جستجو کرد چشم هر سو را
تا بیابد نشانی او را
غم نشسته است پشت در انگار
درشکسته است قلب بانو را
آه ای مهربان کدامین غم
زده آتش بهشت مینو را؟
خلوت چاه بود و نخلستان
خبر از پا فکند زانو را
زخم پهلو ز پهلوان پنهان
بند این درد بسته بازو را
قصه ای بر زبان میخ آمد
قصه تو شکسته پهلو را
اینهمه راه و اینهمه گمراه
کرده دیوانه ماه، شب بو را
نام تو تا همیشه یک راز است
ای شب قدر چشم بی سو را
فاطمه یک سوال بی پاسخ
کیست تا بشنود دمی او را؟
مادر آب های جوش و خروش
فاطمه ابتدای عاشورا
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز