موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشت جواد افهمی در سوگ فردی (از پروندۀ امیرحسین فردی)

بختکي بيخ گلويم

09 خرداد 1392 16:28 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 3.33 با 3 رای
بختکي بيخ گلويم

   
اينجا را خيلي وقت است مال خود کرده‎ام. جاي دنجي است؛ خلوت و دنج. لاي سنگ‎‎هاي خزه‎بسته مي‎تواني چمباتمه بنشيني و چشم بدوزي به دريا، به قايق کوچکي که در گرگ و ميش صبح براي صيد قاچاق به دريا زده. ده دوازده روزي است که مهلت قانوني صيد تمام شده است. سنگ صافي که روش نشسته‎اي خيس است و نزديک آب. موج‎‎ها که هجوم بياورند به لبه تيز سنگ چنگ مي‎زني و مثل خرچنگ پيري گوشه سنگ کز مي‎کني و اجازه مي‎دهي آب به‎تمامي دربربگيردت. طول مي‎کشد تا آب کف‎آلود همه حفره‎‎هاي لابه‎لاي سنگ‎‎ها را پر کند و به ديواره صخره‎اي بالاي سرت برخورد کند و پس بنشيند. همه اين مدت سرت زير آب است و شلال ر‎هاي جلبک‎‎هاي زير آب را تماشا مي‎کني. تصوير آن زير کدر است و مات. با اين همه آنچه تو بخواهي آن زير پيداست. فارغ از صدا و همهمه بيرون. يک دنياي ديگر. اينجا به پناه آمده‎اي. اينجا غار تنهايي توست. دور از سروصداي بيرون. بيرون غوغايي راه انداخته‎اند. هميشه همين‎ حکايت است. عزيزي بميرد و قيامتي به‎پا شود. حالا هم اين اتفاق افتاده است. اين اتفاق افتاده که من خزيده‎ام به اين غار خيس و ساکت. پيامک اول را يک ناشناس از همدان مي‎دهد: «آقاي فردي رفت.» با يک مشت جملات احساسي که ضميمه خبر کرده. خبر اما خلاصه است و رسا. «آقاي فردي رفت.»
زنگ مي‎زنم خسرو باباخاني، راست است؟ راست است. کِي؟ چهارساعتي مي‎شود. چهار ساعت است که فردي رفته. شب است و تاريک. اينجا صداي باد از سمت دريا به گوش مي‎رسد. آنجا در محله جِي، نزديک مسجد جوادالائمه همه جمع‎اند. خسرو صدايش مي‎لرزد. مي‎گويد: «همه جمع‎اند». ارتباط قطع مي‎شود. زمان مي‎گذرد. گوشي تلفن همراه زنگ مي‎زند. روابط عمومي سوره مهر، حوزه هنري، مجله پنجره. مطلب مي‎خواهند. همه نوشته‎اند. اما انگار کم است. توان نوشتن ندارم. بايد جايي بروم. تهران نه. تهران جاي من نيست. تهران خلوتي ندارد که اگر داشت من کجا و اينجا کجا؟ تهران جاي از ما بهتران است. مخصوصا حالا و بعد از اين اتفاق. مراسم پر و پيمان است. از همين حالا مي‎توانم پيش‎بيني کنم. همه خواهند آمد. رييس حوزه هنري... بروبچه‎‎هاي مؤسسه کيهان... کيهان بچه‎ها… انتشارات سوره مهر... وزير ارشاد با معاون‎‎هاي ريز و درشتش، شرط مي‎بندم حياط حوزه هنري جاي سوزن‎انداختن نخواهد داشت. گم شده‎ها را مي‎تواني همان گوشه‎کنار‎ها بيابي. اما من يک جاي بهتر سراغ دارم. راه دريا. يک گوشه خلوت و دنج و بي‎مزاحم. بايد از خانه بزنم بيرون. خلقم تنگ است. دق‎مرگي‎ام گرفته است. کجا مي‎توانم خودم را از اين بختکي که بيخ گلويم را گرفته خلاص کنم؟ از کوچه دادگستري بيرون مي‎زنم. سه‎راه را پشت سر مي‎گذارم. از کنار هتل صدف هم مي‎گذرم. بيست‎دقيقه‎اي توي راهم. چراغ‎‎هاي شهر ساحلي حالا از دور سوسو مي‎زند. ساحل اينجا پر از صخره‎‎هاي سنگي است. اينجا خلوت است. اينجا خلوت من است. به من قدرت مي‎دهد، قدرت ماورايي. مي‎توانم مرغ خيالم را به پرواز دربياورم. مي‎توانم رؤياپردازي‎ام را به هزار برسانم. مي‎توانم فردي را برگردانم به حضور. کنارش بنشينم و دعوتش کنم به تماشاي فلق در صبح‎گاهان دريا. قايقي اجاره کنيم و به دريا بزنيم. رو به آن دورها. رو به‎جايي که آسمان و دريا يکي شده. فردي مهربان است. بعيد مي‎دانم رويم را زمين بيندازد. وقتي برگشتيم باز هم با هم عکس يادگاري خواهيم انداخت.

جواد افهمي

دیگر مطالب پروندۀ امیرحسین فردی:

پیام تسلیت رهبر انقلاب به مناسبت درگذشت امیرحسین فردی

قلم‌مویۀ علی داودی در سوگ فردی

نگاهي به رمان سياه چمن 

نگاهي به زندگي ادبي فردي

خاطرۀ يکي از شاگردان فردي

نگاهی به جایگاه اثرگذار فردی در ادبیات انقلاب

معرفي مهم‎ترين آثار فردي در قالب کتاب

یادداشت ناصر فیض دربارۀ مدیر پیشین مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه

گفتوگوی حامد شکوري با شاگردان و دوستان فردي

یادداشت جواد افهمی در سوگ فردی

بريده‎اي از رمان منتشر نشده «گرگ‎سالي» فردي

گفتگوی مجید اسطیری با دکتر محسن پرویز

نگاهی به رمان «اسماعیل» فردی

دیدار مرحوم فردی با رهبر انقلاب

یادداشت حامد محقق در سوگ امیرحسین فردی

یادداشتی از مسعود نوروزی در سوگ امیرحسین فردی

گفتاري از وحيد جليلي به مناسبت هفتمين روز درگذشت مرحوم اميرحسين فردي

سوگسرودی از محمدرضا ترکی برای مرحوم فردی

یادداشتی از علی داودی در سوگ امیرحسین فردی



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • بختکي بيخ گلويم
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.