و قلم در کشور که میتواند با تدبیر درست از صدقهخوری دربیاید و خودکفا باشد و حتی یکی از گزینههای جدی برای صادرات فرهنگی است، همین طور دیمی پیش خواهد رفت و همین طور ما دیمی درو میکنیم و دیمی خرمن میکنیم، هر چند که ما دهاتیها میدانیم که گاهی مزۀ نان دیم را هیچ گندم آبی ندارد!
برای کاشت و داشت مزرعه شعر و قلم چه کردهاید که جشن خرمن میگیرید؟
فردای قیامت قطعاً متولیان فرهنگی کشور باید جواب بدهند که با کدام اتاق فکر و طرح و برنامه، در حوزۀ کاشت و داشت وارد شدهاند که اینطور سرمایههای عظیم کشور را برای برداشت و جشن خرمن مصرف میکنند و طبعاً وقتی ساختارهای درست تربیت مؤلف و تولید و عرضۀ آثار ادبی وجود نداشته باشد، این جشن خرمنها همه مایۀ افتراق و حاشیهسازی است و دیگر هیچ، و ما به رفتگر و بقال و رانندهتاکسی و کشاورز و چوپان و شاطر نانوایی بدهکاریم، چرا که بودجههای فرهنگیشان را هزینه کردهایم ولی اتفاقی در حوزۀ اخلاقیات و فرهنگ و سبک زندگیشان نیفتاده است و بسیاری از مردم شب و روز با بچههایشان بر سر مسائلی از این دست درگیرند.
به جای دعواهای حیدرینعمتی، زیرساختهای فرهنگی را سامان دهیم
چه خوب است به جای اینکه در مورد مسائلی از این دست، دعواهای حیدری-نعمتی راه بیندازیم، دست به دست هم بدهیم برای ساماندهی زیرساختهای فرهنگی کشور و منجمله با طراحی شیوههای درست آموزشی و هدایت مطالعاتی و روشهای متین کشف استعداد، روند شایستۀ ورود استعدادها به این حوزه را مدیریت کنیم و نیز با بازبینی قوانین نشر و حقوق مؤلف و تلاش برای گرفتن سهم مناسبی از رسانههای تأثیرگذار و حتی راهاندازی روزنامههای تخصصی ادبی ... فرایندهای تولید و ترویج ثروت ملیمان -یعنی شعر- را تدبیر کنیم. فضاسازی- در آموزش و پرورش و آموزش عالی و رسانهها و منابر و محافل مؤثر مذهبی- برای اقبال جامعه به حوزۀ کتاب میتواند بستری مناسب برای یک جریان پویای شعری فراهم کند و بسیاری ایدهها هستند که میتوانند در قالب یک کارگروه جدی مطرح شوند و با تبدیل شدن به برنامه، زمینۀ رشد سالم جریان شعر کشور را فراهم کنند. در یک کلام فعالیت مؤثر باید جای فعالیت را بگیرد.
عنایت اهل بیت و اقبال مخاطب سرمایه کمی نیست
من هم از این حرفها بلدم که برقعی باید در فرم و زبان و محتوا و اینها، چنین و چنان باشد و چنین و چنان کند و این جنس حرفها در مورد کی صادق نیست؟ و خود سیدحمیدرضا برقعی هم میداند این حرفها را -کما اینکه رفتن به سمت موضوعی مثل لیلهالمبیت، در یکی از اشعار اخیرش، نشان هوشیاری اوست- و این بازیها مغرورش نخواهد کرد انشاالله. عنایت اهل بیت و اقبال مخاطب سرمایۀ کمی نیست و برقعی با اتکا به این سرمایه، بیگمان کاستیهای خود را خواهد شناخت و یکی از چهرههای رشید و جاودان شعر ما خواهد شد. انشاالله
علیمحمد مؤدب