شعری فاطمی از علی داودی
فاطمه ابتدای عاشورا
06 فروردین 1392
16:58 |
0 نظر
|
امتیاز:
3.75 با 4 رای
جستجو کرد چشم هر سو را
تا بیابد نشانی او را
غم نشسته است پشت در انگار
درشکسته است قلب بانو را
آه ای مهربان کدامین غم
زده آتش بهشت مینو را؟
خلوت چاه بود و نخلستان
خبر از پا فکند زانو را
زخم پهلو ز پهلوان پنهان
بند این درد بسته بازو را
قصه ای بر زبان میخ آمد
قصه تو شکسته پهلو را
اینهمه راه و اینهمه گمراه
کرده دیوانه ماه، شب بو را
نام تو تا همیشه یک راز است
ای شب قدر چشم بی سو را
فاطمه یک سوال بی پاسخ
کیست تا بشنود دمی او را؟
مادر آب های جوش و خروش
فاطمه ابتدای عاشورا
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.