قطران تبریزی از مشاهیر شاعران ایران در قرن پنجم هجری است. نسخهای از دیوان او به خط انوری در سال 514 - 529 هجری قمری - نوشته شده است. گویا قطران از طبقۀ دهقانان بود که از دهقانی به شاعری افتاده بود؛ چنانکه خود او گفته:
یکی دهقان بدم شدم شاعر زنادانی
مرا از شاعری کردن تو گرداندی به دهقانی
از معاصران قطران ناصر خسرو قبادیانی است که در سفر خود هنگام عبور از تبریز با قطران دیدار کرده و او را در جوانی و هنگام مطالعۀ آثار شاعران مشرق دیده بود که اشکالاتی در مواردی از لغت دری داشت و برای رفع آنها به ناصر خسرو مراجعه کرد.
علت ناآشنایی قطران به زبان فارسی دری آن بود که خود به لهجۀ ایرانی «آذری» خوگرفته و طبعا پارهای لغات و اصطلاحات اهل مشرق را که ویژۀ زبان محلی آنان بود، نمی شناخت. قطران شاعری توانا و نیکوسخن است. تمایل وی به صنایع شعری از قصاید او پیداست. و کمتر قصیدۀ اوست که از مضامین دلپذیر خالی باشد. غزلهای او به روانی و دلانگیزی ممتاز است. یکی از وجوه اهمیت قطران آن است که وی نخستین کسی است که در آذربایجان به پارسی دری آغاز سخنوری کرده و در این زمینه پیشوای شاعران آن سامان گردیده است. در دیوان این شاعر، خواننده فقط با یک سبک مواجه نیست و گهگاه به اشعاری بر میخورد که درست لحن عهد سامانی را دارد؛ مگر آنکه علت این تشابه فراوان را که میان آثار قطران و شاعران عهد سامانی وجود دارد، تتبع آن شاعر در دیوانهای شعرای قرن چهارم بدانیم. اشعار زیر از قصیدهای است که شاعر در وصف زلزلۀ تبریز - که به سال 421 - 434 هجری قمری رخ داد- گفته است :
بود محـال ترا داشتن امید محال
به عالمی كه نباشد هگرز بر یك حال
از آن زمان كه جهان بود حال زینسان
جهان بگردد لیكن مگر نگرددش احوال
دگر شوی تو ولیكن همان بود شب و روز
دگر شوی تو ولیكن همان بود مه و سال
نبود شهر در آفاق خوشتر از تبریز
به ایمنی و به مال و به نیكوی و جمال
در او به كام دل خویش هر كسی مسئول
امیر و بنده و سالار و فاضل و مفصال
به نیم چندان كز دل كسی بر آرد قیل
به نیم چندان كز لب تنی برآرد قال
خدا به مردم تبریز بر فكنده فنا
فلك به مردم تبریز برگماشت زوال
فراز گشت نشیب و نشیب گشت فراز
رمال گشت جبال و جبال گشت رمال
دریده گشت زمین و خمیده گشت نبات
دمنده گشت بحار و رونده گشت جبال
كسی كه رسته شد از مویه گشته بود چو موی
كسی كه جسته شد، از ناله گشته بود چو نال
یكی نبود كه گوید به دیگری كه مموی
یكی نبود كه گوید به دیگری كه منال ....
انتخاب و معرفی از مجید اسطیری