بیدل دهلوی، از بزرگترین شاعران سبک هندی، در قرن یازدهم است. او که در عظیمآباد هند به دنیا آمد، در علوم مختلف حکمی و صوفیه تبحر داشت و در عرفان، از معتقدان به وحدت وجود و از پیروان ابن عربی است. نگاه و جهانبینی خاص بیدل در سرایش او را به شاعری متمایز تبدیل کرده است. گفته میشود بیدل ابتدا «رمزی» تخلص میکرده است اما با خواندن این ابیات از گلستان سعدی تخلص خود را به «بیدل» تغییر داده است:
«گر کسی وصف او ز من پرسد بیدل از بینشان چه گوید باز؟ عاشقان کشتگان معشوقاند برنیاید ز کشتگان آواز»
بیدل در خلال غزلها و رباعیات خود بارها ارادت خود را به امیرالمؤمنین ابراز کرده است و حتی قصیدهای دارد که در منقبت حضرت علی (ع) سروده است. در زیر یکی از غزلهای وی را که رنگ و بوی علوی دارد مرور میکنیم:
گر، دمی، بوس کفت گردد میسر تیغ را تا ابد رگهایگل بالد ز جوهر تیغ را
ازکدورت برنمیآید مزاج کینهجو بیشتر دارد همین زنگار در بر تیغ را
ای که داری سیرگلزار شهادت در خیال بایدت از شوق زد چون سبزه برسر تیغ را
عیش خواهی صید آفت شو که مانند هلال چرخ ابرو میکند بر چشم ساغر تیغ را
پردۀ نیرنگ توفان بود شوق بسملم خونم آخر کرد بازوی شناور تیغ را
تا مگر یکبارهگردد قطع راه هستیام چون دم مقراض میخواهم دو پیکر تیغ را
موج توفان میزند جوی به دریا متصل جوهر دیگر بود در دست حیدر تیغ را
هرکه را دل از غبارکینهجوییها تهی است میکشد همچون نیام آسوده در بر تیغ را
دل به امید تلافی میتپد اما کجاست؟ آنقدر زخمیکه خواباند به بستر تیغ را
بیدل از هرمصرعم موج نزاکت میچکد کردهام رنگین به خون صید لاغر تیغ را انتخاب از امیر مرادی
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز