غزل تاریخی محمدعلی بهمنی در سوگ امام خمینی(ره)
هفت پشت عطش از نام زلالت لرزید
13 خرداد 1392
12:19 |
0 نظر

|
امتیاز:
3.5 با 4 رای
زندهتر از تو كسی نیست، چرا گریه كنیم؟
مرگمان باد و مبادا آنكه تو را گریه كنیم
هفت پشت عطش از نام زلالت لرزید
ما كه باشیم كه در سوگ شما گریه كنیم؟
رفتنت آینهی آمدنت بود، ببخش
شب میلاد تو تلخ است كه ما گریه كنیم
ما به جسم شهدا گریه نكردیم، مگر
میتوانیم به جان شهدا گریه كنیم؟
گوش جان باز به فتوای تو داریم، بگو
با چنین حال بمیریم و یا گریه كنیم؟
ای تو با لهجهی خورشید سرایندهی ما
ما تو را با چه زبانی به خدا گریه كنیم؟
آسمانا! همه ابریم گرهخورده به هم
سر به دامان كدام عقدهگشا گریه كنیم؟
باغبانا! از تو و چشم تو آموختهایم
كه به جانتشنگی باغچهها گریه كنیم
محمدعلی بهمنی
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.