موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
غزلی از مبین اردستانی تقدیم به حسین منزوی

با دست خود نوشيد شاعر شوكرانش را

17 اردیبهشت 1392 15:20 | 1 نظر
Article Rating | امتیاز: 2 با 5 رای
با دست خود نوشيد شاعر شوكرانش را


 با دست خود نوشيد شاعر شوكرانش را
نه! مرگ هم حتي نمي‌فهمد زبانش را

هر كس كه بود، او با سياوش رد شد از آتش
«سوگند» نه، با عشق پس داد امتحانش را

خورشيد را نوشيد  كوهي از لب دريا
پاشيد بر هفت‌آسمان آتشفشانش را

خاكسترِ دلتنگي‌اش فوارۀ خون بود
آتشفشاني كه به لب آورد جانش را

«از زمزمه دلتنگ بود از همهمه بيزار»*
بستيم ما با خشت افيوني دهانش را

«شاعر تو را زين خيل بي‌دردان كسي نشناخت»**
تا پر كند از چشمهايت استكانش را

من كيستم؟ بايد براي تو غزل مي‌گفت
حافظ كه در شعر تو پيدا كرد آنش را


* و**
 از زمزمه دلتنگيم، از همهمه بيزاريم
نه طاقت خاموشي، نه تاب سخن داريم

و

شاعر تو را زين خيل بي‌دردان كسي نشناخت

تو مشکلي و هرگزت آسان کسي نشناخت                  حسين منزوي

وبلاگ مبین اردستانی؛ لحظه‌های بی‌ملاحظه



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • با دست خود نوشيد شاعر شوكرانش را
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: